چهارشنبه

نصیحت کاسترو به احمدی نژاد در مورد یهودیان و اسرائیل

محمود احمدی نژاد رئیس‌جمهوری پر حاشیه جمهوری اسلامی که در عمرش بجز چند سفر مشهد و شاه عبدالعظیم جایی نرفته بود ، در مدت سوار شدن بر خر مراد تا توانست به بهانه های مختلف به سفرهای خارجی در گوشه و کنار جهان رفت !

احمدی نژاد در طول هشت سال سواری ( ریاست جمهوری ! ) هشت بار خود را به آمریکا ( نیویورک ) رساند و در گران ترین هتل این شهر با زن و بچه و اهل فامیل و دوستان و یارانش به خرج امت مظلوم ایران خوردند و پاشیدند ، و اگرچه خود با چمدان های پر از سوغاتی ( دستآورد ! ) به کشور بازگشتند ، اما نتیجه این سفرها و سخنرانی های تند و بی معنا و حساب نشده در مجمع عمومی سازمان ملل برای ایرانیان مصیبت بار بود و سبب تمدید و تشدید تحریم های ناعادلانه علیه ایرانیان گردید !

احمدی نژاد که خیلی دوست داشت از نزدیک فیدل کاسترو را ببیند و با این انقلابی اسطوره ای عکس یادگاری بیندازد و به بچه محل ها و اهل فامیل نشان بدهد ؛ دو بار هم خود را به هاوانا رساند و به دیدار فیدل کاسترو که دیگر مقامی نداشت و داوطلبانه خانه نشین شده بود، رفت و با وی عکس یادگاری گرفت !
کاسترو که سیاستمدار و انقلابی پر تجربه و سرد و گرم کشیده ای بود و در ضمن به آینده و سرنوشت ایران علاقمند بود با توجه به آنچه از اعمال و حرکات و گفتار احمدی نژاد شنیده بود از این فرصت استفاده کرده و احمدی نژاد را نصیحت و پیروی از عقل دعوت کرد !
گفتنی است در سال ٨٩ خبرگزاری آسوشیتدپرس نوشت: «یک روزنامه‌نگار آمریکایی که به کوبا سفر کرده و ملاقات‌های طولانی با کاسترو داشته، در مطلبی در وب‌سایت آتلانتیک نوشت که رهبر انقلاب کوبا در ملاقات با وی، انتقاداتی را نسبت به احمدی‌نژاد بیان کرده و گفته که رئیس‌جمهوری ایران گرایش‌های یهودستیزانه دارد».

خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از «جفری گلدبرگ»، عضو شورای سردبیری مجله معروف «آتلانتیک» که به‌همراه خانم «جولیا سوییگ»، کارشناس روابط آمریکا و کوبا در شورای روابط خارجی آمریکا، به کوبا سفر کرده بود، درباره نظرات کاسترو درباره اظهارات محمود احمدی‌نژاد درباره نفی هولوکاست نوشت:

«کاسترو به طور مداوم احمدی‌نژاد را به دلیل نفی هولوکاست سرزنش می‌کرد. وی معتقد بود که اگر ایران واقعیت وجود تاریخ یهودستیزی در جهان را مورد پذیرش قرار داده و تلاش کند تا نگرانی‌های منطقی اسرائیل درباره موجودیت خود را درک کند، تأثیر بیشتری در تحقق صلح جهانی خواهد داشت».
گلدبرگ به نقل از کاسترو نوشته بود: «من فکر نمی‌کنم در طول تاریخ هیچ قوم و مذهبی بیش از یهودی‌ها مورد تهمت و افترا قرار گرفته باشند، من می‌خواهم بگویم که حتی بیش از مسلمانان. ایران باید بداند که یهودی‌ها از سرزمین خود به بیرون رانده شدند و در تمام مناطق جهان به‌عنوان مردمی که پسر خدا را کشته‌اند، مورد شکنجه و بدرفتاری قرار گرفتند».
آن‌طور که گلدبرگ نوشته بود، پیش‌بینی کاسترو از آینده بحران اتمی ایران این بود که «این مشکل (بحران اتمی ایران) به سمت حل‌شدن نمی‌رود، چراکه حکومت ایران پروایی از رودرروشدن با تهدیدهای پیش‌رویش ندارد. حکومت ایران یک تفاوت عمده با حکومت انقلابی کوبا دارد و آن، خاصیت مذهبی‌بودن آن است و تجربه نشان داده که رهبران مذهبی کمتر اهل سازش هستند».


زندگینامه فیدل کاسترو

فیدل کاسترو، رهبر انقلابی کوبا بود که رکورددار 638 سو قصد مختلف نیز می‌باشد. کاسترو در 1926 متولد و در 26 نوامبر 2016 در سن 90 سالگی درگذشت.

فیدل کاسترو رکورددار فرار از ۶۳۸ سوء قصد مختلف است به طوریکه در ۲۰ مکان مختلف جابه جا می‌شد. کمتر کسی می‌دانست که وی کجا می‌خوابد، علاقه زیادی به غواصی در آبهای کارائیب داشت و طی ۴۷ سال در مستند قدرت بودن سخنرانی‌هایی کمتر از چهار پنج ساعت تا ده یازده ساعت نداشت، شوخ طبع و پرطنز بود‌.



زندگی نامه فیدل کاسترو

 فیدل کاسترو با نام کامل فیدِل آلخاندرو کاسترو روث در ۱۳ اوت سال ۱۹۲۶ در شهر بیران، در استان اورینته کوبا و در خانواده‌ای مرفه به دنیا آمد. خانواده او اسپانیایی‌هایی بودند که به امید آینده‌ای بهتر به کوبا مهاجرت کرده بودند و پدرش با سرمایه‌گذاری در خط آهن کوبا به کار نقل و انتقال شکر در کوبا مشغول شد و از وضعیت مالی خوبی برخوردار شد.

او بعد از گذراندن دوره ابتدایی در مدارس کاتولیک روستا، به مدرسه‌ای خصوصی در سانتیاگوی کوبا رفت و تحصیلات خود را به پایان رساند. سپس به هاوانا رفت و از دانشکده حقوق دانشگاه هاوانا فارق التحصیل شد.

 آغاز فعالیت‌های سیاسی

کاسترو در سال 1947 و در همان دوران دانشجویى به یک فعال سیاسى تبدیل شد و در اقدام سیاسى تبعیدشدگان دومینیکن براى سرنگونى دیکتاتور دومینیکن به نام "رافائل تروجیلو" شرکت فعال داشت و سال بعد در شورش‌هاى مناطق و حومه شهر بوگوتا در کلمبیا شرکت کرد.

مهم‌ترین خصلت سیاسى فیدل در آن زمان عقاید و نظرات ضد آمریکایى او بود هرچند هنوز با نام یک مارکسیست از وی یاد نمی‌شد.

 

در سال 1951 فیدل به عضویت حزب اصلاح طلب ارتدوکس درآمد و از طرف حزب خود وارد انتخابات براى حضور در مجلس عوام شد و درست پیش از انتخابات ژنرال "فولجنیکو باتیستا"، طی یک کودتای خونین قدرت را در دست گرفت. بسیاری از گروه‌های سیاسی کوبا برای مخالفت و براندازی دیکتاتوری باتیستا بسیج شدند که در این میان فیدل رهبری ۱۶۰ شورشی را بر عهده داشت. محاسبات کاسترو در این شورش درست از کار درنیامد.

فیدل و یارانش دستگیر و به جرم اقدام براندازانه علیه حکومت کوبا محاکمه شدند. در مدت دادگاه خود مدام اصرار داشت ثابت کند که برای کمک به برقراری دموکراسی چنین اقدامی انجام داده ولی با این حال مجرم شناخته و به ۱۵ سال زندان محکوم و سپس به مکزیک تبعید شد.

دو سال بعد، باتیستا که قدرت خود را امن و مطمئن می‌دید، دستور عفو عمومی داد و زندانیان سیاسی از جمله فیدل کاسترو از زندان آزاد شدند. کاسترو به همراه برادرش "رائول" به مکزیک رفتند و جنبش ۲۶ جولای را به راه انداختند و به همراه "ارنستو چه گوارا" انقلابی آرژانتینی، ارتش انقلاب را سازماندهی و شروع به عضوگیری کردند.

او سرانجام با پشتیبانی این نیرو‌های چریکی توانست حکومت استبدادی فلوخنسیو باتیستا را در سال 1959 سرنگون کند و از همان رمان، قدرت را در این کشور در دست گرفت.

مخالفت با سیاست‌های آمریکا

فیدل کاسترو پس از به دست گرفتن حکومت در کوبا مخالفت با سیاست‌های آمریکا در کوبا و آمریکای جنوبی را سرلوحه سیاست‌های خود قرار داد.
 آمریکا  که منافع خود را در کوبا در خطر می‌دید،  تلاش کرد وی را با انجام توطئه‌هایی حمایت شده از سوی سازمان سیا (سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا)، به قتل برساند. دولتمردان واشنگتن حتی با حمایت از چریک‌های ضد انقلاب کوبا، در سال 1961 به فرمان جان اف کندی رییس جمهوری وقت آمریکا حمله‌ای به خلیج خوک‌ها در کوبا انجام دادند که در این حمله نیرو‌های وفادار به فیدل کاسترو ، چریک‌های ضد انقلاب کوبایی را شکست دادند.



در زمان زمامداری کندی بر کاخ سفید همچنین بحران استقرار موشک‌های شوروی در کوبا پیش آمد، که آن بحران از طریق دیپلماتیک و با خروج موشک‌های شوروی از کوبا به طور مسالمت آمیز به پایان رسید. در حالی که احتمال آن نیز می‌رفت که بر سر استقرار موشک‌های شوروی در کوبا جنگی عالمگیر میان دو قدرت بزرگ آن زمان در گیرد.

واگذاری قدرت

 در 31 ژوئیه سال 2006 فیدل کاسترو به دلیل انجام یک عمل جراحی در روده بزرگ، قدرت را به طور موقت به برادرش رائول کاسترو واگذار کرد. این اولین باری بود که کاسترو قدرت را موقتا به فرد دیگری  انتقال می‌داد.

 


کتاب "سال‌های اول زندگی من"

برخی از کارشناسان بر این باور هستند که کاسترو در سال 1927 متولد شده است. پیتر جی بورن در کتاب فیدل که در سال 1986 انتشار یافته است به این نکته اشاره می‌کند که سال تولد فیدل کاسترو را 1926 در شناسنامه‌اش ثبت کردند تا او بتواند یک سال زودتر به مدرسه برود. فیدل کاسترو خود در زندگینامه‌اش تحت عنوان "سال‌های اول زندگی من" به این نکته اشاره می‌کند که در سال 1926 متولد شده و می‌نویسد:

" من 26 ساله بودم که مبارزه مسلحانه را آغاز کردم، من در روز سیزدهم متولد شدم که نصف عدد 26 محسوب می‌شود... الان که به این مساله فکر می‌کنم به این باور می‌رسم که به احتمال زیاد امری فلسفی درباره عدد 26 وجود دارد."

 سال‌های پایانی فعالیت و زندگی کاسترو

 فیدل کاسترو که به مدت 49سال قدرت را در کوبا در دست داشت در تاریخ 17 فوریه 2008 از تلاش برای تصدی یک دوره ریاست جمهوری جدید در کشورش منصرف شد و برادر 76 ساله‌اش رائول کاسترو در تاریخ 24 فوریه 2008جانشین وی شد.

 

مخالفان کاسترو

 مخالفان كاسترو از همان ابتدا در یك نكته اتفاق نظر داشتند، اینكه این انقلاب وابسته به شخص كاسترو است و اگر او نباشد انقلاب خیلی زود شكست خواهد خورد. با همین تحلیل از اولین روزهای به قدرت رسیدن كاسترو، نقشه‌های مختلفی برای ترور او طراحی و اجرا شد. 
شاید معروف ترین تلاش برای ترور كاسترو همان سیگار برگ معروف باشد. سیگار برگی كه دانشمندان سازمان سیا ساخته بودند و به جای تنباكو از مواد منفجره پر شده و قرار بود در صورت كاسترو منفجر شود. تیم محافظان كاسترو این طرح را هم مثل خیلی طرح‌های دیگر كشف و خنثی كردند. اما سیگار برگ انفجاری تنها یكی از نقشه های ترور بود.
 نقشه‌هایی كه "فابیان اسكالانته" رئیس سابق سرویس‌های امنیتی كوبا تعداد آنها را ۶۳۸ مورد ذكر كرده است. برای همین است كه خیلی‌ها عقیده دارند نام فیدل كاسترو باید از نظر تعداد دفعاتی كه به جانش سوء قصد شده، در كتاب ركوردها ثبت شود.

 


کاسترو در رسانه‌های ایران


 رسانه‌های ایران پیوسته به کاسترو توجه داشته‌اند. خاطرات شخصی وی با نام "خاطرات شخصی فیدل کاسترو" با ترجمه فارسی علی اکبر عبدالرشیدی در سال ۲۰۱۱ از سوی انتشارات روزنامه اطلاعات منتشر شد. مترجم این کتاب در سال ۱۹۸۵ نیز در جریان برگزاری اجلاس سران جنبش عدم تعهد در زیمبابوه با وی مصاحبه‌ای انجام داد.
کاسترو در این کتاب پرده از ارتباطات پنهان با کندی، معرفی رابطان خود با کاخ سفید و همکاری‌های ناگفته‌اش با سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) برداشته است، اظهار داشت: نویسنده ضمن تأیید نقش پررنگ و فعال کوبایی‌های تبعیدی در آمریکا و مافیا در کاخ سفید، این موضوع را به‌طور مستقیم به مسوولان نامشخصی در نظام سیاسی، امنیتی آمریکا نسبت داده، خودش را از این اتهامات مبری می‌داند. وی در این نوشتار علت گرایش‌های سوسیالیسی خود را تشریح و در عین حال به ناکامی کمونیسم و دلیل شکست آن در انقلاب کوبا تأکید می‌کند.


وصیت‌نامه و فوت فیدل کاسترو

فیدل کاسترو، در وصیت‌نامه‌ی سیاسی خود چنین بیان می‌کند: "انقلاب کوبا دسترنج یک نفر نیست و نمی‌تواند هم باشد. این انقلاب حاصل قهرمانی‌های یک خلق تسلیم‌ ناپذیر است. میلیون‌ها کوبایی آماده‌اند از این انقلاب تا آخرین قطره‌ خون به دفاع برخیزند. هیچ نیرویی در جهان قادر نخواهد بود مقاومت ما را در هم بشکند و استقلال ما را نابود سازد. در کوبا سوسیالیسم و از همه بیشتر سوسیالیسم، ماندگار خواهد بود."

کابوس ناتو !

روسیه تصاویر موشک جدید خود را منتشر کرد. این اسلحه، بزرگترین موشک هسته ای ساخته شده به دست بشر نام می گیرد. این وسیله مرگبار می تواند با سرعت ۷ کیلومتر بر ثانیه حرکت کند.
این موشک های جدید، قرار است جای نسل اول «شیطان» که مربوط به شوروی سابق است را بگیرند. اسلحه جدید روسی توانایی حمل ۴۰ مگا تن کلاهک را دارد؛ بنابراین قدرت آن ها ۲۰۰۰ برابر بمبی است که در پایان جنگ جهانی دوم توسط آمریکا بر شهر ژاپنی هیروشیما انداخته شد .
نام رسمی «شیطان ۲»، «سارمات RS-28» است و به حدی قدرت دارد که می تواند کشوری به وسعت انگلستان یا فرانسه را به نابودی کامل بکشاند. شیطان 2 از تمام موشک هایی که تاکنون به دست بشر ساخته شده اند قدرتمندتر هستند. بر اساس ادعای کارشناسان، حتی نسل اول آن ها نیز می تواند سه چهارم منطقه ای به وسعت نیویورک را برای سال ها از روی نقشه محو کند.
گزارش ها نشان می دهد که برد موشک های جدید تقریبا ۹۷۰۰ کیلومتر است. ۱۶ کلاهکی که آن ها با خود حمل می کنند، می توانند با یک بار پرتاب چندین هدف را مورد اصابت قرار دهند. در ساخت آن ها از سیستم ناوبری جدید «زمینی-گردشی» استفاده شده است. رادارگریز بودن نیز از دیگر ویژگی های آن به شمار می رود. موشک ها می توانند در جهات پیش بینی نشده به بیشتر نقاط جهان حمله کنند.
مقامات نظامی روس اعلام کرده اند که اسلحه جدید می تواند به تمام سپرهای دفاع موشکی آمریکا نفوذ کند. در حال حاضر، این سامانه در اروپا و ناوهای جنگی آمریکا گسترده شده است.
روسیه اعلام کرده است با توجه به تحرکات ناتو در مرزهایش چاره ای جز تقویت نظامی خود و هدفگیری پایگاه های ناتو ندارد .
مقامات غربی با توجه به قدرت ویرانگری سلاح جدید روسی آنرا " کابوس ناتو " نام گذاری کرده اند .

زندان زندگی

Image may contain: 1 person , sky and outdoor

جز خون دل چه بود به دوران زندگی
قوتی که بود بهره ام از خوان زندگی
                                                       نشنیده بوی پیرهن یوسفی گذشت
عمری درون کلبه احزان زندگی
نگذاشتند یکدمم آسوده زیستن
کابوس رنج و خواب پریشان زندگی
موج سراب بود که چون آب می نمود
مردیم تشنه لب به بیابان زندگی
گر کوه بود از سر او آب می گذشت
ز اشکی که ریختیم به دامان زندگی
قلبی سیاه و خاطری از غم مکدر است
گوئی که برده ایم ز میدان زندگی
عمری به رنج طی شد و چون نیک بنگرم
هیچ است هیچ ، حاصل دوران زندگی
تا کی مرا نوید رهایی رسد به مرگ
زندانیم هنوز به زندان زندگی
نومید و ناشکیب به کنجی نشسته ام
در انتظار لحظه پایان زندگی

اظهارات فیدل کاسترو در ملاقات با رهبر کاتولیک های جهان


روزنامه های کوبا از لحظات نخست اعلام درگذشت فیدل کاسترو رهبر اسطوره ای کوبا اقدام به انتشار ویژه نامه هایی کرده و در صفحات این ویژه نامه ها مطالب تاریخی از مبارزات فیدل و حوادث زندگانی او درج کردند .
از جمله روزنامه اصلی کوبا ، گرانما ، صفحات ویژه ای با مطالب خواندنی و عکس های اختصاصی منتشر کرده است .
در یکی از این گزارشات به ملاقات پاپ ژان پل دوم با فیدل کاسترو در سفر او به کوبا اشاره شده است .
به نوشته گراناما در ملاقات فیدل کاسترو با پاپ اعظم ژان پل دوم در سال 1998 رهبر کاتولیک های جهان جملات قابل تاملی رد و بدل شد .

در این ملاقات همانطور که رسم نمایندگان خودخوانده خدا بر روی زمین است پاپ ژان پل دوم از باب ارشاد و نصیحت به فیدل کاسترو گفت: " آیا شما به کلیسا ایمان دارید؟"

فیدل که دست پاپ را خوانده بود با زیرکی جواب داد :
" آیا شما خود به خداوند ایمان دارید ؟! "
پاپ که از این پاسخ جا خورده بود چند لحظه ای سکوت کرد و سپس گفت : 
" مردم عادی به خداوند ایمان دارند ، چطور ممکن است من در مقام جانشین عیسی مسیح ( ع ) به خدا ایمان نداشته باشم ؟ "
سپس کاسترو گفت :
" خیالم راحت شد زیرا به خاطر سکوت شما در برابر تجاوزات نظامی امریکا در گوشه و کنار جهان و کشتار انسان ها و نشان ندادن واکنش در برابر این جنایات و عدم حمایت از مظلومین جهان تصور می کردم شما بی خدا هستید ! "


پاپ که از سخنان کاسترو برآشفته شده بود و این عبارات را توهین به خود و پیروان کلیسای کاتولیک تلقی می کرد خواست جلسه ملاقات با کاسترو را ناتمام بگذارد و برود ، اما کاسترو او را به تحمل و نشستن دعوت کرد و خطاب به او گفت :
" اگر شما خود را نماینده عیسی مسیح پیامبر خدا در زمین می دانید و معتقد هستید هفتصد میلیون نفر در جهان پیرو دارید و بسیاری از رهبران جهان و از جمله رئیس جمهور آمریکا و مقامات این کشور به شما ایمان دارند و جایگاه شما را تقدیس می کنند از آن ها بخواهید هزینه های جنگی را کنار گذاشته و در مبارزه با فقر و نجات انسان ها به کار بگیرند ! "
پاپ جواب داد :
" کلیسا در سیاست دخالت نمی کند ! "
و در اینجا کاسترو تیر خلاص را شلیک کرد و خطاب به پاپ گفت :
" اگر کلیسای کاتولیک با هفتصد میلیون در سیاست دخالت نمی کند و کاری به سرنوشت مردم و بلایی که امپریالیسم غرب و سرمایه سالاران بر سر فقرا و کشورهای جهان سوم می آورند ندارد ، پس چنین کلیسایی یک نقش فانتزی و تشریفاتی دارد و چیزی شبیه تشریفات جشن سال نو و یا هالوین و روز شکرگزاری و امثال آن است و چنین کلیسایی چکار به ایمان من دارد ؟
البته که من به چنین کلیسایی ایمان ندارم ، زیرا اهل تشریفات و مراسم فانتزی نیستم ! "
پس از این ملاقات پاپ ژان پل ( پاپ قبلی ) در بازگشت به رم خطاب به خبرنگاران گفت :
" اگر چه کاسترو به کلیسا ایمان ندارد اما به تصور من از انسان های مورد توجه خداوند می باشد ! "














منبع : ویژه نامه گرانما

گر و گور ها و اوسکل های ایرانی در کنار فیدل کاسترو !

یکی از بزرگ ترین انتقاداتی که از فرمانده کاسترو انقلابی اسطوره ای می شود این است که هر اوسکلی را به حضور می پذیرفته و با هر گر و گوری عکس می گرفته و رعایت شان والای خود را نمی کرده است !
جاسوسان آمریکایی بارها در لباس مبدل و به عنوان خبرنگار و یا تاجر و یا با انقلابی نمایی خود را به کاسترو نزدیک کردند و کوشیدند او را ترور کنند ، اما کاسترو به طرز معجزه آسایی از این ترورها جان سالم بدر برد!

در این عکس ابراهیم یزدی از افراد دو تابعیتی که در جریان ساقط کردن رژیم شاهنشاهی پهلوی با کانون های آمریکایی همکاری داشت و انگلیسی را با لهجه غلیظ آمریکایی صحبت می کرد در کنار کاسترو دیده می شود !

ابراهیم یزدی ( انقلابی تقلبی ! ) در دولت متمایل به آمریکای بازرگان وزیر خارجه شد و در شرایطی که موضوع تابعیت آمریکایی او بر سر زبان ها بود در کنفرانس غیر متعهدها در هاوانا موفق شد خود را به کاسترو برساند و با وی عکس بیندازد!
یزدی که قبل از انقلاب ریش خود را سه تیغه می کرد و کراوات شارل ژوردان به گردنش می بست ، پس از پیوستن به کمپین تغییر رژیم ایران در پاریس ( زیر درخت سیب نوفل لوشاتو ) ریش انبوهی گذاشت و زنار خود را هم باز کرد و در نقش انقلابی خود را فرو کرد ! ، اما در جریان ملاقات با آمریکایی ها ( به اتفاق بازرگان ) در الجزایر دستش رو شد و مشخص گردید همانطور که در هنگام دریافت شهروندی آمریکا قول داده از منافع آمریکا محافظت نموده و خدمتگزار صدیق آمریکا باشد فقط ریشش شبیه انقلابیون است و هیچ سنخیتی با ریشوهایی چون فرمانده کاسترو ندارد !
روانشناسان برجسته جهان ، از جمله زیگموند فروید ( در کتاب پسیکولوژی ) می گویند :

" کسانی که مشتاق ایستادن در کنار بزرگان و مشاهیر و گرفتن عکس یادگاری با آن ها هستند افرادی دارای عقده " خود کوچک بینی " و روحی حقیر می باشند که می خواهند ضعف و زبونی خود را در سایه شهرت و محبوبیت دیگران پنهان کنند !

ضعف شدید سیستم آموزش و پرورش در رژیم شاهنشاهی

یکی از نقاط ضعف بزرگ رژیم گذشته که مورخین برجسته جهان نظیر حاج آقا خسرو معتضد مورخ السلطنه کمتر به آن اشاره کرده و نادیده گرفته اند بی توجهی رژیم شاهنشاهی به آموزش و پرورش می باشد که خوشبختانه در رژیم اسلامی این نقیصه به نحو احسن جبران شده است !
در رژیم شاهنشاهی که از آن به صفت طاغوتی و وابسته به استکبار و رفیق گرمابه گلستان اسرائیل نام برده می شود افراد کارآفرین و خلاق و مبتکر پس از سال ها تجربه اندوزی و زحمات شبانه روزی سرمایه ای جمع کرده و با اضافه کردن آن به اموال پدری و ارث و میراث و تجمیع پول های خانواده و یا با گرفتن شریک موسسه و شرکت و کارخانه ای را سرپا می کردند و ضمن کار و تولید و کمک به اقتصاد مملکت، برای گروه کثیری از هموطنان خود شغل ایجاد می کردند.
نمونه این افراد برادران خیامی بود که کار خود را در مشهد با یک مغازه پنچرگیری و تعویض روغن شروع کردند و بعد فروشنده لوازم یدکی اتومبیل شدند، سپس در تهران خیابان چراغ برق یک دفتر واردات لوازم یدکی برپا کردند و عمده فروش شدند و خلاصه اینکه پس از سال ها تجربه اندوزی در امور مربوط به اتومبیل و گردآوری سرمایه آستین بالا زده و کارگاه مونتاژ اتومبیل هانتر انگلیسی ( در ایران موسوم به پیکان ) را تاسیس نمودند. 

این دو برادر چون پرورشی نبودند و با زد و بند و توصیه از مابهتران کارخانه دار نشده بودند و آموزش های لازم برای غارت جیب مشتری را هم ندیده بودند اتومبیل تولیدی مرغوب و ایمن و مطمئن را با سود بسیار اندکی می فروختند و رعایت حال مصرف کنندگان را می کردند !

در حالی که بر اساس نوع مرغوب ( ! ) آموزش و پرورش پس از انقلاب 57 از کیفیت اتومبیل های ساخت داخل به منظور سودآوری بیشتر کاسته شد و قیمت آن هم برابر با یک BMW روز و پیشرفته آلمانی و یا یک تویوتای ژاپنی گردید !
صد رقم هم عوارض گوناگون به بهای آن افزودند تا خریدار به خاطر پول کلانی که داده است قدر اتومبیل خود را بداند !
یا آقای خسروشاهی که کاسب مومن و متقی بازار بود و به ابتکار و سرمایه شخصی هولدینگ گروه صنعتی مینو را راه اندازی کرد و ایضا آقای لاجوردی موسس گروه صنعتی بهشهر و حاج آقا ایروانی موسس کفش ملی و صدها و صدها کارآفرین دیگر . . .
این افراد به دلیل ضعف شدید سیستم آموزشی ( ! ) راه های مفت بری و یک شبه مولتی میلیاردر شدن در رژیم گذشته راه های رانت خواری و ساخت و پاخت با روسای بانک ها و گرفتن میلیاردها وام ارزی و ریالی بدون گذاشتن وثیقه و دریافت زمین دولتی و امکانات و خدمات رایگان و سایر ترفندهای علمی - اقتصادی ( ! ) را یاد نگرفته بودند و به همین خاطر با آوردن سرمایه و ثروت پدری و خانوادگی ، و بدون آویزان شدن به بیت المال و غارت خزانه بانک ها به تاسیس کارخانه و کارآفرینی می پرداختند !
علاوه بر ضعف شدید سیستم آموزشی که خدمتتان عرض شد ؛ رژیم گذشته در سیستم پرورشی هم ضعیف بود و رژیم گذشته در طول سی و هفت سال سلطنت محمدرضاشاهی حتی نتوانست یک شخصیتی مثل محمدرضا خاوری ( مدیرعامل متواری بانک ملی ) پرورش بدهد تا چه برسد به پرورش امثال بابک زنجانی و مدیرعامل صندوق ذخیره فرهنگیان !
خوشبختانه در جمهوری اسلامی به آموزش و پرورش توجه کافی شده است و راه های گرفتن وام های چندمیلیارد دلاری و چند هزار میلیارد تومانی بدون سپردن وثیقه و با سود صفر درصد به علاقمندان آموزش داده شده است و با همین آموزش ها عده زیادی به موفقیت رسیده و بار خود و هزار پشت خود را بسته اند !
الحمدلله به مسئله پرورش هم توجه کافی شده و هزاران غارتگر بیت المال و چپاولگر و رانت خوار و سارق دکل های نفتی و زمینخوار و جنگل خوار و دریا خوار و رشوه بگیر و پورسانت بگیر از شرکت های نفتی خارجی پرورش داده شده اند !
در مقاطع تحصیلی پائین تر هم شرایطی ایجاد شده که خود مردم به تحصیل داوطلبانه انواع حرف و صنایع ظریفه جهت گذران زندگی روی آورده اند و با فراگیری فنون لازم مشغول کار شده اند . ( خوداشتغالی ! )
در واقع مدیران و مسئولان آموزش دیده مملکت ، که خود و اعضای خانواده و بستگان و وابستگانشان سرگرم پرورش حساب های بانکی شخصی بوده و وقت اضافی را هم صرف گرفتن حقوق های نجومی کرده و می کنند ؛ کار آموزش و پرورش متقاضیان فعالیت های اقتصادی خرد را بر عهده خود علاقمندان گذاشته اند و با سپردن کار مردم به مردم ( که در اقتصاد آزاد بر آن تاکید شده است ) موجب رونق محیط کسب و کار شده اند !
اگر در صنایع بالادستی ( ! ) پرورش رانت خواران و چپاولگران منابع ملی و غارتگران بیت المال و آموزش راه های خالی کردن خزانه بانک ها و هشتصد میلیارد دلار پول فروش نفت و دور زدن تحریم ها ( دور زدن ملت ! ) باعث شده تا کارگر سابق کارخانه پیکان صاحب تقریبا تمام صنایع پتروشیمی کشور شود و شخصی که کفش لنگه به لنگه پا می کرد صاحب قصر لیست سی میلیون دلاری در شمال تهران و هواپیمای اختصاصی گردد ، آموزش راه های حقه بازی و پدرسوخته گری در صنایع و حرف پائین دستی و مشاغل خرد هم موجب پرورش جیب برها و کیف قاپ ها و زورگیر ها و رونق بازار کسب و کار این چنینی در کشور شده است !!

به رغم ریاکاران ( تضمینی از غزل حافظ )





یارب آن قوم که چون لب به دعا بگشایند
در رحمت ز دم روح فزا بگشایند

عقده از کار جهانی به صفا بگشایند
" بود آیا که در میکده ها بگشایند
گره از کار فرو بسته ما بگشایند "
در میخانه ندانی به چه آئین بستند
به ریا نام صلاح و خرد و دین بستند
به دل آزاری رندان کمر کین بستند
" اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند
دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند "
جام دیگر نزند در کف ساقی لبخند
چنگ دیگر ننوازد دل یاران نژند
کز ریاکاری و سالوس ریاکاری چند
" در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند "
گردد ای کاش ز بن خانه سالوس خراب
که از او چشمه امید بدل شد به سراب
دوستان ، با جگر سوخته و چشم پر آب
" گیسوی چنگ ببرید به مرگ می ناب
تا حریفان همه خون از مژه ها بگشایند "
به نشاط و طرب امروز مدارید امید
که ز هر سو بود آثار غم و رنج پدید
باز شام سیه آمد ز پس صبح سپید
" نامه تعزیت دختر رز بنویسید
تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایند "
گر به کام دل رندان نبود دور زمان
نیک بین باش که ایام نماند یکسان
مشکلی نیست که یک روز نگردد آسان
" به صفای دل رندان صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند "
باده نوشیدن و رفتن به ره صدق و صفا
بهتر از طاعت آلوده به سالوس و ریا
بازگو طعنه زنان اهل ریا را از ما
" حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا
که چه زنار ز زیرش به دغا بگشایند "
---------------------------------
* ایسان - اودان تانی 26 نوامبر 2016

استعفای دسته جمعی بهترین راه حل مشکلات کشور!

با سوختن گروه کثیری از زائران بی گناه امام رضا ( ع ) در حادثه برخورد دو قطار در ایستگاه هفت خوان سمنان ، مدیرعامل رآه آهن جمهوری اسلامی با مشورت آخوندی ( وزیر بیراهه ) در تله وزوزون جمهوری اسلامی حاضر شد و ضمن قبول مسئولیت از سمت خود استعفا داد تا سر و صدا ها بخوابد و این حادثه شوم و تاسف بار دامن و زیرپوش وزیر ( باجناق حجت الاسلام ناطق نوری ) را نگیرد !
مدیرعامل راه آهن جمهوری اسلامی در برنامه تلویزیونی صراحتا گفت که علت این حادثه که جان عده زیادی از مردم مظلوم ایران را گرفت سوء مدیریت بوده است !
البته این راز بزرگی نبود که برای اولین بار و توسط مدیرعامل راه آهن افشاء شده باشد ، سوء مدیریت از سرتاپای این مملکت می ریزد و علت تمام مشکلات و مسایل ریز و درشتی که دامن مردم و کشور را در طول این سی و هفت هشت سال گرفته است بی تدبیری و نادانی و سوء رفتار مدیران نالایق و بی سواد و فاقد تخصصی است که به خاطر پیوندهای فامیلی و هم ریش بودن و وابستگی های باندی و جناحی و همشهری گری و بچه محلی سرکار آمده اند !
اگر سوء مدیریت در راه آهن موجب این بدبختی شده و مدیرعامل به خاطر آن استعفا داده است بسیار بجا است تا سایر مدیران نالایق هم که با سوء مدیریت موجب بروز خسارات جبران ناشدنی به ملک و ملت شده اند استعفا بدهند و به روستاهای خود بازگردند !
وزیر بهداشت و درمان به خاطر داروهای بی کیفیت چینی و هندی و داروی تقلبی بی هوشی و آلودگی میکروبی بیمارستان ها و کمبود تخت بیمارستانی و گرانی خدمات پزشکی که جان مردم را می گیرد باید ضمن عذرخواهی از مردم استعفا بدهد و برود پی کارش . . .
وزیر کار و رفاه اجتماعی که نتوانسته برای بیکاران شغل و برای محرومان و طبقات ضعیف رفاه ایجاد کند و خودش هم بیکار است باید سریعا استعفا بدهد و برود سرکار سابقش ( کارگری در کارخانه اتومبیل سازی جاده کرج )
وزیر صنعت و معدن و تجارت هم که کبر سن دارد و بدون کمک دیگران نمی تواند ایاب و ذهاب کند و خوار و مادر صنعت و معدن و تجارت مملکت را چاپیده و خودش بزرگ ترین مالک صنایع پتروشیمی کشور است ، باید به خاطر دست به آب رساندن به صنعت و معدن و تجارت کشور از مردم عذرخواهی کرده و استعفا بدهد . . .
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزرای ورزش و جوانان و نفت و گاز و مازوت هم به هکذا !
وزیر آموزش و پرورش و وزیر آموزش و علوم عالی هم به خاطر گران سازی تحصیل در ایران و محروم کردن فرزندان طبقات ضعیف و محروم و زیر خط فقری از تحصیل و امکانات آموزشی و کاهش سطح کیفی تحصیلات و رونق بازار فروش مدارک تحصیلی ( از ابتدایی تا دکترا در پیاده روهای شهر تهران ! ) باید استعفا داده و دم خود را روی کولشان گذاشته و بروند راست کارشان ( کود دادن و شخم زدن زمین )
در واقع بهترین راه حل مشکلات عدیده این ملک و ملت استعفای دسته جمعی دولت است و خود دولت بی تدبیر و ناامید بزرگ ترین مانع پیشرفت و ترقی و بهبود اوضاع کشور می باشد !

اگر مدیرعامل راه آهن اعتراف می کند که به واسطه سوء مدیریت این بلا سر مردم آمده است ، خوب است حاجی کربلایی فریدون هم که قول داده بود ارزش پول ملی را برگرداند ، و حالیه برعکس ارزش آن بسیار کم تر از دوران سیادت دکتر مموتی شده است ؛ و قول داده بود احترام پاسپورت ایرانی را بازگرداند و حالیه دو سه کشور عقب افتاده سابق آسیایی و آفریقایی هم پاسپورت ما را قبول ندارند ، و قول داده بود رکود وحشتناک حاکم بر کشور را برطرف نماید و اکنون وضعیت کار و کسب به مراتب بدتر از دوران قبل از ریاست وی شده است و صدها مورد سوء مدیریت دیگر . . .استعفا داده و دم خود را روی کولش گذاشته و دست برادرش را هم بگیرد و به ده خود ( سرخه ) برگردد نا شاید با نداشتن دولت ، وضعیت این مملکت بهبود پیدا کرده و مردم نفس راحتی بکشند !
وقتی زور ملت به دولت نمی رسد و نمی تواند با فساد در دولت و اختلاس و رانت خواری و سوء مدیریت دولتی ها و دخل و تصرف در بیت المال و گم و گور شدن سرمایه های ملی و حقوق های نجومی دولتی ها و هزاران مورد دیگر از سوء رفتار و کردار مدیران دولتی مقابله کند ، بهترین راه همانا نداشتن دولت است ، و مطمئنا دولت نباشد مردم بهتر و راحت تر زندگی خواهند کرد و بودجه اداره کشور هم کم نمی آید !

داستان فیدل

داستان فیدل
تلویزیون میهن mihantv.com : شاید نه از بهترین آدم های زمان بود و نه از بهترین رهبران سیاسی ی جهان. تا بد و خوب را چه بدانیم – تاریخ درباره ی او داوری خواهد کرد، همانگونه که تاریخ درباره ی فشارهایی که به ناروا بر او مردمش رفت داوری خواهد نمود، فشارهای سنگینی که بر تصمیم گیری های او تآثیر گذاشت.

فیدل کاسترو هرچه بود و هرکه بود انسانی بود، رهبری بود که توانست با کمترین امکان ها در برابر بزرگترین چالش ها قد برافرازد و کمر خم نکند و به نماد ایستاده گی ی یک مردم در برابر خواسته ها و اراده ی بزرگترین قدرت سیاسی و اقتصادی ی جهان برگزیده شود. فیدل کسی بود که توانست در یکی از به تباهی کشیده شده ترین کشورهای جهان، برای توده های به سختی و تنگدستی کشیده شده هم آموزش و پرورش رایگان را به ارمغان آورد و هم بهداشت رایگان را، آنهم همه در زیر چتر درهم کوبنده و پایان ناپذیر تحریم های آمریکایی.

ایران اسلام زده ی ما هم سال هاست که از رنج تحریم های آمریکا رنج می برد، رنجی که از سر بی سیاستی، دورویی، ریاکاری و لمپنیسم سران امروزه ی ایران بر مردم کشور ما تحمیل شده است. با این همه بسنجیم دستآوردهای نطام مثلا مقدس جمهوری ی اسلامی، با بیش از هزار و سی سد (صد) میلیارد دلار درآمد نفتی را و دستآوردهای کوبای بی نفت و گاز را در همین دو زمینه ی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان رایگان. کوبای امروز بهشت روی زمین نیست ولی آن دوزخ تنگدستان دیگر کشورهای لاتین هم نیست. آمریکا با آن همه توانایی های اقتصادی اَش، با آن همه ابرقدرتی ها و یکه تازی هایش در پهنه ی سیاسی و افتصادی ی جهان، کشوری است که چهل و اندی میلیون تن از مردمانش تنها از راه دریافت کوپن های خوراک سازمان های کمک رسان زندگی و گذران می کنند. میلیون ها آمریکایی از دریافت کمترین امکان های درمانی برخودار نیستند. با این همه، سیاست پیشه گان آمریکایی به جای بهبود بخشی ی زنده گی ی تنگدست ترین لایه های مردم کشور خویش، سدها و هزاران میلیون دلار هزینه ی برانداری ی فیدل کاسترو کردند زیرا کاسترو برای آنان نماد دشمنی با آزادی بود.
من بسیار دوست می دارم که آزادیخواهی ی آمریکا را باور بدارم و تا جان دارم در راه گسترش مردمسالاری ی آمریکایی در سراسر جهان – تا آنجا که در توان دارم-، کوشش نمایم. ولی تنها یکی پرسش مرا از شیفته ی آمریکایی زده گی شدن باز می دارد: همین نمونه ی دیکتاتوری و آزادی کُشی ی فیدل را می سنجم با یکی از آن ده ها نمونه ای که انشاء الله در آن نمونه فرشته ی آزادی ی آمریکایی به بند کشیده نشده است و از این رو آمریکا حتا یک پنس هم هزینه ی مبارزه با رهبران نازنین آن نکرده است: نمونه ی کشور دار و دسته ی مافیای سعودی را می گویم. آیا آزادی در کوبا بیشتر است یا در سرزمین مافیای خاندان سعود؟ بسنجید وضع حقوق بشر و به ویژه حقوق زنان در کوبای در بند و زنجیر را با کشورهای آزاد ِ عرب ِ دوست آمریکا را. حال از بی حقوقی ی برده گان کار و برقراری ی رژیم شناسنامه در کشورهای عربی ی خلیج پارس دیگر هیچ نمی گویم.
برای سیاست پیشه گان آمریکایی، آزادی های آمریکا پسندانه مهم تر از نان آدم ها است. فیلسوفان و جامعه شناسانی که لباده ی کارگزاری ی سرمایه داری ی آمریکایی را به تن کرده اند از ما می خواهند بپنداریم هرگاه آزادی ی انسان ها را در برابر نان و کار تاخت زدند، سرانجام کار به آنجا خواهد کشید که نان و کار را هم بازستانند. بی گمان هیچ چیز به اندازه ی آزادی ی آدمی ارزشمند نیست. من خود بر این باورم. ولی همه ی داده ها نشان می دهند که آزادی ی آمریکایی دسـتآوردی مگر برده گی برای انسان های پیرامونی نداشته و ندارد. راستی را چه کسی نان و کار را از بخشی از مردم انشاء الله آزاد آمریکا گرفته است؟ فیدل؟
پس از شنیدن خبر مرگ فیدل به تارنمای پارسی ی بی بی سی نگاهی می افکنم که آنجا از فیدل چه آورده اند. عکس های فیدل است با سران جمهوری. آن عکس ها نه برای سران تازه به دوران رسیده ی جمهوری اسلامی آبرو می آورد و نه از ارزش و اعتبار فیدل می کاهد. فیدل هرچه در توان داشت برای مردمش انجام داد. سران جمهوری ی اسلامی تا آنجا که توانسته اند مردم ایران را چاپیده اند. سران جمهوری ی اسلامی با درآمد افسانه ای هزار و سی سد میلیارد دلاری حتا آن درمانگاه های رایگان شیر و خورشید زمان پهلوی ها را از مردم ستانده اند.
فیدل رفت، ولی به باور من، داستان فیدل یکی از آن داستان هایی است که یادآوری آن در آینده ای نه چندان دور برای آمریکا افتخار آمیز نخواهد بود.


پ. مهرکوهی

20 مرگ عجیب تاریخ

در جهان انسان هایی بوده اند که برعکس زندگیشان به شکلی عجیب از دنیا رفته اند، از جمله آن ها این 20 مرگ است که در نوع خود بسیار عجیب بوده است.
1ــ آرنولد بنت داستان نويس انگليسي(1931ــ1867) وي براي آنكه ثابت كند آب شهر پاريس از نظر بهداشتي كاملا سالم است، يك ليوان از آن را خورد و در اثر تيفوئيد ناشي از آن در گذشت!

2 ــ آگاتوكلس (خود كامه ي سراكيوز 289 ــ361 ق.م) در اثر قورت دادن خلال دندان خفه شد.

3 ــ آلن پينكرتون ( موسس آژانس كارآگاهي آمريكا 1884ــ 1819) هنگام نرمش صبحگاهي به زمين خورد و زبانش لاي دندان ماند و زخم شد و در اثر قانقارياي ناشي از اين زخم درگذشت.

4 ــ اسكندر كبير (پادشاه مقدوني 323 ــ356 ق.م) به دنبال دو روز ميگساري و عياشي در اثر تب درگذشت.

5 ــ الكساندر (پادشاه يونان 1920ــ 1893) يك ميمون خانگي گازش گرفت و در اثر عفونت خون در گذشت.
6ــ تامس آت وي (نمايشنامه نويس انگليسي 1685 ــ1652) مرد فقيري بود. به دنبال روزها گرسنگي سرانجام يك سکه به دست آورد و با آن يك دستپيچ  گوشت خريد و از شدت ولع همان لقمه ي دهان پر كن اول گلو گيرش شد و خفه اش كرد!

7 ـ تامس مي ( مورخ انگليسي 1650 ــ1595) بر اثر بلعيدن غذاي زيادي، خفه شد.

8ــ جان وينسون ( ماجرا جوي بريتانيا 1629ــ 1557) وي در 72 سالگي از اسب به زمين افتاد و ميخي وارونه بر زمين افتاده بود، در سرش فرو رفت.

9ــ جروم ناپلئون بناپارت (آخرين بناپارت آمريكايي 1945ــ 1878) در سنترال پارك نيويورك، پايش به زنجير سگ زنش گرفت و افتاد و در اثر زخمهاي حاصله در گذشت.

10ــ جيمز داگلاس ارل مورتون (1581ــ1525) بوسيله دستگاهي شبيه گيوتين كه خودش آن را به اسكاتلنديان معرفي كرده بود، سر بريده شد.
11ــ رودولفوني يرو ( ژنرال مكزيكي 1917ــ 1880) اسبش در شن روان گرفتار شد و سنگيني طلاهايي كه به همراه داشت باعث فرو رفتن به درون ماسه شد.

12ــ زئوكسيس (نقاش يونان قرن پنجم ق.م) به تصويري كه از يك ساحره پير كشيده بود آنقدر خنديد كه يكي از رگهايش پاره شد و مرد!

13ـژراردونرال (نويسنده فرانوسوي1855ــ1808) با بند پيشبند، خود را از تير چراغ برق خيابان حلق آويز كرد.

14ــ فرانسيس بيكن (1626ــ1561) براثر گرفتاري در يك سرماي ناگهاني گرفتار شد و درگذشت.
15ــ فالك فيتز وارن چهارم (بارون انگليسي 1264ــ 1230) در بازگشت از يك جنگل، اسبش در باتلاق افتاد و فالك كه زره پوشيده بود، در درون زره اش خفه شد.

16ـكلاديوس اول ( امپراتور روم 54 ب م. ـ10 ق .م ) با يك پر آغشته به سم خفه شد.

17ــ كنت اريك مگنوس آندرئاس هرس ستنبورگ ( 1895 ـ1860) لين انگليسي در اثر خشم ناشي از مستي، با سيخ بخاري به دوستش حمله كرد، اما خودش داخل بخاري افتاد و سوخت.

18ـ گريگوري يفيموويچ راسپوتين (1916ــ1871) وزنه اي به بدنش بستند و در رود نوا غرقش كردند.

19ــ لايونل جانسن (شاعر انگليسي 1902ـ 1867) از روي چهارپايه ي به زمين افتاد و در اثر زخمهاي حاصله در گذشت.

20ــ لنگي كالير (كلكسيونر آمريكايي 1947ــ1886) در خانه خود و در تله اي مهلك درگذشت. تله را براي دستگيري دزدان كار گذاشته بود.