پنجشنبه

برادران چه گوارا !


یک آدم بیسواد و بی اطلاع از تاریخ و شناخت انسان های مشهور انقلابی که از بد روزگار از حمالی و چاه خالی کردن و نعلبندی به پست بالایی در نقطه ای از این جهان بی در و پیکر رسیده بود با سوء استفاده از موقعیت خود مرتب به سفرهای خارجی بویژه کشورهای آمریکای لاتین مانند بولیوی - گواتمالا - نیکاراگوا و ونزوئلا میرفت !
در یکی از این سفرها چون اسم انقلابی معروف آمریکای لاتین زنده یاد " چه گوارا " را شنیده بود برای آنکه خودی نشان بدهد و به میزبان بفهماند آنچنان هم که می گویند بی سواد و نفهم نیست سراغ چه گوارا را گرفت و چون شنید که چه گوارا زنده نیست و از دنیا رفته است سری به علامت تاسف تکان داد و گفت : " غم آخرتان باشد و خدا زنده بگذارد برادرانش را ! جناب چه خوشمزه ، چه شیرین ، چه با نمک و سایر بازماندگان را ! "

یکشنبه

حرص و آز سرمایه دار مفت بر !!


یکی از بزرگان که از بد روزگار در مقام بالایی قرار گرفته بود نامه ای چند خطی در توصیه پسرش به یکی از وزرا نوشت و از او خواست تا چند صد هکتار از منابع ملی و زمین های موات و دولتی به پسر ایشان واگذار کند !
گدازاده ( ! ) با معرفی نامه ابوی صاحب مقام و منصب سراغ وزیر مربوطه رفت و تقاضای تصاحب زمین ها و اراضی ملی کرد !
وزیر به گدا زاده پیشنهاد کرد آفتاب نزده بر روی زمین شروع به راه رفتن کند و در غروب آفتاب به نقطه شروع برگردد و تا هر کجا که توانسته برود و آن نقطه را نشانه گذاری کرده تصاحب و تملک کند !
مردک حریص روز بعد هنوز آفتاب طلوع نکرده شروع به رفتن کرد و تا آنجا که می توانست دورتر و دورتر رفت و چون بسیار حریص بود و می خواست از این فرصت بیشترین استفاده را بکند شرط اصلی پیشنهاد را که برگشت به نقطه شروع به هنگام غروب آفتاب بود فراموش کرد و پاسی گذشته از عصر این شرط به یادش آمد.
چون وقت زیادی تا غروب آفتاب نمانده بود با تمام وجود شروع به دویدن کرد و هرچه آفتاب پائین تر می رفت بر سرعت دویدن خود می افزود تا آنجا که توانی برایش باقی نماند، اما حرص او برای موفقیت در تصاحب زمین مفت باعث می شد همچنان بدود و به قلب خود فشار وارد کند !
سرانجام دوان دوان در حالی که نفسی برایش باقی نمانده بود خود را به نقطه شروع رساند و در همان جا از پای در آمد و قلبش از تپش باز ایستاد و زندگی اش به اتمام رسید و تنها زمینی را که به دست آورد قطعه زمینی به اندازه قبرش بود !!

به هر مسلمان چند حوری می رسد ؟!


روزنامه خراسان ( بیست و چهار تیر ماه نود و چهار ) در صفحه سه خبر بهجت اثری دارد که اخبار مربوط به تسلیم شدن آمریکا و همپیمانانش در برابر ایران و امضای تسلیم نامه هسته ای توسط این شش کشور بدبخت آمریکایی و اروپایی را تحت الشعاع قرار داده است !
بر اساس این خبر یکی از مفتیان اصلی عربستان صهیونی به نام شیخ الشنقیطی پس از مطالعات دینی و مذهبی زیاد و محاسبات ریاضی و آمارگیری از حوریان بهشتی و مسلمانان عازم بهشت ( تروریست های جنایتکار داعش و القاعده و طالبان و رهبران کشورهای مرتجع عربی و اسلامی و شاهزادگان و امراء و سلاطین و رهبران هرزه و دزد خاورمیانه و کشورهای حاشیه خلیج فارس و . . . ) نتیجه گرفته است که در جهان آخرت به هر مسلمان شانزده هزار و نهصد حوریه بهشتی می رسد که ازدواج با هریک از آنها هفتاد سال دوام خواهد داشت !!
متاسفانه حضرت شیخ معلوم نکرده اند افرادی مثل ما که در این دنیا با حوریان زمینی محشور بوده ایم از حسابمان کم می شود یا نه ؟!
همچنین مشخص نکرده اند که این هفده هزار حوری را یکجا تحویل ما می دهند یا باید اولی را ببریم و بعد هفتاد سال داغی آن را بیاوریم تحویل بدهیم و یک نو ( حوری جدید ) بگیریم !
امیدواریم شیوخ محترم و علما و متخصصان امور حوریایی این اشکالات را رفع کرده و مسلمانان مشتاق را از نگرانی بیرون بکشند!

محبوبیت دیکتاتور !

در یکی از کشورهای دیکتاتوری بدبخت بیچاره جهان سوم، شبی رهبر مملکت برای آنکه شناخته نشود صورت خود را گریم کرد و به دیدن فیلمی در یک سینمای عمومی سطح شهر رفت . . .
همانطور که در ممالک دیکتاتوری رسم است قبل از نمایش فیلم اصلی سرود ملی و تصاویری از دیکتاتور و رهبر کشور را پخش می کنند و همه باید بلااستثنا به علامت احترام به رهبر بایستند و کف و سوت بزنند !
به همین خاطر به محض آنکه تصویر رهبر روی پرده سینما افتاد همه حضار و تماشاچیان به غیر از خود رهبر از جا بلند شدند و به احترام او ایستادند !
رهبر اشک در چشم و عمیقا متاثر از علاقه مردم به خودش (!) همچنان نشسته بود که مردی شانه هایش را محکم تکان داد و زیر لبی و آهسته گفت: 
- " بلند شو مرتیکه احمق ! همه ما مثل تو فکر می کنیم ، اما چرا می خواهی سر خودتو به باد بدهی ؟! "

بررس ( سانسورچی ) احمق !


نمایشنامه نویس و سناریست معروفی ( که خواسته اسمش را نبرم ) نمایشنامه ای نوشت و برای اخذ مجوز به اداره مربوطه برد . . .
مسئول بررسی ( سانسورچی ! ) آن را خواند و بررسی کرد و دست آخر نویسنده را خواست و به او گفت : 
- نمایشنامه جالبی است اما احتمال دارد احمق ها بعضی از قسمت هایش را نفهمند و بهتر است این قسمت ها عوض شوند.
نویسنده خیلی جدی جواب داد : 
- اشکالی ندارد، هر جا را که نفهمیدید آن را عوض کنید !!

عقل و شعور مدیر نخبه و برجسته !


یکی از مسئولین برجسته که مثل سایر مدیران هیچ کار و مسئولیتی بجز شرکت در مراسم و گردهمایی های مختلف برای سخنرانی و ارشاد مستمعین ندارد (!) برای سخنرانی به یک مراسم مملکتی دعوت شد و همانطور که رسم است و متن سخنرانی این قبیل افراد بیسواد و کم سواد را مشاوران و یا روسای دفتر و یا روابط عمومی وزارتخانه می نویسند و تهیه می کنند، از مشاورش خواست تا یک متن بیست دقیقه ای و در یک صفحه برایش بنویسد . . .
پس از پایان مراسم مقام بلند پایه و برجسته با عصبانیت یقه نویسنده متن را گرفت و با پرخاش به او گفت : " مردک ! من کی به شما گفتم که برایم یک نطق یک ساعته طولانی بنویسید؟! قبل از ایتکه سخنرانی من به پایان برسد بیشتر از نصف حضار دهن دره کنان سالن اجلاس را ترک کردند ! " 
مشاور آقای وزیر که متعجب شده بود گفت:"قربان نطقی که بنده نوشته بودم برای بیست دقیقه بود، ولی طبق دستور شما دو نسخه فتوکپی آن را هم ضمیمه کرده بودم!"
(محض اطلاع آیندگان از میزان هوش و ذکاوت مدیران و مسئولین والامقام عرض شد !)

دوشنبه

افشای اسرار محرمانه و بکلی سری مملکت !


در یکی از کشورهای دیکتاتوری جهان سوم، مردی که زیر فشار بیکاری و گرانی و بی خانمانی و کوهی از مشکلات دیگر کم آورده و قاطی کرده بود، وسط خیابان راه می رفت و ضمن فحاشی به ناموس مسئولین فریاد می زد : " آهای مردم بدانید که مسئولین این مملکت یک مشت احمق نادان و خر و گاو هستند ! " 
ماموران امنیتی و پلیس فورا خود را رسانده و شهروند ناراضی را دستگیر و تحویل قوه قضائیه دادند و قوه قضائیه هم به واسطه اهمیت موضوع بلافاصله آن شخص را محاکمه و به پانزده سال زندان محکوم کرد !
در حکم دادگاه آمده بود :
پنج سال به خاطر فحاشی در ملاء عام و ده سال به خاطر افشای اسرار محرمانه کشور !!

یکشنبه

غنی سازی در آشپزخانه ها ادامه خواهد یافت !

اگر به خاطر داشته باشید یکبار حاج دکتر احمدی نژاد ( معروف به رئیس جمهور سابق ! ) فاش ساخت که چنان دانش غنی سازی در ایران بومی شده و به یک اپیدمی تبدیل گردیده که علاوه بر اراک و فردو و سایر سایت های غنی سازی، یک دختر بچه دانش آموز سیزده ساله هم موفق گردیده با چند قابلمه و بشقاب و سیخ و سه پایه در آشپزخانه آپارتمانشان غنی سازی کند !
ما بعد از انتشار متن تسلیم نامه خفت بار آمریکا و شرکایش با دقت آنرا مطالعه کردیم و فقط دیدیم از جمع آوری سانترفیوژهای فردو و تغییر هسته اراک و جلوگیری از تولید آب سنگین صحبت به میان آمده و منبعد آژانس اجازه دارد از تمام نقاط مشکوک به غنی سازی و فعالیت های هسته ای در هر زمان و مکان که لازم باشد بازرسی بعمل بیاورد !
اما خوشبختانه اسمی از آشپزخانه آن آپارتمان و دانش آموز سیزده ساله غنی ساز در توافقنامه نیامده و ما همچنان می توانیم در آشپزخانه هایمان به روش سیخ سنگی و دور از چشم بازرسان آژانس غنی سازی را ادامه دهیم !!
( حتی احتمال دارد با امضای توافقنامه، قیمت دلار کاهش یافته و به تبع آن مواد اولیه غنی سازی که از کشور دوست و برادر افغانستان وارد میشود، ارزان تر به دست دانشمندان سیخ سنگی رسیده و میزان غنی سازی در کشور افزایش یابد ! )

شنبه

پشت پرده توافق شش قدرت جهانی با جمهوری اسلامی !

پس از اعلام تسلیم شش قدرت جهانی در برابر برنامه هسته ای ایران و امتیازات حیرت آوری که به ایران داده اند همه ناظران و تحلیلگران برجسته سیاسی جهان می گویند مذاکره نوعی داد و ستد امتیازات است، بنابراین باید دید جمهوری اسلامی چه امتیازاتی به غرب داده است که شش قدرت اول جهان تسلیم خواسته های ایران شده و اجازه داده اند جمهوری اسلامی بیش از دو سوم سانتریفیوژ هایش را جمع آوری کند، اورانیومی را که در اختیار دارد از کشور خارج نماید، راکتور آب سنگین اراک را تغییر کاربری بدهد و سایت زیر زمینی فردو، که خیلی پله می خورد تا کارکنانش به زیر زمین برسند را برای سهولت رفت و آمد به روی زمین بیاورد !
اگرچه تاکنون خبر رسمی در مورد امتیازات اهدائی جمهوری اسلامی داده نشده است اما در محافل سیاسی عمدتا صحبت از یک دسته امتیازات فنی - تکنولژیکی و راهنمائی هایی در خصوص مملکت داری است !
- گفته می شود ایران کلیه تحریم های مالی و بانکی علیه این شش کشور را لغو می کند و آنها قادر خواهند بود به ریال ایران دسترسی پیدا کرده و در مبادلات بانکی و مالی و اقتصادی خود از این ارز معتبر استفاده کرده و پز آن را بدهند !
- با لغو تحریم های بانکی هر شش کشور اجازه تاسیس موسسات مالی و اعتباری و صندوق قرض الحسنه در ایران را داشته و پس از جمع آوری سپرده های مردم می توانند مشابه فعالیت همکاران ایرانی خود پولها را به جیب زده و اعلام ورشکستگی کنند !
- همچنین جمهوری اسلامی تعهد کرده تحریم شرکت های هواپیماسازی بوئینگ و لاکهید و ایرباس را لغو کرده و تکنولژی ساخت هواپیمای ایران صدو چهل ( آنتونف ) را در اختیار این شرکت های بدبخت بیچاره غربی قرار دهد!
- در بند دیگری از این توافقنامه ایران به خاطر ارتقای سطح تکنولژی خودروسازی در آمریکا و اروپا قبول کرده است انتقال تکنولژی ساخت و صادرات اتومبیل های سمند و پراید را آزاد اعلام نماید !
- همچنین جمهوری اسلامی در دادن ویزای سفر به مشتاقان مسافرت به ایران تسهیلاتی قائل خواهد شد تا آمریکایی ها و آلمانی ها و فرانسوی ها که از سانسور و فشار و اختناق و اوضاع بد اقتصادی و بیکاری و گرانی و اعتیاد و هزار و یک بدبختی دیگر جان به لب شده اند بتوانند به جمهوری اسلامی پناهنده شده و در رفاه و آسایش زندگی کنند و از هوا و آب و میوه و سبزی پاک و سالم و بهداشتی و برنامه های جذاب صدا و سیما ( رادیو تلویزیون سابق ) استفاده کنند !
البته دامنه امتیازات اینچنینی که قول آن به شش کشور داده شده زیاد است و ما کم کم انها را برای شما فهرست خواهیم کرد، فقط در اینجا اشاره کنیم که قرار است مستشارانی هم از طرف دولت در اختیار این کشورها قرار داده شود تا به آنها راه و رسم مملکت داری را بیاموزند !
مثلا به آنها اقتصاد یاد بدهند تا متوجه شوند چطور در دوره رکود تورمی که تولید نیمه تعطیل بوده و روز به روز بر آمار بیکاران افزوده می شود و قیمت کالاهای اساسی و مایحتاج ضروری مردم و نرخ خدمات دولتی و بخش خصوصی (در ایران شبه دولتی) با ابلاغ خود دولت بالا می رود در عین حال می شود به امت قبولاند که تورم کاهش یافته است ! ( و مردم هم در عین نارضایتی شاکی نباشند ! )
- آموزش سد سازی در محل های فاقد رودخانه، پاک تراشی جنگل ها و تولید بیابان جهت صادرات خاک به کشورهای همسایه، تغذیه و پرواربندی گاو و گوسفند با زباله های خانگی و بیمارستانی، تولید مرغ هورمونی چهار کیلویی در ظرف پانزده روز، تغذیه مردم با روغن صنعتی پالم، تولید آبلیموی مرغوب بدون استفاده از لیمو و آموزش هایی از این دست هم در پکیج پیشنهادی جمهوری اسلامی قرار دارد !

جمعه

مرکز فساد !


در یکی از کشورهای دیکتاتوری و غرق در فساد جهان معلم مدرسه در کلاس درس از شاگردان در مورد شغل پدران آنها می پرسید . . .
یکی از دانش آموزان جواب داد : 
- پدر من در یک لانه فساد کار می کند !
معلم از شنیدن اینکه پدر یکی از دانش آموزان در یک مرکز فساد کار می کند نگران شد و با فرستادن یادداشتی از پدر دانش آموز خواست تا فورا به دیدنش برود . . .
روز بعد پدر دانش آموز با یک اتومبیل مجلل نمره دولتی و اسکورت و محافظان شخصی به مدرسه مراجعه کرد !
مسئولین و مدیر و معلمان مدرسه با ورود موکب این شخصیت برجسته مملکت متوجه موقعیت ممتاز وی شده و از همه بیشتر همان معلم که این شخص را به مدرسه فرا خوانده بود به وحشت افتاد !
معلم بیچاره که با دیدن مقام عالی رتبه به لکنت افتاده بود و با احتیاط حرف می زد گفت: " ولی قربان پسر شما گفت که جنابعالی در یک لانه فساد کار می کنید! " 
پدر جواب داد : " پسرم راست می گوید؛ چون کل سیستم و کارکنان آن از بالا تا پائین فاسد هستند به تبع آن دولت که قلب سیستم هست مرکز و منشاء فساد محسوب می گردد و محل گردهمایی اعضای دولت هم لانه فساد و محل تجمع مفسدین عمده کشور است و من هم که در آنجا هستم در واقع در یک لانه فساد کار می کنم !
( با شنیدن این مطلب معلم و مدیر و سایر کارکنان مدرسه به هوش و درک دانش آموز ایوالله گفتند و فهمیدند چیز مهمی نبوده و از نگرانی در آمدند !! )

یکشنبه

با یاد روان شاد عباس مسعودی






















نودمین سال روزنامه اطلاعات
امروز بیست تیرماه نود و چهار آغاز نودمین سال انتشار روزنامه اطلاعات است؛ به همین مناسبت مدیریت موسسه مصادره شده اطلاعات ویژه نامه ای ضمیمه روزنامه ارزان اطلاعات منتشر کرده است.
در این ویژه نامه بجای آنکه ذکر خیری از بنیانگذار و موسس قدیمی ترین موسسه مطبوعاتی و روزنامه خاورمیانه شده و تاریخچه ای از چگونگی شکل گیری و توسعه آن در اختیار خوانندگان قرار داده شود؛ طی انشای ضعیفی که در صفحه نخست ویژه نامه آمده است طوری وانمود شده که گویا این موسسه نود ساله از افتخارات پس از تغییر حکومت شاهنشاهی در ایران است(!) و در طول این سی و هفت سال یک روزنامه به نود سالگی رسیده است !
مجموعه ای که با بی سلیقگی جمع آوری شده، مشتمل بر اخبار و مقالاتی دستچین شده از روزنامه های قدیمی اطلاعات است و پس از درج چند مقاله و خبر قدیمی مربوط به اوایل تاسیس روزنامه اکثر مقالات و اخبار مربوط به فدائیان اسلام و مرگ دکتر علی شریعتی و حوادث خرداد چهل و دو و مطالبی است که به جریانات اسلامی و روحانیون مربوط می شود !
سخن کوتاه که انتشار این ویژه نامه نشان میدهد که هنوز پس از سی و هفت سال که عده ای نابلد و ناآشنا با فنون روزنامه نگاری و روزنامه نویسی در این موسسه کهن سال طرح کاد خود را گذرانده اند با الفبای روزنامه نگاری آشنا نشده اند !
به همین دلیل من به عنوان یک روزنامه نگار قدیمی که بیشتر دوران کار مطبوعاتی خود را در موسسه اطلاعات گذرانده و از نزدیک افتخار آشنایی و همکاری با بزرگمرد تاریخ مطبوعات ایران مرحوم عباس مسعودی را داشته ام به منظور ادای دین مختصر ضمن تبریک نودمین سالگرد تاسیس اطلاعات به خاندان مسعودی، بویژه جناب آقای فرهاد مسعودی و جناب آقای بهرام مسعودی شرح کوتاهی در مورد بنیانگذار موسسه اطلاعات به عرض هموطنان حق شناس و بویژه خوانندگان پس از انقلاب روزنامه اطلاعات که با پیشینه طلائی این روزنامه آشنا نیستند و ممکن است با خواندن ویژه نامه نودمین سال انتشار به این اشتباه بیفتند که در طول این سی و هفت سال اطلاعات نود ساله شده است (!) برسانم . . .
* روزنامه اطلاعات نود سال قبل توسط عباس مسعودی بنیانگذاری شد. ( روزنامه اطلاعات در هیچ کجای ایران و جهان بی نام مسعودی شناخته شده نیست ! )
مسعودی نمونه بارزی از انسان های خود ساخته بود که با ابتکار و توسل به قوه تعقل و کار و کوشش از شاگردی چاپخانه روشنایی ( شاگرد حروفچینی ) به روزنامه نگاری برجسته تبدیل شد !
عباس مسعودی کارش را به عنوان شاگرد حروفچینی در شانزده سالگی در چاپخانه روشنایی که متعلق به سید ضیاءالدین طباطبایی بود شروع کرد و ظرف دو سه ماه به یک حروفچین زبده و صفحه بند ماهر تبدیل شد و به زیر و بم کار واقف شد.
سید ضیاء که علاوه بر چاپخانه، صاحب روزنامه رعد هم بود با توجه به لیاقت عباس مسعودی کارهای فنی و صفحه بندی روزنامه رعد را به مسعودی سپرد. ( در آن ایام رسم بر سپردن کارها به دست افراد کاردان بود و اشخاص را به صرف بچه کسی بودن و داماد کسی بودن و پیش زاده کسی بودن و سفارش این و آن مصدر امور نمی کردند ! )
عباس جوان سختکوش ضمن کار در چاپخانه در دارالفنون هم ادامه تحصیل داد و بر دانش خود افزود و بامطالعه وسختکوشی کم کم شروع به نوشتن مطالبی در روزنامه رعد کرد و چون استعداد ذاتی خود را نشان داد رسما با دعوت سید ضیاء به جرگه نویسندگان روزنامه رعد در آمد.
من بارها از زبان خود مسعودی شنیدم که می گفت : هر کسی را بهر کاری ساختند ! ( هر کسی را بهر کاری ساختند / مهر آن اندر دلش انداختند ) و عمیقا اعتقاد داشت انجام امور شاعری و نویسندگی، روزنامه نگاری و کارهای فرهنگی و هنری استعداد و نبوغ و شوق قلبی می خواهد و تنها کسانی که این نبوغ ذاتی را دارند در این کار موفق می شوند . . . در آن دوران این سیستم وجود نداشت که موسسه و روزنامه ای که برای راه اندازی و موفقیتش خون دلها خورده شده را از دست صاحبانش بگیرند و به خودی ها بدهند، به همین دلیل مسعودی برای تاسیس روزنامه چند تن از رفقای هم فکر را جمع کرد و پس از آنکه غور و بررسی کردند متوجه شدند تاسیس روزنامه دفتر و دستک و پرسنل و سرمایه قابل توجهی می خواهد که فاقد آن هستند، بنابر این پیشنهاد علی اصغر امیرانی مورد توجه قرار گرفت و بجای تاسیس روزنامه یک بنگاه خبرگزاری به سبک خبرگزاری های خارجی در خیابان فردوسی راه اندازی کردند.
این آژانس خبری سرمایه چندانی نمی خواست و احتیاج به چاپخانه و صحافی هم نداشت؛ کارکنان و در واقع شرکای آژانس خبری عبارت بودند از عباس مسعودی، منوچهر بزرگمهر، علی اکبر سلیمی، علی اصغر امیرانی و جهانگیر مصور رحمانی. این جوانان سخت کوش سراسر تهران و ادارات و دوایر دولت و اماکن و اجتماعات را سرکشی می کردند و اخبار و اطلاعات جمع آوری شده را به جراید آن روز تهران می فروختند.
فعالیت آژانس خبری سه سال و نیم طول کشید و رفقا یکی یکی از هم جدا شده و فعالیت های مستقلی در پیش گرفتند. 
علی اصغر امیرانی که علاوه بر نبوغ روزنامه نگاری آدمی به اصطلاح اقتصادی هم بود در همان کوچه ابتدای خیابان فردوسی دفتر لاطاری باز کرد و اولین ناشر بلیط های بخت آزمایی شد ( بلیط هایی چاپ می کرد و شماره هایی روی آنها می زد و می فروخت. هر هفته هم پس از قرعه کشی اجناسی نظیر گالش - جوراب نایلون - روغن مارگارین - دوچرخه - فلاسک آب و . . . به برندگان جایزه می داد ! ) بعد ها مجله خواندنی ها را به تقلید از نشریه آمریکایی ریدرز دایجست منتشر کرد که دستچینی از بهترین و خواندنی ترین اخبار و مطالب و گزارشات نشریات داخلی و خارجی بود و طوری کارش گرفت که در هر هفته دو بار خواندنی ها در تیراژ بالا منتشر می شد. ( خدا رحمتش کند بعد از انقلاب توسط حضرت آیت الله خلخالی اعدام شد ! )
اما عباس مسعودی که روز به روز بیشتر به روزنامه نگاری علاقمند شده بود در سال هزارو سیصد و چهار روزنامه اطلاعات را تاسیس و اولین شماره آن را منتشر کرد. ( تا در سال هزارو سیصد پنجاه و هفت مصادره شود ! نداند بجز ذات پروردگار / که فردا چه بازی کند روزگار ) 
در آن زمان سفارت اتحاد شوروی در ایران روزنامه ای دو صفحه ای به نام اطلاعات به زبان فارسی در تهران منتشر می کردکه ناشر افکار دولت شوروی بود؛ همچنین روزنامه ایزوستیا به عمده ترین روزنامه در سراسر شوروی تبدیل شده و بسیار پر تیراژ بود؛ معنی ایزوستیا در زبان روسی همین اطلاعات است . . .
عباس مسعودی که در آن ایام تمایلات چپ داشت و این روزنامه ها را هم دیده بود نام روزنامه خود را اطلاعات گذاشت. ( محمد رضا پهلوی همواره به روزنامه اطلاعات و نویسندگان آن بدبین بود و اطلاعات را مجمع کمونیست ها و توده ای ها می دانست و برای رقیب تراشیدن جلوی اطلاعات روزنامه کیهان را با سرمایه گذاری مستقیم خود راه اندازی کرد ) 
عباس مسعودی روزنامه اطلاعات را به زودی به پر تیراژترین و روزنامه پر نفوذ کشور تبدیل کرد.
وی هرچه از نظر مالی به دست می آورد صرف افزایش سرمایه و توسعه موسسه اطلاعات می کرد، ساختمان کهنه و قدیمی مقابل قورخانه ( اسلحه سازی ) در خیابان خیام را به ساختمان رفیع و چشمگیر و آبرومندی تبدیل کرد و بزرگترین چاپخانه کشور ( ایرانچاپ ) مجهز به پیشرفته ترین ماشین های چاپ و تجهیزات روز دنیا تاسیس نمود و نخستین مجله هفتگی ( اطلاعات هفتگی ) نخستین روزنامه انگلیسی زبان ( تهران جورنال ) نخستین روزنامه فرانسوی زبان ( ژورنال دو تهران ) اولین هفته نامه عربی (الاخاء) نخستین مجله هفتگی ویژه کودکان و نوجوانان ( اطلاعات کودکان ) نخستین مجله هفتگی ویژه زنان ( اطلاعات بانوان ) مجله ویژه جوانان (اطلاعات جوانان) کتاب سال اطلاعات و . . . را پایه گذاری و منتشر کرد.
عباس مسعودی که خود مستقل و بدون کمک دیگران وارد این عرصه شده و به موفقیت رسیده بود موسسه خود را کانون پرورش استعدادهای نویسندگی و روزنامه نگاری کرد و بی تردید باید گفت اکثر قریب به اتفاق روزنامه نگاران برجسته و نویسندگان شهیر ایران از این موسسه و مکتب مسعودی بزرگ برخاسته اند. ( نظیر خود بنگذاشتند و بگذشتند / خدای عزوجل جمله را بیامرزد ) 
اگر بخواهم یادی از نویسندگان و روزنامه نگاران دارای سابقه کار در موسسه اطلاعات بکنم آنقدر تعدادشان زیاد است که از حوصله شما خارج می شود منباب مثال به چند اسم که در خاطرم هست اشاره می کنم : 
عبدالحسین زرین کوب - جواد فاضل - حمزه سردادور - مهدی سهیلی - عبدالرحمن فرامرزی - رهی معیری - احمد شاملو -حسینعلی مستعان - منصور تاراجی - امیر عشیری - ناصر خدایار - علیرضا طاهری - هوشنگ پورنگ -مهندس کردبچه - پرویز قاضی سعید - انور خامه ای - احمد شهیدی - رسول ارونقی کرمانی - سعید کنعانی - علی مسعودی - نصرالله فلسفی - امان الله منطقی - باستانی پاریزی - محیط طباطبائی - احمد احرار - سعید وزیری - محمدعلی جمالزاده - مهدی بهشتی پور - داریوش همایون - احمدرضا دریایی-ناصربزرگمهر - جوادمجابی - هادی خرسندی - نعمت ناظری - محسن میرزایی - پری اباصلتی - مجید دوامی - رجبعلی اعتمادی - علی رضا نوری زاده -سیروس آموزگار - نعمت الله جهانبانوئی - بیژن نفیسی - علی باستانی - غلامحسین صالحیار - محمد حیدری - محمد ابراهیمیان - حسین الهامی و صدها روزنامه نگار برجسته دیگر که بسیاری از آنها دیگر در این جهان نیستند و یا پس از تغییر رژیم ترک خانه و کاشانه و سرزمین پدری کرده اند . . .
خوشبختانه عباس مسعودی که تمام عمر خود را صرف پا گرفتن و رشد و توسعه اطلاعات کرده بود یک سال قبل از عوض شدن رژیم در دفتر کار خود در روزنامه سکته کرد و از دنیا رفت، والا اگر بود و می دید کسانی که در عمرشان روزنامه نخوانده اند دایر مدار موسسه ای که با خون دل بنا نهاده شده اند حتما دق می کرد !
اوایل انقلاب که اطلاعات مصادره شد شخصی به نام حسین بنکدار از طرف بنیاد مستضعفان به مدیریت این موسسه گماشته شد که کوچکترین اطلاعاتی از فوت و فن روزنامه نگاری و روزنامه داری ( و شاید روزنامه خوانی !) نداشت !
یادم هست یک روز مطلبی به من داد چاپ کنم و یکی دوساعت بعد تلفنی از سرنوشت مطلب جویا شد و وقتی به او گفتم مطلب حروفچینی و صفحه بندی شده، تیتر و سوتیتر هم زدم با عصبانیت گفت شما با چه اجازه ای سرخود به مطلبی که من دادم سوءتفاهم زدید، چه سوءتفاهمی در این مطلب دیدید؟!
بعد هم که حجت الاسلام حاج محمود دعایی در خرداد پنجاه و نه سرپرست موسسه اطلاعات شد عده ای جوان که در دبیرخانه شورای انقلاب کار دفتری می کردند و تنها آشنایی آنها با قلم نوشتن نامه های اداری شورای انقلاب بود (!) 
به موسسه اطلاعات سرازیر شدند و سمت های سردبیری و مدیریتی را تصاحب کردند و پس از مدت کوتاهی که به حساب خود شان کار را از قدیمی ها یاد گرفتند شروع به اخراج روزنامه نگاران قدیمی و استخواندار و صاحب قلم کردند ( چون بودجه برای حقوق و مزایای این لشکر فاتح و توامان روزنامه نگاران قدیمی نبود ) نتیجه افتادن کار به دست افراد نابلد سقوط روز افزون تیراژ نشریات بود !
یادم هست که یکی از این تازه واردها دوتن از برادران خود را هم از روستای خودشان به اطلاعات هفتگی آورده و کارهای عمده نشریه را به آنان سپرده بود، ایضا پسر خاله و چند تن از اقوامش را !
این تازه واردها اگرچه کارروزنامه نگاری نمی دانستند اما از روزنامه نگاری استفاده بایسته کردند و با ایجاد رابطه با زورمداران و صاحبان قدرت روزنامه ای را که به بنیانگذارش وفا نکرده بود را پلکان ترقی کردند و به سفارت و وزارت و مدیرکلی بانک ملی و معاونت وزیر و مراتب بالایی رسیدند و . . .
البته از حق نباید گذشت که خود حاج آقا دعایی اگرچه روحانی بود اما سابقه ژورنالیستی و برنامه سازی رادیویی داشت و در ایستگاه رادیویی که صدام حسین برای تبلیغات ضد ایرانی در اختیار ایشان قرار داده بود رادیو صدای روحانیت را اداره می کردند که پس از جلسه صلح شاه و صدام در الجزایر برنامه های آن قطع شد.
به هر حال من به عنوان یک عضو قدیمی اطلاعات دنیایی خاطرات و گفتنی دارم اما بماند برای فرصتی مناسب؛ و این مختصر را جهت یادآوری عباس مسعودی بنیانگذار روزنامه نگاری نوین و معاصر و موسس بزرگترین موسسه و قدیمی ترین روزنامه خاورمیانه عرض کردم تا آقایانی که امروزه از میراث آن مرد بزرگ نان می خورند از اینکه در نودمین سال تاسیس اطلاعات اسمی از مرحوم عباس مسعودی نیاورده اند در وجدان خودشان معذب شوند و بدانند چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد و هر کسی پنج روزه نوبت اوست و ایضا می شود ساختمان و تاسیسات و روزنامه را مصادره کرد اما تاریخ و افتخارات و نامهای بزرگ مصادره شدنی نیستند !
بعداز تحریر : ممکن است کسانی که به عنوان کارو کسب و نان خوردن در روزنامه و نشریات اطلاعات سرگرم هستند منت هم بگذارند که چراغ این نشریات را روشن نگه داشته اند،اماکاهش تیراژ میلیونی اطلاعات به ده پانزده هزار نسخه در روز، که بیشتر آنهم برگشت می خورد (!) و کاهش تیراژ مجلات اطلاعات هفتگی و جوانان از چهارصد هزار نسخه به ده هزار نسخه نشانه تسلط این بزور روزنامه نگاران است ! ( ترقی میکند آقا به بالا / تو از بالا به پائین می ترقی ! )

شنبه

رفتگران فوق لیسانس !


در خبرها آمده بود که در خرم آباد که آمار بیکاری بسیار بالاست بیست و سه نفر با داشتن مدارک تحصیلی لیسانس و فوق لیسانس به کار جمع آوری زباله و رفتگری مشغول شده اند ! ( باز خدا را شکر که در این مملکت آشغال زیاده و برای پست آشغال جمع کنی ردیف استخدامی وجود داره ! )
حضور رفتگران تحصیلکرده و فوق لیسانس در شهرداری ها و محول کردن وظیفه خطیر جمع آوری زباله و آت و آشغال به فارغ التحصیلان دانشگاهی نشانه نبوغ مدیران مملکت و توجه آنها به گماردن متخصصین تحصیلکرده در امور حساس و مشاغل و پست های مهم و کلیدی نظیر رفتگری است !

در عوض کارهای بی اهمیت و امور پیش و پا افتاده ای مثل امور سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و بهداشت و درمان و آموزش و پرورش و غیره و ذالک را هم به تحصیل نکرده ها و بی سوادها سپرده اند تا رعایت انصاف شده باشد !
البته تنها رفتگران خرم آباد فوق لیسانس نیستند، تو همین تهران سر چهار راهها بسیاری از اسپند دود کن ها و فال حافظ فروش ها و شیشه ماشین پاکن ها مدارک دکترا و PHD دارند !
فارغ التحصیلان دانشگاهها نباید تصور کنند به صرف داشتن مدارک عالیه دانشگاهی و یا تخصص می توانند مشغول کاری متناسب با تخصص و تحصیلات خود شوند؛ خیر، اینطور نیست !
خیلی ها که موقع خواندن روزنامه آن را سر و ته می گیرند و بجای امضا کردن انگشت می زنند و حتی دوره تحصیلات ابتدایی را نگذرانده اند در سمت ها و پشت میزهای ریاست و مدیریت کلان نشسته اند و حالشو می برند فقط به خاطر سواد نداشتن و بی شعوری محض ! 
چرا ؟ زیرا که در بعضی ممالک جهان سوم نداشتن سواد و فهم و شعور امتیاز استخدامی محسوب می شود !
کافی است کسی درک و شعور و قدرت تجزیه و تحلیل نداشته باشد و هرچه مقام بالاتر می گوید چشم بسته انجام دهد (!) مطمئنا سری توی سرها در می آورد و به همه جا می رسد و بجای آنکه رفتگر شهرداری شده و کوچه و خیابان را جارو کند کف خزانه دولت و صندوق ارزی و ریالی بانک ها را جارو می کند و سهم خود را بر می دارد، سهم مقامات مافوق را می دهد و حالشو می برد !
فلک زمام امور را دهد به دست نادانان / تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس !

جمعه

جمهوری اسلامی در لاک دفاعی !




جمهوری اسلامی از روز اول تاسیس در موضع دفاعی قرار دارد.
آمریکا و شرکایش در پیمان تجاوز کارانه ناتو NATO با اهداف چندگانه سیاسی - نظامی و اقتصادی ، زنجیر عراق و مرتجعین منطقه را باز کردند و طولانی ترین و سبوعانه ترین جنگ کلاسیک قرن بیستم را به ایران تحمیل کردند تا زیر بناها و سرمایه های مادی و انسانی ایران و عراق نابود شده و ذخایر ارزی - نفتی عربستان صهیونی و کشورهای نفتی ثروتمند منطقه به جیب کمپانی های اسلحه سازی آمریکا و جهان غرب سرازیرگردیده و بهای نفت به سود اقتصاد آمریکا و متحدانش به مفت نزدیک شود ! ( بشکه ای هفت دلار در زمان جنگ عراق علیه ایران) در طول هشت سال جنگ تحمیلی ، جمهوری اسلامی در موضع دفاعی قرار داشت. 
پس از جنگ با ایجاد اغتشاشات در عراق و افغانستان و توسعه طالبانیسم و جدایی طلبی در کردستان عراق و توسعه پایگاههای نظامی در شمال و جنوب و غرب و شرق جمهوری اسلامی ( آذربایجان - ترکمنستان - قرقیزستان قطر - امارات - کویت - سعودی - عراق ) و انبار کردن سلاح های امحای جمعی در اقیانوس هند ( جزیره دیه گو گارسیا ) و احداث ایستگاههای جاسوسی کلاسیک و شنود ماهواره ای در کشورهای همسایه و نزدیک به ایران، مجددا ایران را در موضع دفاعی قرار دادند ! 
* با ایجاد جنگ داخلی فرسایشی در سوریه کوشیدند تا برای جمهوری اسلامی، در حالیکه تحت شدید ترین تحریم های غیر انسانی قرار دارد، یک باتلاق جدید درست کنند و ضمن نابودی تنها دوست استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه، باقیمانده توان اقتصادی و نظامی ایران را هم در سوریه به نابودی کشانده و سوریه را به ویتنام ایران تبدیل نمایند !
* توطئه دیگر غرب بزرگ کردن عمدی ایران در نزد افکار عمومی جهانیان است!
در حالیکه جمهوری اسلامی با به کارگیری همه توان نظامی و امنیتی خود هنوز در مرزهای شرقی خود مشکل دارد و با اشرار و قاچاقچیان در گیر است و نتوانسته مرزهای خود را امن و امان کند، به عنوان یک کشور مهاجم و یک غول بزرگ نظامی که در صدد توسعه طلبی و گسترش مرزهای خود و سلطه بر کشورهای همسایه است تبلیغ می کنند !
کوشش های غرب در بزرگنمایی ایران موفق بوده (و بعضی اظهارات نسنجیده افراد نابخرد داخلی هم به آن کمک کرده !) و به نفع رژیم صهیونیستی تمام شده و حکام عرب مرتجع منطقه با فراموش کردن خطر رژیم صهیونیستی سرگرم خطر ایران شده و دست دوستی و برادری به تبهکاران تل آویو داده اند!
این کارزار تبلیغاتی هم جمهوری اسلامی را به موضع دفاعی انداخته و مسئولین رژیم اسلامی مجبور شده اند بطور بیست و چهار ساعته قسم و آیه بخورند که در صدد توسعه طلبی و گسترش مذهب تشیع و یا ساختن بمب اتم نیستند !
* عربستان صهیونی و شیخ نشین های حاشیه جنوبی خلیج ایرانی فارس نظیر قطر و امارات متحده انگلیسی و بحرین و کویت از روز اول تاسیس جمهوری اسلامی موضع تخاصمی و تهاجمی علیه ایران داشته و القاعده و طالبان و داعش محصول مشترک سازمان مخوف جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا ( سی . آی . آ ) و این کوتوله های سیاسی منطقه و اسرائیل است.
نهایتا داعش جنگ نیابتی را از سوی آمریکا و متحدانش در ناتو و اسرائیل و مرتجعین منطقه آغاز کرده و این جنگ فرسایشی آنقدر ادامه خواهد یافت تا نقشه سیاسی منطقه عوض شده و جند کشور جدید روی نقشه خاورمیانه پدیدار شوند. در اینجا هم با به حرکت در آمدن ماشین ویرانگر داعش که هدف نهایی اش تهدید و تخریب منافع ایران است ایران مجددا در موضع دفاعی قرار گرفته است !
باید توجه داشت در بروز مشکلاتی که متوجه جمهوری اسلامی شده است علاوه بر نقش بازیگران بین المللی، عملکرد بد بعضی از مسئولین کشور هم در مقاطع مختلف دخیل بوده و سبب گردیده در طول سی و هفت سال گذشته جای ظالم و مظلوم عوض شود و در حالی که ایران در موضع دفاعی قرار دارد، به عنوان کشوری مهاجم و توسعه طلب و خطری برای صلح جهانی معرفی گردد !




پنجشنبه

آمریکا توافقنامه را امضا نخواهد کرد !




با نزدیک شدن به لحظات پایانی ماراتن هسته ای بین ایران و شش قدرت زورگوی جهانی مذاکرات به مراحل حساسی رسیده است . . . 
در این ساعات پایانی ایالات متحده آمریکا با زیاده خواهی و طرح خواسته های غیرمنطقی و غیر قانونی اصرار می کند تا کارشناسان آژانس ( جاسوسان آمریکا و اسراییل ) به کلیه مراکز نظامی و هر نقطه در ایران که لازم می دانند دسترسی نا محدود و سر زده داشته باشند. (مراکزی که هیچ ربطی به برنامه هسته ای ایران ندارند ! ) 
شایان ذکر است بازرسی از مراکز نظامی و دفاعی هیچ ربطی به پروتکل الحاقی ندارد و آمریکا با طرح این موضوع به دنبال مانع تراشی با هدف تخریب مذاکرات است.
همچنین پافشاری آمریکا در حفظ تحریم نظامی ( برنامه موشکی و خرید های تسلیحاتی ) و طرح مسایل اضافی در تفسیر واشنگتن از پروتکل الحاقی فراتر از توافق اولیه لوزان است و بیانگر این است که آمریکا در باره به توافق رسیدن با ایران جدی نیست و با شنیدن اخبار ناگوار اقتصادی ایران از زبان مسئولین عالیرتبه و همزمان درگیری ایران در بحران های آمریکا ساخته سوریه، عراق، یمن و تا چند ماه دیگر افغانستان (با تشکیل داعش در افغانستان) احساس می کند امضای توافق نامه و برداشتن تحریم ها انداختن طناب نجات به سوی غریق است !!
تهدید وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی توسط جان کری در این لحظات پایانی هم تلاش برای عصبانی کردن ظریف و وادار کردن او به خروج از مذاکرات بوده است.
آمریکا و فرانسه موضع انعطاف ناپذیری اتخاذ کرده اند و روسیه هم اگرچه به ظاهر در کنار ایران ایستاده است، اما به خاطر منافع خود تمایلی به حل مسئله هسته ای ایران و رفع تحریم ها ندارد.
کنگره آمریکا هم مایل نیست این مذاکرات به نتیجه برسد و به عنوان برگ برنده دیپلماسی دموکرات ها در انتخابات آتی مورد بهره برداری کاندیدای حزب دموکرات قرار بگیرد !
بنابراین اگر هم توافق نیم بندی صورت بگیرد ، واشنگتن که سابقه طولانی در نقض تعهداتش دارد با توجه به مسائل داخلی آمریکا و فشار متحدانش ( اسراییل و عربستان و کشورهای منطقه ) دامنه خصومت علیه جمهوری اسلامی را وسیع تر خواهد کرد !
آمریکا و اسرائیل در حال حاضر با به کار گیری داعش سرگرم مهیا سازی منطقه برای تجزیه و تاسیس چند اسرائیل جدید هستند و آمریکا برای پیشبرد برنامه های امپریالیستی خود نیاز به دشمن دارد و درخاورمیانه این دشمن مفید برای آمریکا، جمهوری اسلامی است !!
بر فرض حل مسئله هسته ای از چند روز بعد آمریکا سراغ پرونده موشکی و یا پرونده حقوق بشری و یا پرونده فعالیت های تروریستی و سایر پرونده های ایران خواهد رفت !
آمریکا فعلا به دشمن تحت کنترلی به نام جمهوری اسلامی برای سرکیسه کردن کشورهای ثروتمند منطقه و اهداف استراتژیک و اقتصادی و نظامی خود نیاز دارد و در کوتاه مدت به دنبال براندازی رژیم نیست، اما در میان مدت هدف نهایی آمریکا براندازی حکومت جمهوری اسلامی می باشد !

چهارشنبه

دعوت هالیوود از باباپنجعلی !!


معمولا هنرمندان برجسته جهان محبوبیت خود را فقط مدیون نقش بازی کردن در جلوی دوربین سینما و تلویزیون نیستند و چون به شهرت می رسند ( و ثروت ) تلاش می کنند از شهرت و ثروت و محبوبیت و نفوذ اجتماعی خود در جهت بهبود اوضاع اجتماع و هموطنان خود و حتی جهانیان استفاده کنند؛ مثلا ملینا مرکوری هنرپیشه برجسته یونانی سالهای متمادی با حکومت استبدادی سرهنگ ها در یونان مبارزه می کرد و مردم را علیه دیکتاتوری می شوراند ، یا بریژیت باردو ستاره اسطوره ای فرانسه که پیشرو حفظ محیط زیست و حقوق حیوانات در جهان است، یا همین خانم جنیفر لوپز و یا انجلینا جولی و براد پیت که هم و غم خود را صرف جلب حمایت از آوارگان و کودکان بی سرپرست جنگ زده کرده اند . . . 
مثال در این موارد بسیار است؛ این عزیزان ( کفار غربی ! ) همه فعالیت هایشان در جهت منافع مردم است و کاری با حکومت ها و دولت ها ندارند و به اصطلاح اهل پاچه خواری نیستند و چون دارای تحصیلات آکادمیک عالیه هستند مسائل را درست تشخیص می دهند و به همین دلیل درست حرف می زنند و درست عمل می کنند و چون افرادی صحیح العمل و باشعور و مردمی هستند، بدون آنکه هدف مطرح کردن خود را داشته باشند همیشه در سطح جهانی مطرح و محبوب جهانیان می باشند ! 
خوشبختانه ما هم در جمهوری اسلامی از این قبیل هنرپیشه ها کم نداریم که یک نمونه آن علیلرضا خمسه خمسه معروف به بابا پنجعلی است !
مسئولین فرهنگی جمهوری اسلامی که از فراگیر شدن ماهواره در ایران و میخکوب شدن امت همیشه جلوی تلویزیون (!) و محبوبیت سریالهای تلویزیونی خوش ساخت ترکیه ای و کره ای ( کره جنوبی ) و شبکه های فارسی زبان ناراضی هستند و رواج برنامه های این ماهواره ها را عامل همه مصیبت ها در کشور ( از شیوع مواد مخدر در میان نوجوانان گرفته تا پایین آمدن سن فحشا به زیر سن هشت - نه سال و کلیه مشکلات اقتصادی و فساد اداری و مالی و اخلاقی و فرهنگی و غیره و ذالک . . . ) می دانند برای از رو بردن برنامه های ماهواره ای و در رقابت با سریالهای پربیننده ترکیه ای و غربی با استفاده از نبوغ خاص خود به حمایت از فیلم سازان و برنامه سازان خلاق و مبتکر و نابغه پرداخته و آنها هم به نوبه خود با خلق آثار حیرت انگیزی چون سریال " پایتخت " اعجاب جهانیان را برانگیخته اند !
البته قصد ما نقد و بررسی سریال پوچ و بی محتوای پایتخت نیست که در یک روستای شمال ساخته شده و در این نوار متحرک ( مملو از آگهی ) لهجه و فرهنگ هموطنان مازندرانی را به سخره گرفته و آنها را افرادی زمین خوار و گاگول و فرصت طلب نشان می دهد !
آنچه مرا به نوشتن این چند سطر ترغیب کرد مقاله ای از علیلرضا خمسه خمسه بازیگر نقش مشکل و حساس و خطیر باباپنجعلی در این سریال تلویزیونی است که برای رو کم کنی سریالهای پربیننده خارجی ماهواره ای ساخته شده است !
خمسه خمسه ( به اصطلاح هنرپیشه ) در صفحه آخر روزنامه همشهری ( تبلیغ نامه اختصاصی شهردار مشهدی تهران که با پول عوارض پردازان تهرانی چاپ می شود ! ) مورخ پانزده تیرماه نود و چهار خواستار گران کردن آب مصرفی امت همیشه در صحنه شده است !
بابا پنجعلی در این یادداشت استدلال کرده که برای مقابله با خشکسالی و کمبود و نبود آب در شهرهای بزرگ و کوچک بهترین راه حل گران کردن آب است ! ( تا لابد مردم منبعد برای خوردن یک لیوان آب مجبور به گرفتن وام بانکی شوند ! )
به این میگن : هنرمند مردمی ، آنهم از نوع فهیمش !!
در ایران راه حل همه مشکلات را در گرانسازی نرخ کالاها و خدمات می دانند . فی المثل سوء مدیریت و فساد مالی کارخانجات اتومبیل سازی ( فرقون سازی ! ) را دچار بحران مالی و کمبود نقدینگی می کند فورا نرخ فروش اتومبیل های حادثه آفرین و مرگبار را به پایه نرخ فروش یک دستگاه مرسدس بنز در خارج می رسانند !
سالی یک میلیون اتومبیل عقب افتاده ( ازلحاظ تکنولوژی روز ) و پرمصرف را به خیابان ها می ریزند و عقلشان نمی رسد که این ابو طیاره ها سوخت می خواهند، بعد می گویند مصرف سوخت هرسال بالا می رود و باید با گرانسازی مصرف آن را کاهش داد !
این مدیران ناکارآمد و ناتوان که نتوانسته اند جلوی تاراج میلیاردها دلار و صدها هزار میلیارد تومان دارایی های بیت المال توسط صاحبان زور و تزویر را بگیرند به محض آنکه با کمبود مالی روبرو می شوند دست به گرانسازی می زنند!
حرف و سخن بسیار است، اما برگردیم به اظهار لحیه بابا پنج علیل ( ! ) که چون در سریال پایتخت نقش مرده را بازی کرده دچار اوهام شده که می تواند در مورد گرانسازی آب آلوده به فاضلاب مصرفی مردم هم نظر بدهد !
این به اصطلاح هنرپیشه که احتمالا این مطلب را به سفارش وزارت نیرو و یا سازمان آب برای زمینه سازی گرانتر کردن نرخ آب نوشته است باید بداند با گران کردن آب در رودخانه ها جاری نمی شود، دریاچه سدها و آبگیرها و تالاب ها پر نمی شوند، سطح آب های زیرزمینی بالا نمی آیند و در رودخانه ها و جویبارها آب جاری نخواهد شد !
بدبختی امروز ما از بی خردی مسئولانی است که به منظور به اصطلاح خودکفا کردن کشور در جو و گندم و چغندر قند چشم خود را در برابر حفر ده ها هزار چاه عمیق بستند تا آب های فسیل زیر زمینی کاملا خشک شود. بدبختی امروز ما ناشی از حرص و آز صاحبان زور و تزویر است که جنگل های کشور را که نقش اصلی در تولید ابر و باران و حفظ خاک و اقلیم دارند پاک تراشی کردند!
بد بختی امروز ما کسانی هستند که به خاطر سود عظیم سد سازی روی آب های روان در هر گوشه و کنار سد ساختند و کلیه تالاب ها و دریاچه ها را خشک کردند و اقلیم کشور را دگرگون ساختند!
بدبختی ما این است کسانی که در اول انقلاب شعار آباد سازی روستاها را می دادند با سیاست های نابخردانه روستائیان را به شهرها کشاندند بدون آنکه برای پذیرش روستائیان در شهرها ظرفیت سازی شده باشد، فی المثل ظرفیت سد های تهران برای چهار میلیون جمعیت جوابگو بود، اما آقایان جمعیت تهران را به بیست میلیون نفر رساندند و مصیبت اینجاست که بر اساس فرضیه مالتوس جمعیت تصاعدی رشد می کند ، و در نظر بگیرید اگر هیچ روستایی و مهاجر جدیدی به تهران نیاید و همین جمعیت فعلی زاد و ولد کند ده - بیست سال دیگر تهران چه جمعیتی و چه نیازی به آب خواهد داشت ؟!
بابا پنجعلیل ! گران سازی بیش از حد و آستانه تحمل مردم عواقب اجتماعی و سیاسی و امنیتی دارد، این راهنمایی تو حکم دوستی خاله خرسه است. نان گران، آب گران، گوشت گران، سوخت گران، بهداشت و درمان گران، مسکن و اجاره خانه گران، نرخ حمل و نقل گران، ازدواج کردن گران، مردن و خرج کفن و دفن گران، نفس کشیدن گران و هزاران گرانی دیگر که نفس طبقات کم در آمد و حقوق بگیر و کارگران زحمتکش و عامه مردم را تنگ کرده است، به قول بچه تهرونای قدیم دیگه هل ندین، جا نداره!
و تو هنرمند به اصطلاح مردمی ! به جای دفاع از سیاست های غلط دولت و کسانی که فکر می کنند با گران سازی کمبود ها مرتفع می شود یا راهنمایی درست بکن و یا همانطور که در سریال عقب افتاده تلویزیونی نقش مرده را بازی می کنی و ساکت به دیگران زل میزنی ساکت باش و راهنمایی و اظهار نظر را به اهل فن بسپار !!

پاورقی :


این بنده خدا که در گذشته در برنامه های کودک ظاهر می شد و احتمالا چون خردسالان و کودکان از دیدن چهره و بازی اش وحشت زده می شدند به فیلم ها و سریالهای بزرگسالان رفت، در سریال پایتخت نقش مرده متحرکی را بازی می کند که گاهی با گفتن اسم نقی نشان می دهد که هنوز کاملا نفسش قطع نشده است !
گفته می شود بازی خارق العاده وی در نقش جنازه توجه کارگردانان برجسته هالیوود را جلب کرده و فیلم سازان هالیوودی که تاکنون برای نشان دادن جنازه در فیلم هایشان از مجسمه و ماکت استفاده می کردند به علیرضا خمسه خمسه پیشنهاد کرده اند در صورتی که با خرج خودش به هالیوود برود حاضرند در فیلم های خود نقش جنازه را به وی محول کنند !

یکشنبه

تنوع شغلی در میان تحصیل کرده های ایرانی !

مرکز آمار ایران بجای آنکه مشت محکمی توی دهان ؛ و جفتک محکم تری توی آبگاه استکبار جهانی بزند و بگوید : " به یمن عقل و شعور و دانش و ابتکار و مدیریت خارق العاده مدیران نظام مشکل بیکاری در ایران حل شده و جمهوری اسلامی تنها کشور جهان است که بیکار ندارد " آمده آمار دشمن شاد کن داده که : " تعداد بیکاران نسبت به سال گذشته افزایش چشمگیری یافته و نزدیک به یازده درصد شده است ! "
در واقع وجود بیکاری در مملکت شایعه است و نه تنها بیکار نداریم بلکه همه به کار هم کار دارند !
اشتغال در مملکت خود جوش شده و همه مردم سرگرم خود اشتغالی هستند بطوری که یک عده سر دیگران کلاه می گذارند و بقیه کلاه دیگران را بر می دارند !
در هفته قوه قضائیه هم مسئولین محترم قضایی از تشکیل ده و نیم میلیون پرونده در محاکم قضایی خبر دادند (!) یعنی از هر هشت نفر ایرانی یک نفر دنبال پرونده اش در محاکم قضائی میدود و مشغول است !
الباقی مردم هم به خاطر ارتکاب جرایم گوناگون در زندان هستند و به گذراندن مدت محکومیت اشتغال دارند ! گروه زیادی از مردم هم به باز کردن لوله های فاضلاب و تخلیه چاه یکدیگر سرگرم هستند ؛ بطوری که هر روز بر تعداد چاه خالی کن ها اضافه می شود و در و دیوار خانه ها از برچسب های آگهی تخلیه چاه پر شده است !
می ماند فارغ التحصیلان دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی که چون به علت متوازن نبودن نیاز بازار کار با تعداد آنها و یا نداشتن پارتی و وابسته نبودن به فک و فامیل های قدرتمند و یا داماد این و آن آقا نبودن ؛ نتوانسته اند کاری در شان و فراخور تحصیلاتشان برای خود دست و پا کنند و ناچار جذب سر چهار راهها شده اند و مشغول اسپند دود کردن و پاک کردن شیشه اتومبیل ها پشت چراغ قرمز و فروختن فال حافظ و سی دی خوانندگان لوس آنجلسی هستند !
به این ترتیب ملاحظه می فرمایید چه تنوع شغلی زیادی در بازار کار ایران و به ویژه برای تحصیل کرده ها وجود دارد !

جمعه

هنر نزد ایرانیان است و بس !



همانطور که می دانید ( و شاید یکی هم خود شما باشید ! ) بعد از رحلت حاج محمود دکتر احمدی نژاد معروف به بچه نارمک و خروج موکب همایونی ایشان از قدرت هر کس به وسع خود سعی کرد یک لگدی به مرده بزند و گناه همه کم کاری ها و ندانم کاری ها و کج روی ها و خرابکاری های این سی و هفت هشت سال را به گردن آن مرحوم سیاسی بیندازد !

حتی کار به جایی رسید که یکی از کسانی که خودش در خرابکاری ها نقش اصلی را داشته کار را تمام کرد و گفت هشت سال دوره دولت های نهم و دهم مرض هاری بوده که به جان امت همیشه در صحنه و جمهوری اسلامی افتاده بود !
به هر حال لگد زدن به مرده ( میت سیاسی ) ادامه دارد و هر کس حتی اگر مشکل خانوادگی پیدا کند و یا بچه اش به جرم فساد مالی تحت تعقیب قضایی قرار بگیرد تقصیر را به گردن دولت های نهم و دهم و حاج دکتر احمدی نژاد می اندازد !
ما کاری به گم شدن هشتصد میلیارد دلار در دولت قبلی و یا تاراج منابع بانکها و جارو کردن کف خزانه مملکت و نابودی محیط زیست و رشد مفاسد اداری و مالی و اقتصادی و اجتمایی و هزار بدبختی دیگر که گریبانگیر مملکت شده نداریم ولی به مصداق مثل معروف که توصیه می کند نباید فقط نیمه خالی لیوان را دید معتقدیم باید کارهای مثبت و مفید دولت حاج دکتر احمدی نژاد را هم دید که یک مورد آن از رو بردن کریس آنجل و دیوید کاپرفیلد شعبده بازان معروف جهان است !!
این دو شعبده باز سالها بود چون رقیبی در برابر خود نداشتند با عبور از دیوار چین و یا غیب کردن یک دستگاه اتومبیل و یا نصف کردن یک آدم از وسط و امثال این شیرین کاری ها برای خود شهرتی بهم زده بودند به این هوا !
اما در دوران سلطه دکتر احمدی نژاد و اصحاب و حواریون ایشان بر ملک و ملت ایران شعبده بازانی پیدا شدند که کریس آنجل و دیوید کاپرفیلد شاگرد دست دهم آنها هم به حساب نمی آیند !
شعبده بازی مثل زنجان بابکی که دهها نفتکش غول پیکر را با محموله های نفتی چند میلیون بشکه ای غیب کرده است !
یا شعبده باز دیگری که با یک امضا ( در حالی که حق امضاء هم نداشته ! ) اموال سازمان تامین اجتمایی را به حلق عزیز دیگری ریخته ( ! ) و یا شعبده بازی که دکل استخراج نفت عظیم چند ده هزار تنی را بلعیده است !
یا شعبده بازی که یک شبه از کارمندی بانک ملی صاحب قصر مجلل در کانادا شده و میلیاردها پول بی زبان را از کشور پرانده است . . .
متاسفانه در اینجا قدر این هنرمندان را نمی دانند و اخیرا چند تن از این شعبده باز ها روانه زندان شده اند !

پنجشنبه

تکذیب وجود بیکاری در جمهوری اسلامی


اخیرا دیده می شود بعضی وزراء و مدیران عالی مقام دولتی برای زیر سئوال بردن اقدامات خود (!) مرتب از خطر رشد بیکاری در مملکت صحبت می کنند و از وجود بیکاران فارغ التحصیل دانشگاهی با تحصیلات عالیه آمار می دهند!
چند روز قبل هم از قول یکی از مقامات عالی مقام در روزنامه ها نوشته بودند نرخ بیکاری به ده و نیم در صد رسیده است!
ما ضمن رد این ادعاها اعلام می کنیم در جمهوری اسلامی غیر از وزیرکار که بیکار است بقیه مردم همه سر کار گذاشته شده اند!!

فتوای رهبر مذهبی ( وهابی ) عربستان صهیونی


به گزارش شبکه خبری الجزیره شیخ صالح الفوزان از روحانیون برجسته وهابیون عربستان و عضو هیئت کمیته عالی دارالفتوای سعودی رای به بردگی گرفتن زنان صادر کرده و ضمن حمایت از مصادره زنان و دختران در سرزمین هایی که داعش تصرف می کند؛ مخالفان به کنیزی گرفتن زنان و دختران را به بی اطلاعی از قوانین اسلام متهم کرده است!
شیخ برجسته سعودی اعلام کرد: " اسلام هیچگاه به بردگی (کنیزی) گرفتن زنان را تحریم نکرده و هر کس دم از حرمت آن بزند، نادان و کافر است! " 
شیخ سعودی - صهیونی در فتوای خود همچنین می نویسد: " اگر بردگی باطل بود، اسلام همانطور که ربا و زنا را حرام اعلام کرده است، به بردگی (کنیزی) گرفتن زنان را هم حرام اعلام می کرد! " 
شایان ذکر است شیوخ عربستان و کویت و قطر و امارات و بحرین تا کنون با استناد به فتوای رهبران دینی عربستان هزاران دختر سوریه ای را از داعش خریداری کرده و به حرمسراهای خود منتقل کرده و به کنیزی گرفته اند؛ بسیاری از این کنیزان دختران نابالغ؛ حتی با کمتر از ده سال سن هستند!