یکشنبه

با یاد روان شاد عباس مسعودی






















نودمین سال روزنامه اطلاعات
امروز بیست تیرماه نود و چهار آغاز نودمین سال انتشار روزنامه اطلاعات است؛ به همین مناسبت مدیریت موسسه مصادره شده اطلاعات ویژه نامه ای ضمیمه روزنامه ارزان اطلاعات منتشر کرده است.
در این ویژه نامه بجای آنکه ذکر خیری از بنیانگذار و موسس قدیمی ترین موسسه مطبوعاتی و روزنامه خاورمیانه شده و تاریخچه ای از چگونگی شکل گیری و توسعه آن در اختیار خوانندگان قرار داده شود؛ طی انشای ضعیفی که در صفحه نخست ویژه نامه آمده است طوری وانمود شده که گویا این موسسه نود ساله از افتخارات پس از تغییر حکومت شاهنشاهی در ایران است(!) و در طول این سی و هفت سال یک روزنامه به نود سالگی رسیده است !
مجموعه ای که با بی سلیقگی جمع آوری شده، مشتمل بر اخبار و مقالاتی دستچین شده از روزنامه های قدیمی اطلاعات است و پس از درج چند مقاله و خبر قدیمی مربوط به اوایل تاسیس روزنامه اکثر مقالات و اخبار مربوط به فدائیان اسلام و مرگ دکتر علی شریعتی و حوادث خرداد چهل و دو و مطالبی است که به جریانات اسلامی و روحانیون مربوط می شود !
سخن کوتاه که انتشار این ویژه نامه نشان میدهد که هنوز پس از سی و هفت سال که عده ای نابلد و ناآشنا با فنون روزنامه نگاری و روزنامه نویسی در این موسسه کهن سال طرح کاد خود را گذرانده اند با الفبای روزنامه نگاری آشنا نشده اند !
به همین دلیل من به عنوان یک روزنامه نگار قدیمی که بیشتر دوران کار مطبوعاتی خود را در موسسه اطلاعات گذرانده و از نزدیک افتخار آشنایی و همکاری با بزرگمرد تاریخ مطبوعات ایران مرحوم عباس مسعودی را داشته ام به منظور ادای دین مختصر ضمن تبریک نودمین سالگرد تاسیس اطلاعات به خاندان مسعودی، بویژه جناب آقای فرهاد مسعودی و جناب آقای بهرام مسعودی شرح کوتاهی در مورد بنیانگذار موسسه اطلاعات به عرض هموطنان حق شناس و بویژه خوانندگان پس از انقلاب روزنامه اطلاعات که با پیشینه طلائی این روزنامه آشنا نیستند و ممکن است با خواندن ویژه نامه نودمین سال انتشار به این اشتباه بیفتند که در طول این سی و هفت سال اطلاعات نود ساله شده است (!) برسانم . . .
* روزنامه اطلاعات نود سال قبل توسط عباس مسعودی بنیانگذاری شد. ( روزنامه اطلاعات در هیچ کجای ایران و جهان بی نام مسعودی شناخته شده نیست ! )
مسعودی نمونه بارزی از انسان های خود ساخته بود که با ابتکار و توسل به قوه تعقل و کار و کوشش از شاگردی چاپخانه روشنایی ( شاگرد حروفچینی ) به روزنامه نگاری برجسته تبدیل شد !
عباس مسعودی کارش را به عنوان شاگرد حروفچینی در شانزده سالگی در چاپخانه روشنایی که متعلق به سید ضیاءالدین طباطبایی بود شروع کرد و ظرف دو سه ماه به یک حروفچین زبده و صفحه بند ماهر تبدیل شد و به زیر و بم کار واقف شد.
سید ضیاء که علاوه بر چاپخانه، صاحب روزنامه رعد هم بود با توجه به لیاقت عباس مسعودی کارهای فنی و صفحه بندی روزنامه رعد را به مسعودی سپرد. ( در آن ایام رسم بر سپردن کارها به دست افراد کاردان بود و اشخاص را به صرف بچه کسی بودن و داماد کسی بودن و پیش زاده کسی بودن و سفارش این و آن مصدر امور نمی کردند ! )
عباس جوان سختکوش ضمن کار در چاپخانه در دارالفنون هم ادامه تحصیل داد و بر دانش خود افزود و بامطالعه وسختکوشی کم کم شروع به نوشتن مطالبی در روزنامه رعد کرد و چون استعداد ذاتی خود را نشان داد رسما با دعوت سید ضیاء به جرگه نویسندگان روزنامه رعد در آمد.
من بارها از زبان خود مسعودی شنیدم که می گفت : هر کسی را بهر کاری ساختند ! ( هر کسی را بهر کاری ساختند / مهر آن اندر دلش انداختند ) و عمیقا اعتقاد داشت انجام امور شاعری و نویسندگی، روزنامه نگاری و کارهای فرهنگی و هنری استعداد و نبوغ و شوق قلبی می خواهد و تنها کسانی که این نبوغ ذاتی را دارند در این کار موفق می شوند . . . در آن دوران این سیستم وجود نداشت که موسسه و روزنامه ای که برای راه اندازی و موفقیتش خون دلها خورده شده را از دست صاحبانش بگیرند و به خودی ها بدهند، به همین دلیل مسعودی برای تاسیس روزنامه چند تن از رفقای هم فکر را جمع کرد و پس از آنکه غور و بررسی کردند متوجه شدند تاسیس روزنامه دفتر و دستک و پرسنل و سرمایه قابل توجهی می خواهد که فاقد آن هستند، بنابر این پیشنهاد علی اصغر امیرانی مورد توجه قرار گرفت و بجای تاسیس روزنامه یک بنگاه خبرگزاری به سبک خبرگزاری های خارجی در خیابان فردوسی راه اندازی کردند.
این آژانس خبری سرمایه چندانی نمی خواست و احتیاج به چاپخانه و صحافی هم نداشت؛ کارکنان و در واقع شرکای آژانس خبری عبارت بودند از عباس مسعودی، منوچهر بزرگمهر، علی اکبر سلیمی، علی اصغر امیرانی و جهانگیر مصور رحمانی. این جوانان سخت کوش سراسر تهران و ادارات و دوایر دولت و اماکن و اجتماعات را سرکشی می کردند و اخبار و اطلاعات جمع آوری شده را به جراید آن روز تهران می فروختند.
فعالیت آژانس خبری سه سال و نیم طول کشید و رفقا یکی یکی از هم جدا شده و فعالیت های مستقلی در پیش گرفتند. 
علی اصغر امیرانی که علاوه بر نبوغ روزنامه نگاری آدمی به اصطلاح اقتصادی هم بود در همان کوچه ابتدای خیابان فردوسی دفتر لاطاری باز کرد و اولین ناشر بلیط های بخت آزمایی شد ( بلیط هایی چاپ می کرد و شماره هایی روی آنها می زد و می فروخت. هر هفته هم پس از قرعه کشی اجناسی نظیر گالش - جوراب نایلون - روغن مارگارین - دوچرخه - فلاسک آب و . . . به برندگان جایزه می داد ! ) بعد ها مجله خواندنی ها را به تقلید از نشریه آمریکایی ریدرز دایجست منتشر کرد که دستچینی از بهترین و خواندنی ترین اخبار و مطالب و گزارشات نشریات داخلی و خارجی بود و طوری کارش گرفت که در هر هفته دو بار خواندنی ها در تیراژ بالا منتشر می شد. ( خدا رحمتش کند بعد از انقلاب توسط حضرت آیت الله خلخالی اعدام شد ! )
اما عباس مسعودی که روز به روز بیشتر به روزنامه نگاری علاقمند شده بود در سال هزارو سیصد و چهار روزنامه اطلاعات را تاسیس و اولین شماره آن را منتشر کرد. ( تا در سال هزارو سیصد پنجاه و هفت مصادره شود ! نداند بجز ذات پروردگار / که فردا چه بازی کند روزگار ) 
در آن زمان سفارت اتحاد شوروی در ایران روزنامه ای دو صفحه ای به نام اطلاعات به زبان فارسی در تهران منتشر می کردکه ناشر افکار دولت شوروی بود؛ همچنین روزنامه ایزوستیا به عمده ترین روزنامه در سراسر شوروی تبدیل شده و بسیار پر تیراژ بود؛ معنی ایزوستیا در زبان روسی همین اطلاعات است . . .
عباس مسعودی که در آن ایام تمایلات چپ داشت و این روزنامه ها را هم دیده بود نام روزنامه خود را اطلاعات گذاشت. ( محمد رضا پهلوی همواره به روزنامه اطلاعات و نویسندگان آن بدبین بود و اطلاعات را مجمع کمونیست ها و توده ای ها می دانست و برای رقیب تراشیدن جلوی اطلاعات روزنامه کیهان را با سرمایه گذاری مستقیم خود راه اندازی کرد ) 
عباس مسعودی روزنامه اطلاعات را به زودی به پر تیراژترین و روزنامه پر نفوذ کشور تبدیل کرد.
وی هرچه از نظر مالی به دست می آورد صرف افزایش سرمایه و توسعه موسسه اطلاعات می کرد، ساختمان کهنه و قدیمی مقابل قورخانه ( اسلحه سازی ) در خیابان خیام را به ساختمان رفیع و چشمگیر و آبرومندی تبدیل کرد و بزرگترین چاپخانه کشور ( ایرانچاپ ) مجهز به پیشرفته ترین ماشین های چاپ و تجهیزات روز دنیا تاسیس نمود و نخستین مجله هفتگی ( اطلاعات هفتگی ) نخستین روزنامه انگلیسی زبان ( تهران جورنال ) نخستین روزنامه فرانسوی زبان ( ژورنال دو تهران ) اولین هفته نامه عربی (الاخاء) نخستین مجله هفتگی ویژه کودکان و نوجوانان ( اطلاعات کودکان ) نخستین مجله هفتگی ویژه زنان ( اطلاعات بانوان ) مجله ویژه جوانان (اطلاعات جوانان) کتاب سال اطلاعات و . . . را پایه گذاری و منتشر کرد.
عباس مسعودی که خود مستقل و بدون کمک دیگران وارد این عرصه شده و به موفقیت رسیده بود موسسه خود را کانون پرورش استعدادهای نویسندگی و روزنامه نگاری کرد و بی تردید باید گفت اکثر قریب به اتفاق روزنامه نگاران برجسته و نویسندگان شهیر ایران از این موسسه و مکتب مسعودی بزرگ برخاسته اند. ( نظیر خود بنگذاشتند و بگذشتند / خدای عزوجل جمله را بیامرزد ) 
اگر بخواهم یادی از نویسندگان و روزنامه نگاران دارای سابقه کار در موسسه اطلاعات بکنم آنقدر تعدادشان زیاد است که از حوصله شما خارج می شود منباب مثال به چند اسم که در خاطرم هست اشاره می کنم : 
عبدالحسین زرین کوب - جواد فاضل - حمزه سردادور - مهدی سهیلی - عبدالرحمن فرامرزی - رهی معیری - احمد شاملو -حسینعلی مستعان - منصور تاراجی - امیر عشیری - ناصر خدایار - علیرضا طاهری - هوشنگ پورنگ -مهندس کردبچه - پرویز قاضی سعید - انور خامه ای - احمد شهیدی - رسول ارونقی کرمانی - سعید کنعانی - علی مسعودی - نصرالله فلسفی - امان الله منطقی - باستانی پاریزی - محیط طباطبائی - احمد احرار - سعید وزیری - محمدعلی جمالزاده - مهدی بهشتی پور - داریوش همایون - احمدرضا دریایی-ناصربزرگمهر - جوادمجابی - هادی خرسندی - نعمت ناظری - محسن میرزایی - پری اباصلتی - مجید دوامی - رجبعلی اعتمادی - علی رضا نوری زاده -سیروس آموزگار - نعمت الله جهانبانوئی - بیژن نفیسی - علی باستانی - غلامحسین صالحیار - محمد حیدری - محمد ابراهیمیان - حسین الهامی و صدها روزنامه نگار برجسته دیگر که بسیاری از آنها دیگر در این جهان نیستند و یا پس از تغییر رژیم ترک خانه و کاشانه و سرزمین پدری کرده اند . . .
خوشبختانه عباس مسعودی که تمام عمر خود را صرف پا گرفتن و رشد و توسعه اطلاعات کرده بود یک سال قبل از عوض شدن رژیم در دفتر کار خود در روزنامه سکته کرد و از دنیا رفت، والا اگر بود و می دید کسانی که در عمرشان روزنامه نخوانده اند دایر مدار موسسه ای که با خون دل بنا نهاده شده اند حتما دق می کرد !
اوایل انقلاب که اطلاعات مصادره شد شخصی به نام حسین بنکدار از طرف بنیاد مستضعفان به مدیریت این موسسه گماشته شد که کوچکترین اطلاعاتی از فوت و فن روزنامه نگاری و روزنامه داری ( و شاید روزنامه خوانی !) نداشت !
یادم هست یک روز مطلبی به من داد چاپ کنم و یکی دوساعت بعد تلفنی از سرنوشت مطلب جویا شد و وقتی به او گفتم مطلب حروفچینی و صفحه بندی شده، تیتر و سوتیتر هم زدم با عصبانیت گفت شما با چه اجازه ای سرخود به مطلبی که من دادم سوءتفاهم زدید، چه سوءتفاهمی در این مطلب دیدید؟!
بعد هم که حجت الاسلام حاج محمود دعایی در خرداد پنجاه و نه سرپرست موسسه اطلاعات شد عده ای جوان که در دبیرخانه شورای انقلاب کار دفتری می کردند و تنها آشنایی آنها با قلم نوشتن نامه های اداری شورای انقلاب بود (!) 
به موسسه اطلاعات سرازیر شدند و سمت های سردبیری و مدیریتی را تصاحب کردند و پس از مدت کوتاهی که به حساب خود شان کار را از قدیمی ها یاد گرفتند شروع به اخراج روزنامه نگاران قدیمی و استخواندار و صاحب قلم کردند ( چون بودجه برای حقوق و مزایای این لشکر فاتح و توامان روزنامه نگاران قدیمی نبود ) نتیجه افتادن کار به دست افراد نابلد سقوط روز افزون تیراژ نشریات بود !
یادم هست که یکی از این تازه واردها دوتن از برادران خود را هم از روستای خودشان به اطلاعات هفتگی آورده و کارهای عمده نشریه را به آنان سپرده بود، ایضا پسر خاله و چند تن از اقوامش را !
این تازه واردها اگرچه کارروزنامه نگاری نمی دانستند اما از روزنامه نگاری استفاده بایسته کردند و با ایجاد رابطه با زورمداران و صاحبان قدرت روزنامه ای را که به بنیانگذارش وفا نکرده بود را پلکان ترقی کردند و به سفارت و وزارت و مدیرکلی بانک ملی و معاونت وزیر و مراتب بالایی رسیدند و . . .
البته از حق نباید گذشت که خود حاج آقا دعایی اگرچه روحانی بود اما سابقه ژورنالیستی و برنامه سازی رادیویی داشت و در ایستگاه رادیویی که صدام حسین برای تبلیغات ضد ایرانی در اختیار ایشان قرار داده بود رادیو صدای روحانیت را اداره می کردند که پس از جلسه صلح شاه و صدام در الجزایر برنامه های آن قطع شد.
به هر حال من به عنوان یک عضو قدیمی اطلاعات دنیایی خاطرات و گفتنی دارم اما بماند برای فرصتی مناسب؛ و این مختصر را جهت یادآوری عباس مسعودی بنیانگذار روزنامه نگاری نوین و معاصر و موسس بزرگترین موسسه و قدیمی ترین روزنامه خاورمیانه عرض کردم تا آقایانی که امروزه از میراث آن مرد بزرگ نان می خورند از اینکه در نودمین سال تاسیس اطلاعات اسمی از مرحوم عباس مسعودی نیاورده اند در وجدان خودشان معذب شوند و بدانند چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد و هر کسی پنج روزه نوبت اوست و ایضا می شود ساختمان و تاسیسات و روزنامه را مصادره کرد اما تاریخ و افتخارات و نامهای بزرگ مصادره شدنی نیستند !
بعداز تحریر : ممکن است کسانی که به عنوان کارو کسب و نان خوردن در روزنامه و نشریات اطلاعات سرگرم هستند منت هم بگذارند که چراغ این نشریات را روشن نگه داشته اند،اماکاهش تیراژ میلیونی اطلاعات به ده پانزده هزار نسخه در روز، که بیشتر آنهم برگشت می خورد (!) و کاهش تیراژ مجلات اطلاعات هفتگی و جوانان از چهارصد هزار نسخه به ده هزار نسخه نشانه تسلط این بزور روزنامه نگاران است ! ( ترقی میکند آقا به بالا / تو از بالا به پائین می ترقی ! )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر