شنبه

" زمان " در آموزه های بودایی


زمان را صرف کوشش کنید، زیرا بهای موفقیت است.
زمان را صرف تفکر کنید، زیرا منبع قدرت است.
زمان را صرف تفریح کنید، زیرا راز جوانی ابدی است.
زمان را صرف مطالعه کنید، زیرا مخزن حکمت است.
زمان را صرف دوستی کنید، زیرا راهی به سوی خوشبختی است.
زمان را صرف محبت ورزیدن کنید، زیرا لذت زندگانی است.
زمان را صرف خندیدن کنید، زیرا ترانه ای است که برای روح نواخته شده است.

" خر " تر از همه عالم !!



دو نفر پیشخدمت پشت در اطاق یکی از مقامات عالیرتبه دعوا می کردند و با الفاظ زشت و زننده به هم توهین و ناسزا می گفتند . . . 
یکی از آنها با صدای بلند به دیگری گفت : " من خر تر و نفهم تر و بیشعور تر از تو در جهان سراغ ندارم ! "
مقام عالیرتبه که صدای مشاجره را شنیده بود با عصبانیت در اطاق را باز کرد و گفت : " مگر نمی دانید که من اینجا هستم ؟! "

جمعه

تنهادرآمد = در آمدن پدر


آواره و دل شکسته و در بدرم

از دایره نشاط و شادی بدرم !

جانا دگر از درآمد بنده مپرس

زیرا که بود درآمد من " پدرم " !

آرزوی مرگ !


در خدمت خلق ، بندگی ما را کشت

وندر پی نان ، دوندگی ما را کشت

هم محنت روزگار و هم محنت خلق

ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت

وعده کلیدی !


بس وعده دهند روز اول با شور 
بر ملت مفلس و فقیر و رنجور
اما چو گذشت ، هریک از پل خرشان
گردند ز چشم و گوش ، یکسر کر و کور !

شهر خواری !



رفیقم گفت با صد آه و زاری 
که ما را کرده مفلس شهرداری
گرفته بسکه انواع عوارض
دچار فقر گشتیم و نداری
بگو از قول من با شخص شهردار
گذارد اسم آن را " شهرخواری " !

دست انتقام داعش !


در شرایط بسیار نامساعدی که محصول تغییر رژیم در ایران بود و در وضع اسفناکی که آیت الله خلخالی با اعدام پی در پی افسران و فرماندهان عالی رتبه برای ارتش ایران ایجاد کرده و علاوه بر به جوخه اعدام سپردن افسران و خلبانان کار کشته و مبرز و وطن خواهی چون سپهبد خلبان نادر جهانبانی و سپهبد خلبان امیر حسین ربیعی و دهها و صدها نظامی دیگر، جمعی از خلبانان و افسران را هم از ارتش جدا و در زندان نگهداری می کرد تا نوبت اعدامشان فرا رسد (!) و نابسامانی همه امور کشور و از جمله ارتش را فرا گرفته بود، عراق با تحریک ایالات متحده آمریکا و حمایت وسیع مالی و همه جانبه کشورهای عرب منطقه، بویژه عربستان و کویت و قطر و امارات به ایران حمله ور شد و طی هشت سال تحمیل جنگ به ایرانیان صدها هزار ایرانی را شهید و معلول کرد و با نابودی شهرها و زیربناهای ایران بیش از هزار میلیارد دلار خسارت به ایران وارد آورد!
با بررسی چگونگی این رویداد تاریخی به نکات جالبی بر می خوریم که در آینده باید برای روشن کردن زوایای تاریک این جنگ تحمیلی مورد مو شکافی و غور و بررسی قرار گیرند، فی المثل مشاهده می شود پس از روی کار آمدن دولت موقت بازرگان (اوپوزیسیون آمریکایی) این دولت فورا بسیاری از قرار دادهای خرید تسلیحات نظامی از غرب را یکجانبه و با تحمل پرداخت خسارات لغو می کند و پروتکل های همکاری های نظامی با متحدان ایران را یکجانبه ملغی می کند، و هم زمان به بهانه تصفیه ارتش افسران و متخصصان و خلبانان زبده را پاکسازی و یا حتی اعدام می کنند و عالمانه و عامدانه بنیه دفاعی کشور را به شدت تضعیف می کنند!
گویا به عراق گفته بودند منتظر اعلام زمان مناسب حمله بماند ( ! ) و هنگامی که زمانش فرا رسید عراق با همکاری گسترده اطلاعاتی آمریکا و حمایت نظامی ناتو از زمین و هوا به ایران هجوم آورد و در مدت چند روز استانهایی در جنوب و غرب ایران را متصرف شد و صدام حسین با یاد آوری حمله اعراب وحشی به امپراطوری ایران در چهارده قرن پیش خود را سردار قادسیه نامید!
در این جنگ فرانسه پیشرفته ترین هواپیماهای جنگنده میراژ، و آلمان سلاح های شیمیایی و آمریکا با استفاده از هواپیماهای جاسوسی آواکس اطلاعات مربوط به تحرکات نظامی ایران را در اختیار عراق قرار دادند و هزینه سنگین جنگ عراق علیه ایران را هم سعودی ها و کویتی ها و دیسنی لند های حاشیه جنوب خلیج فارس تامین کردند!
این طولانی ترین جنگ کلاسیک قرن بیستم منافع قدرت های بزرگ و کنسرن های تسلیحاتی را تامین کرد و نتیجه آن برای ایران ویرانی و از دست رفتن جان عزیز ترین فرزندان این مرز و بوم بود که هنوز پس از دو دهه شاهد کشف پیکر شهدا و آوردن آنها به وطن هستیم . . .
آخرین مورد تکان دهنده خبر کشف پیکر صد و هفتاد و پنج شهید عملیات کربلای چهار است که معلوم شد عراقی های جنایتکار که قبلا عفلقی و بعثی و متجاوز و خونخوار نامیده می شدند و حالیه به برادران عزیز عراقی تبدیل شده اند این افراد را با دستان بسته زنده بگور کرده بودند!
این یک نمونه از جنایات وحشیانه عراقی ها علیه اسرای مظلوم و بی پناه ایرانی است که نظیر آن در هیچ جنگی دیده نشده است و حتی در جنگ جهانی دوم نازی هاکه شهره به قساوت بودند حقوق اسرا را مطابق معاهده ژنو رعایت می کردند!
عراقی های جنایتکار وحشی و قسی القلب که بویی از انسانیت و مروت و مردانگی نبرده انددر سوسنگرد صدها زن و دختر مظلوم را ربودند و مورد هتک حرمت قرار دادند و زنده بگور کردند و اسرا را با دست های بسته در نهر یاسر ، نهر جاسم ، نهر یوسف و . . . پرتاب می کردند و یا می سوزاندند.
کسانی که در جبهه های جنگ حضور داشته اند به یاد دارند که عراقی های وحشی در روز اشغال خرمشهر با تانک در خیابان ها جولان می دادند و هر کس و هر چیز را که در مسیرشان بود زیر می گرفتند و له می کردند!
سرتیپ شمخانی در سوم آبان ماه هزار و سیصد و پنجاه و نه طی نامه ای به مدیران ارشد جمهوری اسلامی مقیم تهران می نویسد : " مسئولان ، مسلمانان به داد ما برسید!
... دشمن هرگز نتوانسته اسیر ما را تحمل کند، اسرای پاسدار یا از پشت تیرباران شده اند یا زیر تانک له و لورده شده اند . . !
عمق جنایات وحشیانه ضد بشری و غیر انسانی عراقی ها در هشت سال جنگ تحمیلی علیه ایران بسیار فراتر از آنچه است که تا کنون افشا شده و از پرده بیرون افتاده است.
این روز ها که عراقی های بعثی و سنی های تندرو در مجموعه داعش سرگرم کشتار سایر عراقی ها و گردن زدن اسرا و مصادره زنان و دختران عراقی و فروش آنها و سایر جنایات جنگی هستند، با شنیدن اخبار هولناک جنایات داعش، ایرانیان بی اختیار به یاد ترکتازی و جنایات عراقی ها علیه ایرانیان در جریان جنگ تحمیلی می افتند و اگرچه هیچ انسانی از شنیدن اخبار این جنایات وحشیانه خوشحال نمی شود، اما ناخودآگاه می اندیشد که همانا برادران عراقی (!) این روزها سرگرم پس دادن انتقام جنایات وحشیانه ای هستند که علیه مردم ایران انجام دادند!
من شخصا ضد عرب نیستم و خدای ناکرده عقاید نژادپرستانه و شوینیستی ندارم و حتی بسیار عرب هایی از نوع نانسی عجرم، الیسا، حیفا وهبی، نجوا کرم و امثالهم را از صمیم قلب دوست دارم (!) اما جنایات برادران عراقی را مانند سایر هموطنانم نه می بخشم و نه فراموش می کنم!
تاریخ ایران مشحون از جنایات اعراب بادیه نشین وحشی علیه ایران است و این همسایگان وحشی بدوی هر وقت توانسته اند به ایران حمله ور شده و تاریخ و تمدن درخشان ایران را نابود کرده اند. 
این وحشی ها حتی به خودشان هم رحم نمی کنند. ببینید این روزها چطور عربستانی های لواط پیشه با پیشرفته ترین سلاح های امحا جمعی و ممنوعه مردم فقیر و مستضعف و بی دفاع یمن را که همسایه و هم نژاد و هم زبان و هم خون و هم دینشان هستند قتل عام می کنند!!
در همین جنگ داخلی سوریه، فلسطینی های نمک نشناس مقیم اردوگاه یرموک دمشق ( که نیم قرن توسط سوریه پذیرایی و تغذیه شدند و سوریه تنها دولت عربی بود که به پناهندگان فلسطینی کارت ملی و گذرنامه داده و در عین قبول تابعیت فلسطینی، به آنها تابعیت مضاعف سوری داده بود ) با دشمنان سوریه هم پیمان شدند و علیه دولت مرکزی سوریه وارد جنگ شدند!
خلاصه اینکه کشف پیکر صد و هفتاد و پنج شهید مظلوم که در هنگام اسارت با دست های بسته زنده بگور شده بودند داغ همه ایرانیان را زنده کرد . . .
سازمان ملل متحد عراق را آغازگر جنگ و مقصر اعلام کرده است.
عراق در طول جنگ هشت ساله علاوه بر کشتار صدها هزار ایرانی و انجام جنایات جنگی و نابودی زیربناهای اقتصادی ایران بیش از یک هزار میلیارد دلار خسارت به این مملکت وارد کرده است.
آیا کویت قدرتمندتر از ایران است که خسارات حمله عراق به خاک خود را دریافت کرده است و ما ضمن فراموش کردن جنایات عراقی ها آنها را برادر خطاب کرده و به دفاع از آنها در برابر داعش پرداخته و بازسازی شهرها و زیر بناهایشان را عهده دار شده ایم؟!

فورستان !



منت "تریاک" را که کشیدنش آفت غیرت است و به "دود اندرش زوال همت" !!
هر کششی که فرو می رود مضر حیات است و چون بر می آید مخرب ذات!
پس در هر کششی دو نشئه موجود است و بر هر نشئه چرتی واجب!
نظم :
------
از چشم و دهان که بر آید
کز عهده چرتش به در آید
بنده وافور همان بهتر است
روی به تسلیم و رضا آورد
ورنه اگر شد قدغن کشت آن
روی خماری به کجا آورد؟!
آفت غیرت لاکتابش همه را رسیده و دود نشئه بی حسابش همه جا کشیده!
خشتک شلوار نشئه شدگان را به خمار فاحش بدرد و سوخته شیره کشان را به بهای نازل بخرد!
نظم :
-------
ای خماری که پای " منقل " و " فور " 
لذت عالمی دگر داری 
کی ز هجده نخود شوی نشئه
تو که بر " لول " ها نظر داری !
فراش دود کشان را گفته که فرش تریاکی رنگ بگستراند، و عاشقان " منقل " را فرموده تا ذغال سینه کفتری را در زیر خاکستر بپروراند ، چوبش را به خلعت وافوری قبای نقره گون در بر کرده و " حقه " ها را به قدوم موسم دود، سوراخ تنگ بر وسط نهاده!
هستی بشر به قدرت او " دود " خالص شده و درختان جنگل با کشیدنش خاکستر منقل گشته!
نظم :
------
" منقل " و " حقه " و " وافور " همه در کارند
تا تو پولی به کف آری ، به هوا " دود " کنی
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار 
شرط غیرت نبود چاره آن زود کنی!
در خبر است از سرور منقلیون و مفخر خماریون و مظهر ناخوشان و بی غیرت تنه لشان و تتمه دودکشان فقید ، ناسعید ابن وافورابن منقل ال دودیان اللعنه :
غیور ، خمار ، ضعیف و نحیف
لعین ، لئیم ، خبیث ، کثیف!
نظم :
------
چه غم " وافور " و " منقل " را که دارد چون تو پشتیبان
ز غیرت کی خبر آنرا که باشد " دود " پشتیبان!

حاصل عمر !

موی اسپید سیه شد چو خضابش کردم 
به دو صد حیله چنان عهد شبابش کردم
داشتم یک کت صد پاره ز ارث پدری ! 
دم میدان سر شب برده و آبش کردم
گربه ای بود توی خانه ما چندین سال
میهمان آمد و من کشته ، کبابش کردم
زوجه ام مهریه بخشید و ز من گشت جدا
بسکه از گشنگی و فقر عذابش کردم 
فحش هایی که زنم داد به من در شب و روز 
چاپ بنموده و یک جلد کتابش کردم !
کلفتی داشتم از بنده حقوقی می خواست
زدمش تهمت و از خانه جوابش کردم 
داشتم کوزه پر شیره فاسد شده ای
با کلک زود مبدل به شرابش کردم !
بیتی از یک غزل " فرخی یزدی " را 
توی اشعار خود آورده خرابش کردم :
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
هر چه جان کند تنم عمرحسابش کردم !

تقدیم به شما !


گرفت عطر شقایق فضای خانه من 
که چون نسیم وزیدی به آشیانه من 
تو از کدام افق آمدی که روشن کرد
طلوع خنده تو شام بیکرانه من
حصار هستی من مانده بود در ظلمت 
تو موج نور بر افشانده ای به خانه من
تو آمدی چو نسیم و شکفت در شب دل 
فروغ صبح ، در آمیزه ترانه من
رسیدی از ره و خورشید و ماه خنده زدند 
ز لطف عشق بزرگ تو ، ای یگانه من

پنجشنبه

دگرگونی علم اقتصاد در دولت فاقد تدبیر و نا امید !


هر طفل دبستانی و هر فارغ التحصیل نهضت سواد آموزی که حداقل دو دو تا چهار تا را بلد باشد و هر مصرف کننده و شهروند حتی روستاوندی (!) که به قول معروف دستش توی خرج است می داند که افزایش روز افزون و لحظه به لحظه قیمت ها ( بویژه در شرایط رکود و بدبختی فراگیر ! ) و کمبود کالا و خدمات به معنای وجود تورم است.
در همه کشورهای جهان وقتی تولید و عرضه کالاهای مورد نیاز بازار و مصرف کنندگان ناکافی است و نرخ ارایه خدمات عمومی و نیازهای ضروری مردم مثل بهای حمل و نقل روز بروز افزایش میابد و گرانی تسمه از گرده مردم می کشد، این وضعیت آشفته اقتصادی را "تورم" می گویند.
تا کنون تصور می شد که برای مبارزه با غول تورم باید به توصیه های اقتصاددانان برجسته و کارآزموده عمل کرد و فی المثل نقدینگی سرگردان را مدیریت و پولهای بدون پشتوانه را جمع آوری و بویژه تولید را افزایش داد و از این قبیل اقدامات اقتصادی که در ممالک موفق دنیا قبلا تجربه شده است. . .
اما در دولت حاج آقا دکتر حسن روحانی که بارها قول داده بود مثل دولت حاج محمود دکتر احمدی نژاد آقا آمار کشکی درست نکند و برای گول زدن خلق الله با پوپولیسم بازی (مودبانه مردم فریبی !) آمار های ساختگی مخالف و متضاد با واقعیات از خود بیرون ندهد، روی احمدی نژاد را در وارونه جلوه دادن حقایق و آمارسازی و قلب واقعیات سفید کرده و در حالی که خودشان لحظه به لحظه سرگرم گرانسازی قیمت ها و غیر قابل تحمل کردن زندگی برای امت همیشه گرفتار هستند و هنوز مردم از شوک گران شدن بنزین در نیامده اند قیمت گاز و نفت و گازوییل را بالا می برند (!) و بهای حق بیمه را افزایش داده و بر قیمت خدمات بهداشت و درمان ، و نرخ ویزیت پزشکان می افزایند . . . و خلاصه از صبح تا شب کاری جز گران سازی ندارند با حرافی و سخنرانی ها و مصاحبه های مسلسل وار می گویند دولت موفق به کاهش تورم شده و کاهش تورم به شدت ادامه دارد و از این قبیل حرف هایی که مطلقا با واقعیات اقتصادی موجود و آنچه مردم با گوشت و پوست و استخوان و بواسیر خود حس می کنند تطابق و همخوانی ندارد !
( خود گویی و خود خندی ، عجب مرد هنرمندی !! )
فرق این ها با دارو دسته قبلی این است که فعلا در مورد دیده شدن هاله نور حرفی نزده اند !
با توجه به اینکه مسئولین محترم کشور از دم مسلمان دو آتشه و متدین واقعی و خدا ترس و اهل نماز و روزه و انجام واجبات و حتی مستحبات هستند و با توجه به محکومیت دروغگویی زبانم لال اهل عوام فریبی و دروغگویی و سیاه بازی و تحمیق و فریب امت همیشه در صحنه نیستند و نمی توان در اظهاراتشان پیرامون سقوط تورم به زباله دان تاریخ کوچکترین شکی کرد و از طرفی امت همیشه در صحنه هم بطور مداوم شاهد افزایش قیمت ها هستند و در خرید های ضروری روزمره اشان و در پرداخت قبوض آب و برق و گاز و تلفن و حق بیمه و سایر عوارض و مالیات ها دچار فشار و درد شدید ( دور از جونتان شبیه فشار و دردی که حجاج محترم در گیت بازرسی فرودگاه کشور دوست و لواط گر عربستان متحمل شدند !! ) می گردند و بطور لحظه ای شاهد افزایش تورم هستند، این تناقض در گفتار مدیران راستگو با واقعیت های اقتصادی موجود فقط یک دلیل دارد و آنهم استکباری و صهیونیستی بودن علم اقتصاد جهانی است که باید تدریس آن مثل تدریس علوم انسانی غربی در جمهوری اسلامی ممنوع گردد و علم اقتصاد ساخت وطن که افزایش قیمت ها و گرانی روز افزون را مساوی و مترادف کاهش تورم می داند تدریس گردد !
خیلی ها که مثل ما اعتقادی به اقدامات اقتصادی و مدیران اقتصادی دولت بی تدبیر و نا امیدندارند و از این بی تدبیری ها بکلی نا امید شده اند می گویند: ( آمار های این دولت مثل مایوی دو تکه است، همه چیز را نشان میدهد بجز چیزهای اصلی را !! )
باید این احتمال را هم در نظر گرفت که ممکن است حرف رییس دولت و مدیران اقتصادی دولت از یک نظر درست باشد و آن اینکه : چون در لغت " تورم " به معنای ورم کردن است، وقتی به ضرس قاطع می گویند تورم از بین رفته است منظورشان این است که " ورم " خوابیده است !
آنچه هم دیده می شود این ادعا را ثابت می کند، چون به خاطر گرانی های سرسام آور و کاهش قدرت خرید مردم ، آن یک ذره پی و چربی هم که از گذشته در بدن امت همیشه در صحنه وجود داشت بکلی آب شده و عموم مردم ورمشان خوابیده و دیگر اصلا ورم نمی کنند. حتی خطر چاقی و ورم کردن موضعی هم از میان رفته و قرص های تقویتی و ویاگرا و دوپینگ هم جواب نمی دهد !!

نام نیکو


دل بستگان مسند و منصب چه غافلند
از گردش زمانه و از دور روزگار 
گردنده صندلی که به آن تکیه می زنند
چرخد گهی به سوی یمین و گه از یسار
این کرسی است آیت تغییر جاه و جای
آری کسی نمانده و نماند به یک قرار
جز نقش نیکخواهی و پاکیزه گوهری
بر صفحه حیات نمانده است پایدار
شیرین ترین حکایت و دلکش ترین حدیث
نام نکو بود که بماند به یادگار
نامی که بسته است بدان قدر آدمی
نامی که برتر است ز صد قصر زرنگار

آخرت یزید !

این دو بیتی را مرحوم مهدی اخوان ثالث در اردیبهشت سال هزار و سیصد و سی و نه ( اوج دیکتاتوری ) گفته بود:
خشکید کویر و لوت شد ، دریامان
امروز بد و از آن بتر ، فردامان
زین تیره دل دیو صفت ، مشتی شمر
چون آخرت یزید شد ، دنیامان!!

سواری دادن الاغ ها !



وضعیت بعضی ملت های جهان سوم فکاهی ( در حقیقت درام ) است!
این ملت ها در حالی که در مقایسه با سایر ملل پیشرفته جهان عقب مانده ؛ و بسیار عقب مانده محسوب می شوند اما به فرهنگ و تمدن و تاریخ موهوم خود فخر می فروشند و پز الکی می دهند ( ! ) و در حالی که آینده تاریک و سیاهی پیش روی دارند و بدبختی از سر و کولشان بالا می رود خود را یک سر و گردن از سایر ملل جهان بالاتر می دانند و انتظار دارند سایر ملل جهان با آنها از موضع برابر و احترام صحبت کنند!
مثلا اگر به آنها " الاغ " گفته شود بسیار بهم می ریزند و عصبانی و ناراحت می شوند، اما اگر سوارشان شوند و از آنها سواری بگیرند و حتی مهمیز و سیخونک هم (به منظور بهتر سواری گرفتن) به هر جایشان فرو کنند ککشان نمی گزد و بی خیال و به راحتی و با رضایت قلبی سواری می دهند و اسم آنرا هم تعامل می گذارند!!
بیت:
فقیه شهر چنین گفت به گوش حمارش 
که هر که خر شود می شوند سوارش

تاریخ داعش !



گفته می شود " داعش " را آمریکا و اسرائیل و متحدان منطقه ای آنها درست کرده و به جان مردم خاورمیانه انداخته اند تا مردم را گردن بزنند و به زن و بچه مردم تجاوز کنند و دختران را به کنیزی بفروشند و خود را احیاگر اسلام و مجدد اسلام بنامند!
حقیقت این است جنایاتی که این روزها " داعش " انجام می دهد در تاریخ فتوحات اعراب سابقه دارد و اعراب با همین روش های ایجاد رعب و وحشت کشورهای پیرامونی خود را تصرف کرده و تا جنوب اروپا پیش رفتند ...
آیا شده از خودتان بپرسید چرا اعراب ایرانیان را " عجم " می نامند؟!
" عجم " در لغت عرب به معنای " گنگ " است.
هنگامی که " قتیبه " سردار معروف اسلام خوارزم را فتح کرد، روز سوم در میدان بزرگ شهر برای سربازانش سخنرانی کرد و از آنها خواست تا بروند و از بزرگان و دانشمندان و اندیشمندان و فرهیختگان خوارزم چهار هزار نفر را کت بسته بیاورند!
وقتی دستورش انجام و چهار هزار نفر جمع آوری شدند، دستور داد هر چهار هزار نفر را گردن بزنند !
روز بعد دستور داد تا هر کس به زبان پارسی ( فارسی ) صحبت کند زبانش را از حلقوم بیرون کشیده و ببرند!
به همین دلیل مردم برای آنکه زبانشان بریده نشود از وحشت سپاهیان اشغالگر عرب از حرف زدن خودداری می کردند ، و به همین خاطر به آنها " عجم " یا " گنگ " می گفتند که هنوز هم رایج است و اعراب به منظور تخفیف و توهین به ایرانیان " عجم " می گویند!

چهارشنبه

" بز زاده " !!



این عزیزی را که در بغل من مشاهده می کنید فرزند یک " بز " شریف و پاک دست و پاکدامن و بلکه پاک دست ترین " بز " از تاریخ مادها به اینطرف است !

" بز " اگر بز هست گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ !!

این " بزغاله " یا به عبارتی " بز " زاده ( ! ) بسیار شریف و پاکدامن است و با بسیاری از " بز " زاده ها تفاوت ماهوی و اساسی و ژنتیکی دارد!
این عزیز دل مادر با آنکه فرزند یک " بز " و یا بقول قدیمی ها " بزغاله " و یا به عبارت مصطلح " بز زاده " است از موقعیت پدرش ( بز ) سوء استفاده نمی کند و به حق طبیعی علف چری و یک مشت سبزه ای که هنگام چریدن می خورد قانع است و حق یک مشت گوسفند ساده دل و خوش باور را پایمال زیاده خواهی و فزون طلبی نمی کند!
من شخصا خیلی قبولش دارم، چون می دانم با آنکه پدرش " بز اخفش " شاخ های بزرگی دارد و دارای موقعیت ممتازی در میان گله " بز " ها است، نه تنها تا حالا از شرکت ها و کمپانی ها و اصطبل ها و طویله های خارجی زیر میزی و پورسانت و حق و حساب نگرفته، بلکه به مراتع و چراگاه های گوسفندان هم تجاوز نکرده و زمین های موات و اراضی ملی و موات و دولتی را هم فنس کشی نکرده و صاحب نشده است!



این بزغاله ( بز زاده ) شاید تنها بزغاله ای است که وام سنگین و بدون وثیقه چند میلیون دلاری و چند صد میلیون یورویی و چند هزار میلیارد تومانی هم نگرفته و از کشور خارج نکرده است !
حالا ممکن است عده ای بگویند : خوب این یک " بز " زاده است و چون حیوان است عقلش به این مارمولک بازی ها نمی رسد !
در پاسخ این منتقدین باید گفت : مگر آنهایی که اموال عمومی را غارت کرده و بیت المال را چپاول کرده و به بهانه دور زدن تحریم ها ملت و دولت را دور زده اند و چند هزار میلیارد تومان و چند صد میلیارد و چهار میلیارد یورو و تریلی تریلی ارز از کشور خارج کرده اند یک مشت " بز " و " بزغاله " نیستند؟!
منتهی فرق است بین "بز " و " بزغاله " متعهد و پاک دست تا یک مشت " بز گر " و " بز فاسد " و رشوه خوار و غارتگر !
این " بز " ها گر و فاسد تقریبا همه گله را فاسد کرده اند و تعجبی ندارد که " بزغاله " های آنها هم حق و حقوق گوسفندان را غارت و چپاول می کنند !
به هر حال این " بزغاله " ما تا بحال سم خود را به علف حرام آلوده نکرده و دکترای تقلبی هم از آکسفورد نگرفته و به مفاسد اقتصادی و اخلاقی هم آلوده نشده است !
این نشان می دهد ضرب المثل معروفی که می گوید : " عاقبت بززاده بز شود، گرچه با آدمی بزرگ شود " حداقل در مورد بزغاله ما صحت ندارد، و بزغاله ما چون با ( آدم ) بزرگ شده اهل فساد اقتصادی و دزدی و غارتگری و به یغما بردن چندین محموله نفت و میعانات نفتی و میلیاردها ارز و جارو کردن کف خزانه بانکها نیست !
اما بسیاری از " بز " ها و " بزغاله " ها معلوم نیست تو چه طویله ای و در چه شرایط تربیتی بزرگ شده اند که نه حرام و حلال سرشان می شود و نه فرقی بین اموال شخصی و اموال و ثروت های عمومی قائل هستند، و اخیرا حتی به دکل نفتی و هواپیما هم رحم نمیکنند و همه چی خوار شده و هرچی دم دستشان باشد را می خورند، و کم مانده بیایند مال مرا هم بخورند !
بیت : 
میان " بز " من با " بز " یارو
تفاوت از زمین تا آسمان است ! 
























































































































شنبه

نامه سرگشاده به همه مدیران محترمی که سواد خواندن دارند !



برادر حاج آقا دکتر علی جنتی وزیر بسیار محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی چند بار تا کنون در مصاحبه ها و بیانات شیرین خود از جمله فرموده اند کتاب ها در ارشاد معطل نمی شوند و در اسرع وقت و ده - پانزده روزه مجوز می گیرند!(نقل به مضمون)
ضمن رد این ادعای مورد بالا (حاج دکتر جنتی) باید به اطلاع هر کس که گوش شنوایی دارد برسانم که بعضی کتاب های اینجانب سالهاست در اداره بررسی کتاب(با اداره سانسور کتاب دوران طاغوت اشتباه نشود!) رسوب کرده اند و چندین و چند وزیر و مدیر آمده و رفته اند و ما هنوز اندر خم اداره بررسی ویلان و سرگردانیم!
به گذشته های دور کاری ندارم اما در همین دوران دولت فاقد تدبیر و ناامید هم که آقازاده حضرت آیت الله جنتی دامت برکاته (حاج دکتر علی جنتی) با وعده حذف سانسور و بازبینی قبل از چاپ کتب سهمیه وزارت خود را دریافت و مصدر کار شدند حالیه نزدیک دو سال است سه کتاب من را در دست بررسی دارند و هر وقت ناشر و یا خود من مراجعه می کنیم می گویند در دست بررسی است!!
با توجه به اینکه در راس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یک فقره انسان مسلمان متعهد و علی الخصوص روحانی زاده (آنهم نه یک روحانی معمولی، بلکه روحانی که در راس شورای نگهبان است و از اسلام راستین و ناب نگهبانی می کند) قرار دارد و یک چنین موجودی زبانم لال اهل دروغ و دونگ و سیاست بازی مثل دیگران نیست و هرچه می گوید حجت است، به نظر می رسد علت دوسال معطل ماندن سه عنوان کتاب من در اداره زبانم لال سانسور و قیچی ارشاد این است که بررس ها و سانسورچی های محترم هنوز در کلاس های نهضت سواد آموزی حاج آقا برادر دکتر حجت الاسلام قرایتی سرگرم یاد گرفتن روخوانی کتاب اول اکابر هستند و بعد از یاد گرفتن روخوانی کتاب های مرا هم خواهند خواند و پس از حک و اصلاح اگر چیزی از آن باقی ماند اجازه چاپ صادر و بنده را دعاگو خواهند کرد. (اگرچه ما مجوز نگرفته هم عمری است دعاگوی همه این عزیزان هستیم!)
من کاری به حرفهای حاج آقا برادر دکتر آقا مهدی خزعلی ندارم که تا چند تا کتابش را در نمایشگاه کتاب جمع کردند همه محبت های ارشاد و شخص برادر دکتر حاج آقا علی آقا جنتی دامت ارشادوه (!) را نادیده گرفت و حرفهایی زد، من می گویم آقای وزیر (علی آقا) آدم خوبیه !!
برگردیم به موضوع کتاب (به من چه ربطی داره که وزیر ارشاد دکتر نیست، یا دیپلم هم نداره، خزعلی هم نباید به خاطر کتک خوردن در نمایشگاه موضوع بی سوادی و کتاب نخونده بودن وزیر را مطرح می کرد ) اینجانب به عنوان یک روزنامه نگار و نویسنده و مترجم قدیمی مطبوعات که از نیم قرن پیش کار مطبوعاتی می کنم (و بسیاری از همین آقایان در بچگی پول روی هم می گذاشتند تا یک نسخه مجله یا روزنامه کرایه کنند و نوبتی یا دست جمعی بخوانند مرا از طریق مطالب و گزارشات و داستانها و ترجمه هایم می شناسند و بارها بزرگترهاشون در برخورد با من ضمن ابراز خوشحالی از دیدنم گفته اند بچه که بودیم مطالب شما را می خواندیم!) موقعی که معجزه هزاره سوم بوقوع پیوست و برادر حاج دکتر محمود احمدی نژاد زمام امور کشور کهنسال ایران را در دست گرفت و بخشی از جامعه ایران را آت و آشغال و قطعنامه های سازمان ملل را کاغذ توالت خواند و هاله نور دور سرش را روشن کرد، متوجه شدم در تاریخ ایران فصل جدیدی آغاز شده و حالا که مولف تاریخ عالم آرای عباسی عمرش را داده به شما(!) خوب است بنده دست به کار شوم و تاریخ خدمات این مرد آرادانی به ملت ایران و امت همیشه در صحنه را مکتوب کنم!
در حالی که حاج محمود افراد فامیل و عروس و داماد و اهل بیت و پدر عروس وهم ولایتی ها را توی هواپیمای اختصاصی بار میزد و هرسال به بهانه شرکت در اجلاس سران کشورهای عضو سازمان ملل به نیویورک و دامن شیطان بزرگ می برد تا از فروشگاه های برند خرید کنند و از نزدیک با مظاهر فرهنگ منحط غرب آشنا شوند، و در حالی که عده ای از مدیران وی سرگرم سند زدن منابع طبیعی و جارو کردن بیت المال و خالی کردن بانکها و دور زدن تحریم ها بودند، من سرگرم مستند کردن و مکتوب کردن و نوشتن کتابی در مورد معجزه هزاره سوم عمرم را تلف و تتمه کور سوی چشمم را نابود می کردم!
بیش از سه سال عمرم صرف نوشتن کتاب به نام " محمود بچه نارمک " شده است . تمام کتاب هم مستند و بر اساس مصاحبه های مقامات ارشد سیاسی و قضایی تالیف شده و بقول معروف مو لای درزش نمی رود !
الان هم که هر که از هر جا کم بیاورد یک لگدی به معجزه هزاره سوم می زند، در جمهوری اسلامی هم که مطابق نص صریح قانون اساسی بسیار مترقی آن همه در اظهار نظر و گفتار و بیان و نوشتار آزادند و در زندان ها هم زندانی عقیدتی و مطبوعاتی نداریم (!)پس به چه دلیل کتاب مرا دو سال است در بررسی نگاه داشته اید؟
علاوه بر این کتاب های کهریزک درمانی و معجزه اقتصادی مرا هم پشت سد سانسور نگاه داشته اید، و جوابی نمی دهید!
آقای حاج دکتر مهدی خزعلی چون فرزند حضرت آیت الله خزعلی و داماد بزرگوار دیگری است و دستش به تریبون های پر تیراژ بین المللی می رسد و به اصطلاح می تواند زخمی وارد کند به خاطر ماجرای نمایشگاه کتاب علیه ارشاد و وزیر مرشدش قیام کرد، فورا معاون ارشاد دسته گل گرفت و جعبه شیرینی گرفت و رفت عذرخواهی!
من چه گناهی کردم که پدرم کاره ای نبوده و یا دسترسی به رادیو تلویزیون های ماهواره ای ندارم؟!
قبلا هم نامه سر و ته گشاده ای برای وزیر محترم ارشاد دادم که بدبختانه مصادف شد با انجام عمل شنیع شرطه های سعودی با حجاج بیت الله الحرام و همه توجه ها رفت روی عملیات بازرسی حجاج و موضوع کتاب های رسوب کرده اینجانب در زبانم لال اداره سانسور مورد توجه قرار نگرفت!
حالیه از همه کسانی که از وزارت محترم ارشاد یارانه کاغذ و آگهی دولتی و امکانات شیرین نمی گیرند و دست و قلم و زبانشان بسته نیست می خواهم این مطلب را منعکس کنند تا صحت اظهارات وزیر ارشاد مبنی بر اینکه کتاب ها در اداره سانسور خاک نمی خورند و سریعا بررسی شده و مجوز می گیرند ثابت، و همچنین مشت محکم دیگری به دهان کسانی که می گویند در جمهوری اسلامی سانسور وجود دارد زده شود!
واقعا در این مملکت سانسور نیست، زیرا سانسور به معنای دخل و تصرف و کم و زیاد کردن و یا حذف بعضی صفحات و پاراگراف هاست ، در حالی که در اینجا حاصل چند سال کار یک مولف و نویسنده زحمتکش را قاطی کاغذهای باطله خمیر می کنند!

قحطی آب



در خبر ها آمده بود که به میمنت و مبارکی و در سایه اقدامات محیر العقول سه دهه اخیر علاوه بر خشک شدن دریاچه های هامون و ارومیه و بختگان و سایر برکه ها و تالاب ها و رودخانه ها، سطح آبهای زیر زمینی کشور هم بیست متر کاهش یافته و مملکت کاملا با خطر بی آبی روبرو است ، و اگر این خشکی زدگی(!) ادامه پیدا کند بزودی مردم همیشه در صحنه که تا حالا اکثرا گشنه بودند باید تشنگی را هم تحمل کنند!
یحتمل بعد از این ز قحطی آب
آدم از تشنگی کلافه شود
تا کنون گشنه بودم و زین پس 
تشنگی هم به آن اضافه شود !

همه چی قلابیه !!


ایها الناس ماست قلابی است
گرچه از شخص ماست ، قلابی است
کره و روغن و پنیر ، کذا
هرچه باشد ز ماست ، قلابی است
در دواخانه های شهر و دهات
هرچه قرص و دواست ، قلابی است
هر چه هم در دکان قنادی
عسل و باقلواست ، قلابی است
بی گمان در مغازه زرگر
هر چه جنس طلاست ، قلابی است
مزه نان نمی دهد نان هم
آردش از هر کجاست ، قلابی است
هر چه در شهر می خوری ، دود است
گرچه باد هواست ، قلابی است
ظهر و شب در چلوکبابی ها
هر چه نامش غذاست ، قلابی است
روز و شب در میان برزن و کوی
هر چه لخت و گداست ، قلابی است
نبود در حنای کس رنگی !
کانچه رنگ و حنا است ، قلابی است
هر که گوید که هر چه ما داریم
واقعا مال ماست ، قلابی است !
هر که گوید که آن یکی خوب است 
چون از آن حرفها است ، قلابی است !!

جمعه

تا هستم و هست دارمش دوست !

گویند مرا چو زاد مادر 
آداب ستم کشیدن آموخت 
افزود به شیر خشک من آب 
رسم و ره قالبیدن آموخت
گرداند مرا به کوی و برزن
سگدو زدن و دویدن آموخت
دستم بگرفت و برد در صف
جنس کوپنی گرفتن آموخت
بودم به فشار در اتوبوس
در داخل صف چپیدن آموخت
گوشم بکشید گاه و بیگاه
تا حرف و سخن شنیدن آموخت
بگذاشت بروی شانه ام بار
بر قامت من خمیدن آموخت
از نرده مرا پراند در پارک
چون مرغ به من پریدن آموخت
در زیر درخت توت و انجیر
چون بره به من چریدن آموخت
صبح و شب و ظهر نان خالی
هر روز به من جویدن آموخت
تا رخ ننماید او به موجر
از زیر درم خزیدن آموخت
در جامعه چون معلمم اوست
تا هستم و هست دارمش دوست !

خواب تازه آمریکا برای منطقه خلیج فارس


آمریکا به منظور دادن قوت قلب و به اصطلاح دفاع از شیوخ وحشت زده عرب و شیخک نشین های حاشیه جنوبی خلیج فارس سپر ضد موشکی پاتریوت موسوم به اژدهای هفت سر در خلیج فارس مستقر می کند .( به نقل از خبر گزاری ها )
خواب تازه آمریکا برای منطقه خلیج فارس
گفت آمریکا برای منطقه 
خواب های تازه گویا دیده است
تا نترسد شیخ سلمان عرب 
دست چربی بر سرش مالیده است
قوت قلبی دهد بر این و آن 
گرچه خود از کار ما ترسیده است 
شیخ های منطقه مرغند ، آمریکا خروس
دون برای مرغ ها پاشیده است
بعد از این اندر گذرگاه خلیج
اژدهای هفت سر خوابیده است
گفتمش : از این بلوف ها جا نخور
گرچه یارو پاچه ورمالیده است
لیک دنیا خوب می داند که او
غالبا وقت عمل زاییده است !

غزل جاهلانه !



ای دیدن روی مه تو دفع بلیات
وصف رخ تو سوژه صدها غزلیات
زلفین تو دامات و دو ساق تو بلورات
شهد لب تو خوشمزه تر از هر عسلیات
نرگس ز دو چشمان تو آموخت خماری
زآنرو شده مشهور به ضرب المثلیات
دندان تو مرواری اصل است عزیزم
بشکست به بازار تو نرخ بدلیات
هر کس که قدت گفت چو سرو است غلط کرد
کی سرو تواند که شود منتقلیات 
از چیست نداری ز دل بنده خبرجات
گویند که دل هست به دل متصلیات
کردی تو ز کوی من افسرده فرارات 
رنجیده ای از عاشق خود بی عللیات
صد حیف ز " دلدم " بگریزی و بیفتی
در دامن هر کافر و دزد و دغلیات !!

درگیری و جنگ هسته ای !




دو تن آشفته خاطر و غمناک 
مبتلا هم به شیره ، هم تریاک
پیششان بود خرمن خرما
هر دو مشغول خوردن خرما 
چون یکی زان دو خورد یک دو عدد
هسته اش را به دیگری بر زد !
وآن دگر چون از آن گرفت بری 
هسته اش را پراند بر دگری !
گفتم این بازی جنون زا چیست ؟
خیمه شب بازی است دعوا نیست 
هردو گفتند عاشق جنگیم 
دو ابر قدرت گران سنگیم 
جنگمان جنگ هسته ای باشد
تا زمین و زمان ز هم پاشد !




رباعی قدیمی و رباعی جدید !


خیام نیشابوری می فرماید :
بنگر ز صبا دامن گل چاک شده 
بلبل ز جمال گل طربناک شده 
در سایه گل نشین که بسیار این گل 
در خاک فرو ریزد و ما خاک شده !

و بنده غیر نیشابوری با اجازه بزرگترها می گویم :
دیدم که لباس دلبرم چاک شده 
زین چاک دلم بسی طربناک شده 
گفتم که چرا چو دیو گشته رخ تو 
گفتا که : " توالتم کمی پاک شده !! "

مدیریت همگانی !


سایت جماران چندی پیش خبر داده بود که دریافتی برخی از مدیران به نود میلیون تومان در ماه میرسد !
البته یا در این خبر یک صفر از قلم افتاده است و یا ماهی نود میلیون تومان در ماه حقوق مدیران رده های پایین می باشد ؛ 
با توجه به تجربه سی و چند سال اخیر و با توجه به اینکه مدیریت در اینجا نیازی به سواد کافی و یا خدای ناکرده علم و دانش و تخصص ندارد و هر کس می تواند علاوه بر مدیریت داخلی حتی به فکر اداره کردن جهان و مدیریت جهانی هم بیفتد، به نظر میرسد بهترین راه برای فقرزدایی و ثروتمند کردن آحاد مردم این است که هر فرد و هرکس را برای یک ماه در سمت مدیریت یک موسسه و اداره مهم دولتی قرار داد تا علاوه بر دریافت حداقل حقوق!( نود میلیون تومان در ماه!) دهها و صد ها میلیون تومان هم حق و حساب و رشوه و پول چایی و پورسانت و حق ماموریت ارزی و ریالی بگیرد و ضمن گرفتن خانه و آپارتمان بالای شهر زمین ها و مراتع ملی را هم فنس کشی کند و غذای خانه را هم از آشپزخانه اداره ببرد و اموال و دارایی های دولت را هم بفروشد و پول آنرا در سپرده بلند مدت خود و حاج خانم بگذارد و خلاصه از فقر و مذلت نجات یافته و دیگر محتاج ماهی چهل و پنج هزار تومان یارانه دولتی نباشد!
پس: به امید روزی که هر ایرانی یکماه مدیر بوده باشد!