چهارشنبه

نخود هر آش !


 روزگاری پیرمردی را بود گاوی
از قضا گاو را شکسته پایی!
گفت دکتر: (پس از معاینات مشروح)
«گر تواند ایستد گاو مجروح
می‌شود خوب و سالم چو روز نخست
گرنه، دست از گاو بباید شست!»
گوسپندی شنید چنین داستان
آمد نزد گاو، دوان دوان:
«چه نشسته‌ای ای گاو بیچاره!
گر چنین نکنی خواهی مرد
آرزوها به گور خواهی برد...»
گاو دو روز تمام افتاد
روز سوم ناگهان ایستاد!
فردا زشادمانی پیرمرد
کرد قربانی آن گوسپند!!
چه چیز از این پند آموختی؟
چه چیزی به علم خود اندوختی؟
«گر می‌خواهی تو زنده باشی هرگز مشو نخود هر آشی!»

علم بهتر است یا ثروت؟

تـاجـری گفتـا پســر را  ز چــه  رو                         بـرده‌ای سـر در کتاب خود فرو

گفت: «صبح و شام می‌خوانم کتاب                         تـا مگـر آرم بـه کسـب علـم  رو

زانکـه آخـر علـم و  دانش بهــر من                          آبـــرو  مـی‌آرد  و  نــام  نکــو

چـون پـدر بشنیـد ایـن  گفتــار را                           گفت: اینقدر ای پسر مهمل مگو!

ای خـدا عقلت دهد تا جـای علـم                             پـول روز و شب نمایی جستجـو

چون توان با پول، هر چیزی خرید                        هم بزرگـی، هم شرف، هم آبـرو

لیـک گـر دستت تهی باشد زپــول                         دانشت را هم ندارد کس قبول!!!

آرزوی مستضعف!


شـود آیــا که سر برج حقوقم بدهنـد؟               روح تـازه بـه تـن زندگـی مـن بدمنـد

بچه‌هـا دفتـر و کاغـذ بخرند از بــازار            مشـق‌هــا  را  بنـویسنـد همــه بــی‌آزار

صبح بی‌گریه سوی مدرسه خود بروند       از پی «پــول» سر کوچه پـی من ندوند

زن من داد سـر من نزنـد، پـول بـده              پول کفش و کت و هم دامن مقبول بده

می‌شود، زنـده بمانم بخرم یک خانــه               قـرض‌هایـم بدهـم داخـل این کـاشانـه

می شود کفش و کلاهی بخرم تا امسال       سرفکنـده نشـوم پیش همه چون پارسـال

ای خدا مشکل مستضعف خود چاره‌نما         کـه دگــر خسته شدم، پاک فتادم از پـا!

هويج!

در گذشته كه هنوز اخلاق اسلامي در كشور حاكم نشده بود گاهي اوقات حرف‌هاي زشت و زننده‌اي از دهان عده‌اي شنيده مي‌شد. مثلاً به كسي كه كاري از دستش برنمي‌آمد و از نظر ذهني عقب‌افتاده محسوب مي‌شد مي‌گفتند «گاگول!»
يا به عده‌اي ديگر مي‌گفتند «هويج!»
چيزهاي ديگري هم مي‌گفتند كه در اينجا نمي‌خواهيم با تكرار آنها ما هم بي‌ادبي كرده و قلم خود را آلوده كنيم!
ما هر روزه خيلي حرف‌هاي خارج از ادب كه پشت سر بعضي سياستمداران و مديران و مسئولين مي‌زنند، در اتوبوس و تاكسي و خيابان و كوچه و بازار مي‌شنويم و از قدرناشناسي عده‌اي اندك از امت هميشه در صحنه كه قدر زحمات مسئولين امور را نمي‌دانند و گناه همه مشكلات از گراني و بيكاري و تورم وكمبود مسكن و ترافيك و رشد سرطان و همه و همه را بر گردن اين عزيزان مي‌اندازند غصه مي‌خوريم، اما در عمر خود نشنيده بوديم كه يك مقام بلندپايه (به اين بلندي!) كه خودش به نوعي در دولت و روند مديريت آن مشاركت دارد به يك مقام برجسته‌تر حرف زشت بزند و او را «نخود» بنامد!
در جريان بارش خاك و شن و سنگ بر سر مردم خوزستان و ايلام و استان‌هاي غربي (كه سازمان حفاظت از محيط زيست ابتكار جالبي به خرج داد و با ارسال پيامك به مردم غرق در خاك و خُل (!) خود را «هم نفس» آنها اعلام كرد.) وزير محترم بهداشت و درمان كه از قضا پزشك و جراح برجسته و آدم محترم و خوبي هم هست، با آنكه بهتر از افراد عامي از خطرات تنفس در هواي آلوده به گرد وغبار آگاه بود بدون ماسك و روبنده به اهواز رفت و اوضاع خاكي پاكي را از نزديك معاينه و در راهپيمايي عليه گرد و خاك متجاوز به كشور شركت كرد.
در واقع جاي خالي مسئولين محيط زيست را در اهواز پر كرد و حضورش باعث آرامش مردم خاك زده گرديد!
در جمهوري اسلامي كه رئيس‌جمهور وقت به مجرم و مختلس و مفسد اقتصادي نشان درجه اول لياقت و خدمت مي‌دهد، آيا بايد به دكتر هاشمي عزيز مدال داد يا به چنين شخصيت متخصص ـ متعهد ـ عارف و متواضع گفت: «نخود!»
حالا كه اينطور است نخودنخود هر كه رود خانه خود!
يعني آقايان نخودي‌ها و هويج‌ها و گاگول‌ها پست‌هايي را كه به ناحق غصب كرده‌اند ول كنند بروند همان كار رفتگري سابق خود تا يك عده متخصص ـ متعهد وطن‌خواه بيايند و فكري به حال مردم غبار گرفته بكنند! در همين تهران اگر شما بخواهيد يك پزشك تازه فارغ‌التحصيل از دانشگاه آزاد «لايق‌آباد سفلي» دستي به بواسير شما بكشد و معاينه كند بايد چند ميليون زير ميزي و روميزي و داخل كشو بدهيد، اما دكتر هاشمي كه از متخصصان بنام جهان است بلند مي‌شود مي‌رود در روستاي دور افتاده‌اي در كردستان تا چشمان دخترك معصوم مستضعفي را جراحي موفقيت‌آميز كند!
بنده هيچ ميانه‌اي با دولتمردان جمهوري اسلامي ندارم، و به حرف ديگران و چيزهايي هم كه در كوچه و خيابان و تاكسي و بازار در مورد آنها زده مي‌شود توجه نمي‌كنم ولي حداقل در مورد اين يكي (دكتر هاشمي) عرض مي‌كنم آدم خوبيه و بايد قدرش را دانست اگر بنا باشد امروز به هاشمي بگويند: «نخود» لابد فردا به ديگر وزير هم مي‌گويند: «تربچه نقلي» و به آن يكي مي‌گويند: «هويج فرنگي» و سايرين هم مي‌شوند سيب‌زميني و بادمجان و به اين ترتيب كابينه تبديل به بازار ميوه و تره‌بار مي‌شود!
در اين غائله خاك‌ريزي بر سر مردم در حالي كه ساير مسئولين از جمله رئيس سازمان تخريب محيط زيست (!) از خود حركتي نشان ندادند، حضور هاشمي در تظاهرات گرد وغبارشكن مردم اهواز نشان داد كه پس از سالها يك مسئول با مردم ارتباط مستقيم پيدا كرده است.
همين خودش حركت دشمن‌شكني در اين شرايط تحريم و مشكلات اقتصادي و دشمني غرب و شرق و شمال وجنوب با ما محسوب مي‌شود!
اما چرا كسي به ساير مسئولين كه اقدامي نكردند چيزي نگفت و به آنها «نخود» و عدس و گوشتكوب و ... نگفت؟!
ظاهراً برمي‌گردد به اسم ايشان كه «هاشمي» است و نام‌ هاشمي روي هر كس باشد آلرژي‌زا است!
شايسته است آقاي دكتر هاشمي بدهد يك بنر بنويسند و به خودش الصاق كند كه: توجه! اين هاشمي با آن هاشمي فرق و تفاوت دارد، لطفاً اشتباه نگيريد!!



سه‌شنبه

اندر حکایت زندانی شدن معاون اوّل دولت پاک !


وقتی خبر انتقال معاون اوّل حاج آقا احمدی‌نژاد رئیس دست پاک‌ترین دولت ایران از زمان مادها به اینطرف (به ادعای شخص رئیس جمهور سابق) را شنیدم بی‌اختیار یاد انگشتر عقیق و ته‌ریش سفید حاج آقا محمدرضا رحیمی که از نشانه‌های تمایز افراد مؤمن و متقی با غرب‌زده‌ها و لیبرال‌ها و سکولارها و سایر اقشار جامعه است افتادم.
نه تنها در اسلام، بلکه در سایر ادیان الهی و حتی مکاتب اجتماعی و آئین‌های غیرالهی هم انسان‌ها به پاکی و درستی و امانتداری و زندگی شرافتمندانه توصیه شده‌اند.
علی‌الخصوص در اسلام که پیامبر اعظم (ص) برای مکارم اخلاق مبعوث شده است اعمال غیرانسانی نظیر قتل نفس و دزدی و دروغگویی و سایر حرکات ضداجتماعی و ضدانسانی گناه محسوب می‌شوند و از مؤمنان به دین مبین اسلام و کسانی که روزی پنج نوبت به نماز می‌ایستند و با انگشتر عقیق به دست کردن و نتراشیدن ریش با تیغ اصلاح و پوشیدن پیراهن بدون یقه تظاهر به ذوب در اسلام شدن دارند انتظار بیشتری است که مطلقاً خود را به گناهان کبیره آلوده نکنند.
فرهنگ دینی ما و فرهنگ ملّی و ادبیات ما سرشار از توصیه به پاکی و درستی و درستکاری است.
پس چگونه است عده‌ای که به یمن استقرار اسلام و تأسیس حکومت دینی دایر مدار امور شده‌اند و به قول امروزی‌ها با استفاده از رانت دین و مذهب دستشان به بیت‌المال رسیده است توصیه‌های دین مبین اسلام و نص صریح قرآن مجید و احادیث نبوی و توصیه‌های امام علی (ع) و ائمه معصومین را نادیده گرفته و دست به اختلاس و دستبرد به بیت‌المال و رشوه‌خواری و تدلیس و تلبیس و زیرپا گذاشتن حقوق عمومی و بی‌عدالتی و غارت خزانه کشور و.... می زنند؟!
مگر انسان در این دنیا چقدر عمر می‌کند و در این عمر کوتاه به چه میزان پول و دارایی و ثروت نیازمند است که علیرغم برخورداری از ثروت و مکنت و شغل و مقام عالی و شهرت و قدرت، حریصانه با زیر پا گذاشتن شرع و عرف و دور زدن قانون و ملّت و دولت خود را به گناه آلوده می‌سازد؟
(پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: کسی که مالی را از راه غیرحلال به دست آورد آن مال توشه و مرکب او به طرف آتش جهنم خواهد بود.)
آیه 6 و 7 سوره مبارکه «علق» می‌فرماید: «قطعاً انسان‌ها تمرّد و سرکشی می‌کنند، اگر خود را دارا و بی‌نیاز ببینند..»
شاید یکی از علل دست زدن افرادی که در سمت‌های مدیریتی قرار می‌گیرند، به اموال عمومی و بیت‌المال و اختلاس و دزدی و غارت و چپاول، رسیدن ناگهانی اشخاص و افراد نالایق به پست‌های بالا و به قدرت و ثروت است.
مؤسس و بنیانگذار جمهوری اسلامی در یکی از سخنرانی‌های خود دعا می‌کند که خدا کند قبل از آنکه فردی در جایگاه و مقامی قرار بگیرد ظرفیت آن مقام را پیدا کند (نقل به مضمون)
در اوایل تشکیل حکومت جمهوری اسلامی انتظار می‌رفت مدیرانی که در سایه حکومت اسلامی مبتنی بر دین و مذهب به پست و مقام رسیده‌اند، چون نمازخوان و اهل رعایت واجبات دینی بوده و به قول عوام خدا ترس هستند، غارت بیت‌المال ـ اختلاس ـ رشوه خواری ـ خاصه پروری ـ دزدی از بودجه و مزایده و مناقصه‌های دولتی و اختلاس بانکی و زدوبند و خاصه‌پروری و پارتی بازی ووو.... برچیده شود و به جای حکومت معروف به هزار فامیل، حکومت مبتنی بر شایسته سالاری تشکیل و به فساد دولتی پایان داده شود.
متأسفانه علیرغم آنکه در تمام شهرها و روستاها و قراء و قصبات منابر نماز جمعه برپا و ائمه محترم جمعه مردم را به رعایت تقوا دعوت کرده و می‌کنند و در شبکه‌های مختلف تلویزیون روحانیون به موعظه پرداخته و بینندگان و شنوندگان را به خداترسی و پاکی  و عمل صالح دعوت می‌کنند و روزنامه‌ها و جراید و مجلات مملو از احادیث و روایات بزرگان دین برای توجه دادن انسان‌ها به نیکی و نیک رفتاری در همه امور زندگانی است، ملاحظه می‌شود اکثریت قریب به اتفاق غارتگران بیت‌المال و سوءاستفاده کنندگان از قدرت و اموال موسسات تحت مدیریت خود، اشخاص و افرادی هستند که از آنها انتظار دیگری می‌رود!
البته باید هم همینطور باشد، چون یک کارگر که در یک کارخانه با ماهی یک میلیون یا یک میلیون و دویست هزار تومان عرق می‌ریزد که دستش به جایی نمی‌رسد بخواهد سه هزار میلیارد تومان را یک نفس به بدن بزند! یا یک از کار افتاده تحت حمایت کمیتۀ امداد امام که زورش نمی‌رسد چندین نفتکش مملو از نفت و مازوت و گازوئیل و میعانات نفتی را به انضمام چند صد میلیون دلار و چند صد هزار میلیارد تومان را از کشور خارج کند! یا یک راننده مسافرکش که پول ندارد اتومبیل درب و داغان دهه 70 خود را بیمه شخص ثالث کند که کاره‌ای نیست بتواند برای متوفیات و اهل قبور بیمه‌نامه صادر کند و از شرکت بیمه اختلاس بفرماید!
ارکـان فلک فتـاده در دست ملوک          غولان همه جمعند در این شهر و بلوک
گفتم به فلک که رذل پرور شده‌ای               خندیـد کـه النـاس علـی دیـن ملـوک
انسان‌هایی که دست به بیت‌المال دراز می‌کنند، کارهای ضداخلاقی ـ ضد اجتماعی ـ خلاف دین و مذهب انجام داده و قوانین شرعی و عرفی را زیرپا می‌گذارند، آبرو و نام نیک را با پول و ثروت و دارایی که باید بگذارند و بدون آن و فقط با یک کفن از دنیا بروند معاوضه می‌کنند!
در قرآن مجید ـ دین مبین اسلام و در احادیث و روایات معصومین (ع) انسان‌ها به انجام کار نیک توصیه شده‌اند.
در ادبیات غنی ایران نیز تمام کتب ارزشمند و مجموعه‌ه ای شعری نظیر گلستان و بوستان سعدی مملو از حکمت و انذار و هشدار برای نیک زندگی کردن و نیک بودن است.
سعدی علیه‌الرحمه می‌گوید: «نام نیکو گر بماند زآدمی ـ به کزو ماند سرای زرنگار»
بدبختی در این است که همه کسانی که در این سال‌ها به جرم اعمال غیرقانونی اختلاس و ارتشاء و دزدی بیت‌المال و دور زدن ملّت و دولت (تحت پوشش دور زدن تحریم‌ها) سه هزار و ده هزار و بیست هزار و سی هزار میلیارد تومان را ربوده و یا برای خود و همسرشان حقوق ماهی هفتاد میلیون تومانی تعیین کرده‌اند مسلمان هستند.
من کاری به این افراد ندارم امّا خودم همیشه از پیامبر اعظم (ص) خجالت می‌کشیدم که قدمی برخلاف توصیه‌ها و آموزش‌های دینی بردارم. علاوه بر آنکه عالم محضر خداست و ما اگر طوری بازی کنیم که در معرض رصد دیوان محاسبات و یا نهادهای نظارتی و اطلاعاتی قرار نگیریم باید حواسمان باشد که در معرض دید الهی هستیم و علاوه بر آن هر کس به ویژه اگر به عنوان یک مدیر عالیرتبه حکومت اسلامی عملی خلاف و گناه‌آلود انجام دهد ضربه مهلکی به حکومت اسلامی و دین اسلام زده است.
شما ملاحظه کنید وقتی در کشورهای اسلامی این خبر پخش شود که یک مدیر عالیرتبه حکومت اسلامی بیت‌المال را مورد تعرض قرار داده و یا عملی خلاف اسلام انجام داده است چه لطمه‌ای به باور کسانی که جمهوری اسلامی را الگوی خود قرار داده‌اند وارد می‌شود.
این قبیل افراد فقط یک جرم حقوقی مرتکب نشده‌اند، بلکه به خاطر منافع شخصی، ثروت‌اندوزی، مفت‌بری، کسب قدرت و شهرت به آبروي اسلام و دولت اسلامی هم لطمات جبران‌ناپذیری می‌زنند.
کسانی که در مسئولیت‌های حکومت اسلامی قرار دارند، باید بدانند که اسلام به خاطر پیامبر اعظم (ص) جهانگیر شد. امروزه از آسیای میانه و از اروپا گرفته تا اندونزی و جنوب تایلند و فیلیپین و ترکستان چین و استرالیا و آفریقا و اقصی نقاط عالم روزانه میلیاردها بار مسلمانان بر حضرت محمد (ص) صلوات می‌فرستند و یک و نیم میلیارد مسلمان طوری از ایشان صحبت می‌کنند که گویا حضرت رسول اکرم از دنیا نرفته‌اند.
رمز رسوب عشق پیامبر در قلوب مسلمانان جهان چیست؟
چون پیامبر امین، درستکار، راستگو و صحیح‌العمل بود. لقب ایشان امین بود و ایشان را محمّد امین می‌نامیدند.
چرا کسانی که مردم را به تقوای الهی دعوت می‌کنند خود را بيشتر آلوده می‌سازند و دست به اختلاس و غارتگری می‌زنند؟
چرا کسانی که در جلسه هیئت دولت و در جلسات رسمی و در مجامع دیگر جلسه را با صلوات بر حضرت رسول اکرم (ص) آغاز می‌کنند و ختم آن را با صلوات اعلام می‌کنند از سیره حضرت رسول در امانت‌داری و راستگویی تبعیّت نمی‌کنند؟
اتفاقی که برای حاج محمدرضا رحیمی افتاد از نظر میزان سوءاستفاده مالی در قیاس با دزدی‌هایی که تا امروز گندش درآمده است رقم بزرگی نیست، امّا آلوده بودن معاون اوّل دولتی که حاج محمود احمدی نژاد آن را پاک‌ترین دولت ایران از زمان مادها به این طرف می‌نامید موجب ریزش سطح اعتماد عمومی به سایر مسئولین و مدیران شده است، علی‌الخصوص که مقامات قضایی از درگیر بودن عده دیگری از مدیران دولت‌های نهم و دهم در پرونده‌های مالی خبر داده‌اند، که در دست رسیدگی است.
جالب اینکه در کابینه‌های نهم و دهم حاج آقا احمدی‌نژاد یک نفر روحانی را هم به عنوان معلم اخلاق آورده بودند که قبل از تشکیل جلسات موعظه اخلاقی می‌کرده است!
مفاسد اقتصادی روی داده در جمهوری اسلامی مخصوص مملکت ما نیست، در بسیاری از کشورهای جهان سوم مدیرانی که به قدرت می‌رسند چون می‌دانند که این ریاست و مدیریت دائم‌العمر نیست سعی می‌کنند در مدت ریاست و مدیریت خود با آینده‌نگری (!) بار خود را طوری ببندند که تا صد پشت آنها احتیاج به کار کردن نداشته باشد!
باید توجه داشت که در کشورهای اروپایی (و حتی در شیطان بزرگ) و به ویژه کشورهای اسکاندیناوی فساد دولتی و اداری تقریباً ریشه کن شده، و این در حالی است که آنها بستر فکری دینی ـ مذهبی و ادبیات غنی ما را هم ندارند.
در رادیو تلویزیون‌های آنها نه تنها روحانیون و وعاظ سخنرانی نمی‌کنند و حتی نماز جمعه و تریبون‌های دینی هم ندارند، بلکه برعکس فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی مملو از صحنه‌های بی‌دینی است و روزنامه‌ها و نشریات هم عکس‌های بی‌حجاب و حتی زنان نیمه برهنه چاپ می‌کنند!
پس چطور است که رتبه کشورهایی مانند سوئیس و سوئد و نروژ ـ دانمارک و فنلاند و فرانسه و انگلستان و سایرین در رأس فهرست کشورهای فاقد فساد اداری قرار دارد و متأسفانه مملکت ما که ام‌القرای جهان اسلام است در پائین این فهرست و در ردیف کشورهای دارای بالاترین میزان فساد اداری قرار دارد! باید توجه داشت که همه انسان‌ها اخلاقیات یکسان و مشترکی دارند. در همه انسان‌ها حرص و آز و شهوت سبقت گرفتن از دیگران در بدست آوردن پول و شهرت و مقام وجود دارد، و نمی‌توان گفت انسان اروپایی بطور ژنتیک پاک‌تر از انسان آسیایی و یا آفریقایی است.
علت عدم وجود فساد اداری در این کشورها وجود نظارت دقیق بر روند اداره امور کشور و صحت عمل مدیران توسط دستگاه‌های نظارتی و وجود مطبوعات آزاد است.
متأسفانه همین حاج آقا محمدرضا رحیمی را با داشتن پرونده سنگین قضایی در رأس دیوان محاسبات قرار داده بودند!
یعنی از کسی که پرونده مسایل مالی در قوه قضائیه داشت خواسته بودند دخل و خرج دولت و دولتیان را محاسبه کند!
روزنامه‌ها هم که وضعشان معلوم است. چطور می‌توان از روزنامه‌ای که حیات و مماتش به آگهی دولتی و یارانه دولتی وابسته است انتظار داشت سوءرفتار دولتی‌ها را رصد و رسانه‌ای کند؟
تازه اگر هم رسانه‌ای شجاعت به خرج دهد و قید یارانه و آگهی دولتی را بزند با یک شکایت دایره حقوقی وزارتخانه و یا مؤسسه و دایره دولتی و یا شرکت دولتی امتیازش بر باد می‌رود!
درسی که از این ماجرا باید آموخت این است که نباید به ته ریش و انگشتر عقیق و صلوات فرستادن اشخاص اعتماد کرد و اجازه داد با یک امضاء میلیاردها تومان ثروت ملّی را جابجا کند و اموال بانک را به حساب خود در کانادا بریزند و در کانادا برای خود خانه چند میلیون دلاری بخرند!
انشاءالله از این پس همانطور که از یک جوان در موقع استخدام به عنوان دربان و یا تلفنچی اداره، گواهی عدم سوءپیشینه مطالبه می‌کنند، موقع گماردن افراد به سمت‌های بالا هم، سوابق آنها را بررسی و پیشینیه آنها را از اداره تشخیص هویت آگاهی نیروی انتظامی و مقامات قضایی مطالبه کنند، تا کسی که قوه قضائیه سرگرم رسیدگی به پرونده مسایل مالی‌اش هست در رأس دیوان محاسبات و بعد در مقام معاون اوّل قوه مجریّه قرار نگیرد!


چه قدرتی باید آمریکا را تحریم کند؟

ایالات متحده آمریکا را سرمایه‌سالاران کلان اداره می‌کنند؛ شرکت‌هایی که گردش مالی بعضی از آنها از بودجه سالانه ده‌ها کشور جهان بیشتر است. سرمایه سالاران کلان صاحبان شرکت‌های عظیم نفتی و اسلحه‌سازی، هواپیمایی، نرم‌افزاری، بازرگانی و..... هستند.
در ایالات متحده آمریکا تعداد کلان سرمایه‌داران با درآمدهای سالیانه بالای 20 تا 100 میلیارد دلار را در یک فهرست هزار نفره لیست می‌کنند. این کلان سرمایه‌داران شرکت‌ های چند ملّیتی را اداره می‌کنند که زیرمجموعۀ آنها شرکت‌های ژاپنی و اروپایی هستند.
حتی در حالی که از رشد اقتصادی خیره کننده چین صحبت می‌شود، در حقیقت این شرکت‌های آمریکایی و چند ملّیّتی هستند که شعب خود را در چین مستقر کرده و با استفاده از نیروی کار بسیار ارزان چینی و انتقال آلودگی‌ های زیست محیطی به این کشور، به سودهای کلان خود می‌افزایند.
این کلان سرمایه‌داران و صاحبان شرکت‌های آمریکایی ـ چند ملیتی جای استعمارگران قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم را گرفته‌اند.
امروزه فقط ملل جهان سوم و کشورهای عقب مانده شده تحت استعمار و استثمار زندگی نمی‌کنند، بلکه حتی مردم کشورهای به ظاهر پیشرفته صنعتی هم تحت استثمار این شرکت‌ها زندگی می‌کنند.
این شرکت‌ها با درآمدهای نجومی که سود بعضی از آنها به ده‌ها میلیارد دلار در سال می‌رسد و گردش مالی بعضی از آنها در یک سال بیشتر از یکصد میلیارد دلار است برای تضمین سودآوری خود به بازارهای مصرف و رشد روزافزون بازارهای مصرف و توسعه آنها نیازمندند.
برنامه‌های اقتصادی باید در جهت رشد تولید و توسعه فروش و سودآوری این شرکت‌ها تعیین شوند و اقتصاد با سیاست قرین می باشد. پس باید سیاستمدارانی اداره امور را در دست داشته باشند که به منافع این شرکت‌ها خدمت کنند.
هزینه‌های سنگین چند صد میلیون دلاری یک کاندیدای ریاست جمهوری را چه کسانی تأمین می‌کنند؟
هزینه‌های چند ده میلیارد دلاری نمایندگان کنگره در انتخابات را چه کسانی تقبل می‌کنند و می‌پردازند؟
هزینه‌های انتخاباتی فرمانداران ایالت‌های آمریکا را چه کسانی می‌پردازند؟ در انتخابات گذشته ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا، که منجر به پیروزی باراک اوباما شد، بسیاری از نشریات آمریکایی از هزینه سرسام‌آور تبلیغاتی او پرده برداشتند و مشخص کردند شرکت‌های آمریکایی این هزینه بی‌سابقه در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را پرداخته‌اند!
معلوم است وقتی چند شرکت نفتی نزدیک به 400 میلیون دلار صرف تبلیغات و کمپین انتخاباتی رئیس جمهور آینده می‌کنند تا کاندیدای مورد نظر آنها روی کار بیاید، این رئیس جمهور که در واقع به استخدام شرکت‌های اسپانسر خود درآمده است باید در طول مدت ریاست جمهوری در جهت منافع و مطامع آنها کار کند!
در ایالات متحده آمریکا عمده‌ترین شرکت‌ها کنسرن‌های نظامی سازنده هواپیماهای جنگنده و بمب‌افکن و سلاح‌های امحاء جمعی و سایر انواع جنگ‌افزارها هستند.
دیگر کمپانی‌های عظیم شرکت‌های نفت و گاز نظیر موبیل و تگزاس اویل هستند که با زیرمجموعه‌های خود در انگلستان و هلند تقریباً تمام منابع نفت و گاز جهان را کنترل می‌کنند.
تولیدکنندگان جنگ‌افزار برای استمرار تولید نیازمند بازار مصرف هستند و این بازار مصرف را باید وزارت جنگ آمریکا برای آنها ایجاد کند، به همین دلیل است که در تاریخ این کشور امپریالیستی دیده می‌شود که ایالات متحده تقریباً حتی یک روز را بدون جنگ نگذرانده است!
استخراج کنندگان نفت و تولیدکنندگان محصولات نفتی هم که از دهانه چاه نفت در عربستان و کویت تا باک بنزین اتومبیل‌ها در شهرهای اروپا و آمریکا را در اختیار دارند هر وقت سیاست‌های تولید و پالایش و فروش آنها اقتضا کند دولت آمریکا را وامی‌دارند تا به کشورهای صاحب نفت برای کاهش بهای نفت فشار بیاورد و یا صادر کنندگان محصولات مصرفی نظیر اتومبیل و انواع کالاهای سرمایه‌ای هر وقت مواجه با بنیه ضعیف مالی خریداران خود می‌شوند به دولت آمریکا دستور می‌دهند تا با بالا بردن بهای نفت و افزایش توان مالی کشورهای تولیدکننده نفت، امکان افزایش صادرات محصولات تولیدی آنها را ایجاد کند!
ما با زبان بسیار ساده و قابل فهم همگانی این سطور را می‌نویسم و جان مطلب در جهان سرمایه سالاری همین است که صاحبان ثروت اداره کننده سیاستمداران هستند و لاغیر.
توطئه در اوکراین برای سرنگونی دولت قانونی و روی کار آوردن مهره آمریکا (پوروشنکو) نیز در همین رابطه قابل ارزیابی است.
اوکراين بازار مصرفی بسیار خوبی برای تولیدکنندگان غربی اعم از اروپایی و آمریکایی است.
دولت آمریکا به هیچ وجه نقش خود در سرنگونی دولت قانونی اوکراین و روی کار آوردن مهره خود (پروشنکو) را انکار نمی‌کند.
بازار اوکراین تشنه سرمایه‌گذاری‌های وسیع شرکت‌های غربی و بازار بسیار مستعدی برای محصولات غربی است. شرکت‌های تولیدی غرب و سرمایه‌سالاران فقط در این اندیشه هستند و بهره‌برداری‌های سیاسی و نظامی نظیر وارد کردن اوکراین به اتحادیه اروپایی و ایجاد پایگاه‌های ناتو در این کشور را سهم سیاستمداران و نظامیان غربی تلقی کرده و مدیریت این بخش را به سیا و پنتاگون سپرده‌اند!
دخالت آمریکا در امور داخلی اوکراین و شعله‌ور کردن آتش جنگ داخلی در این کشور طی 10 ماه گذشته بالغ بر 5 هزار کشته و نیم میلیون آواره برجا گذاشته است.
چه کسی و چه نهادی و چه سازمان بین‌المللی باید به این مداخله‌جویی و جنایات آمریکا و هم‌پیمانانش رسیدگی و این کشور مداخله‌گر را تحریم اقتصادی کند؟!
ایالات متحده آمریکا پس از ماجرای 11 سپتامبر عراق و افغانستان را مورد حمله نظامی همه جانبه قرار داد و فقط تاکنون یک ميليون نفر غیرنظامی بی‌دلیل و بدون آنکه دخالتی در حادثه 11 سپتامبر داشته باشند قربانی انتقام کور آمریکا شده‌اند.
آمریکا که روسیه را به خاطر حمایت از روس‌تباران تحریم اقتصادی می‌کند خود به بهانه کشته شدن چند صد آمریکایی در ماجرای حمله به برج‌های دوقلوی نیویورک صدها هزار افغانی و بیش از یک میلیون عراقی را به شهادت رسانده است، آیا با همین استدلال روسیه وظیفه ندارد از روس تباران حمایت کند؟
براساس کدام قانون بین‌المللی آمریکا قادر است بدون واهمه و ترس از مجازات هر عمل جنایتکارانه‌ای را انجام دهد، امّا سایر کشورها حق حمایت از شهروندان و اتباع خود را ندارند؟
از منظر دیگر آمریکا برخلاف قوانین بین‌المللی جمهوری اسلامی را تحریم اقتصادی کرده و حتی در مقاطعی از رسیدن دارو برای بیماران خاص و شیر خشک برای نوزادان جلوگیری کرده است.
بهانه آمریکا برای تحریم‌های غیرانسانی دست یافتن ایران به تکنولژی هسته‌ای است.
در حالی که ایران کلیه پیمان‌های بین‌المللی را امضاء کرده و حتی فراتر از پروتکل الحاقی تعهداتی را قبول کرده است؛ و رهبران ایران بارها اعلام کرده‌اند به دنبال سلاح هسته‌ای نیستند (و خود آمریکایی‌ها بهتر از همه به این حقیقت آگاه هستند و با ماهواره‌های جاسوسی از هوا و با امکانات جاسوسی کلاسیک و مدرن از زمین، همه فعالیت‌های هسته‌ای ایران را رصد کرده و می‌کنند) معهذا چون جمهوری اسلامی در مدار سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی آمریکا قرار ندارد و از نظر سردمداران واشنگتن رام شدنی نیست باید برخلاف قوانین بین‌المللی محاصره اقتصادی شده و تحت تحریم‌های ظالمانه قرار بگیرد.
چه کسانی و چه نهادها و مؤسسات بین‌المللی باید آمريكا را تحریم کنند؟ آمریکا بزرگترین تولید کننده جنگ افزارهای غیرمتعارف در دنیا و بزرگترین فروشنده سلاح در جهان است. این کشور که داعیه دروغین پیش قراولی حقوق بشر در دنیا را دارد تنها کشوری است که در جریان جنگ امپریالیستی دوّم جهانی دو بار از سلاح ضد بشری هسته‌ای بر علیه مردم ژاپن در هیروشیما و ناکازاکی استفاده کرده است.
سلاح‌های ضدبشری همه ساله جان صدها هزار انسان را در جهان می‌گیرند و بیشترین قربانیان آن کودکان، زنان و غیرنظامیان هستند.
از مخرب‌ترین این سلاح‌های ضدبشری مین‌های ضدنفر است. در حالی که تقریباً همه کشورهای جهان پیمان منع تولید و استفاده از مین‌های ضدنفر و بمب‌های خوشه‌ای را امضاء کرده‌اند، ایالات متحده آمریکا که بزرگترین تولیدکننده بمب‌های خوشه‌ای و مین‌های ضدنفر است از امضای آن خودداری می‌کند.
چه نهاد و چه مؤسسه بین‌المللی باید آمریکا را به خاطر جنایات ضدبشری تحریم کند؟
ایالات متحده آمریکا و هم‌پیمانانش در ناتو روز به روز سلاح‌های نسل جدید هسته‌ای و هیدروژنی تولید می‌کنند و پایگاه‌های جدید تهاجمی هسته‌ای در اروپای شرقی ایجاد کرده و روی طبل جنگ طلبی می زنند و هم زمان در تبلیغات خود ایران را به داشتن اهداف نظامی در برنامه هسته‌ای خود متهم می‌نمایند.
در جنگ ویتنام آمریکایی‌ها با بمب‌های  ناپالم (آتش‌زا) سراسر این کشور را در آتش جنایات خود سوزاندند که تقریباً همه بزرگسالان این کشور کشته شدند و در سال‌های پایان جنگ کودکان ویتنامی زیر 15 سال اسلحه به دست گرفته و با آمریکایی‌ها می‌جنگیدند.
آیا هیچ نهاد بین‌المللی آمریکا را به خاطر جنایات جنگی در کره و ویتنام و کامبوج و لائوس تحریم کرد؟
حمله به پاناما و به اسارت گرفتن نوریه‌گا رئیس جمهوری قانونی آمریکا و کودتا علیه سالوادور آلنده و یا کودتا علیه دولت قانونی احمد سوکارنو در اندونزی که منجر به کشته شدن بیش از یک میلیون نفر شد از کوچکترین جنایات فهرست طولانی مداخلات آمریکا در امور سایر کشورها و ملّت‌ها است.
چرا تاکنون آمریکا تحریم نشده و می‌تواند با آسودگی خاطر به یوگسلاوی حمله و با بمباران سنگین این کشور را ویران و تجزیه کند؟
فهرست دخالت‌های نظامی و جنایات ضدانسانی آمریکا بسیار طولانی است. نمونه ایرانی آن کودتای 28 مرداد 1332 و یا تجاوز نظامی به طبس و یا حمله موشکی به هواپیمای غیرنظامی ایران به شهادت رساندن زنان و کودکان و مسافران پرواز 655 ایران ایر می‌باشد.
چرا هیچ نهاد بین‌المللی ایالات متحده آمریکا را به خاطر دست یازیدن به جنایات ضدبشری آشکار تحریم نکرد؟
نتیجه ساده‌ای که از این بی‌تفاوتی نهادهای بین‌المللی بدست می‌آید و آشکار می‌شود این است که سازمان‌های بین‌المللی و نهادهایی چون سازمان ملل متحد و مؤسسات حقوق بشری و تشکیلات جهانی نظیر دادگاه بین‌المللی لاهه و صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و سایرین جملگی تحت نفوذ ایالات متحده آمریکا و ابزار کاربردی سیاست‌های تجاوزکارانه آن است.
اکنون جا دارد کشورهایی چون جمهوری فدراتیو روسیه، جمهوری اسلامی ایران، چین، هند و بعضی کشورهای دیگر که توسط ایالات متحده  آمریکا جهت تخریب عقیدتی ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ فرهنگی و اجتماعی و نهایتاً فروپاشی هدف‌گذاری شده‌اند، راهکارهای جدی برای مقابله با ترکتازی آمریکا بیندیشند تا اگر نمی‌شو د حاشیه امن برای اعمال سیاست‌های امپریالیستی و ضد انسانی آمریکا را کاملاً از بین برد، حداقل هزینه اقدامات مخرب ضدبشری واشنگتن را افزایش داد.

طرح آمریکا برای فروپاشی جمهوری فدراتیو روسیه


اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (بزرگترین کشور جهان تا سال 1991) سرزمین پهناوری با بیش از 280 میلیون نفر جمعیت بود که اقوام گوناگون با نژادها، فرهنگ‌ها، زبان‌ها و ادیان مختلف در آن به طور مسالمت‌آمیز و در رفاه نسبی زندگی می‌کردند.
همبستگی اقوام و نژادهای مختلف در اتحاد جماهیر شوروی به اندازه‌ای مستحکم بود که در جنگ کبیر میهنی علیه نازیسم و فاشیسم همه اقوام و نژادها یکپارچه در صفوف مقدم جبهه حاضر شدند، تا آنجا که یک ژنرال آذربایجان فرماندهی حمله به برلین را برعهده داشت.
100 گروه بزرگ و کوچک نژادی در اتحاد شوروی زندگی می‌کردند و بیش از 48 گروه مذهبی رسمی در آنجا وجود داشت، جمعیت روس‌ها در اتحاد شوروی به عنوان بزرگترین گروه نژادی بیش از 150 میلیون نفر بود. بیست و دو گروه قومی و نژادی بیشتر از یک میلیون نفر بودند که بعد از روس‌ها؛ اواکراینی‌ها با نزدیک به چهل میلیون نفر بزرگترین گروه قومی بودند.
ازبک‌ها با 1/15 میلیون نفر ـ قزاق‌ها 1/9 میلیون نفر ـ بلاروس‌ها 6/8 میلیون نفر ـ تاتارها (مغول‌ها) 5/6 میلیون نفر ـ آذربایجانی‌ها 4/6 میلیون نفر ـ گرجی‌ها 7/4 میلیون نفر ـ تاجیک‌ها 8/3 میلیون نفر ـ مولداوی‌ها 5/3 میلیون نفر ـ لیتوانی‌ها 3/3 میلیون نفر ـ ارامنه 1/3 میلیون نفر ـ قرقیزها 8/2 میلیون نفر ـ لاتویایی‌ها 8/1 میلیون نفر ـ لهستانی‌الاصل‌ها 2/1 میلیون نفر ـ استونی‌ها 1/1 میلیون نفر و بقیه اقوام زیر یک میلیون نفر بودند.
تمام این اقلیت‌ها دارای جمهوری متحد با روسیه کبیر (وارد در اتحاد شوروی) و یا جمهوری‌های کاملاً خودمختار بودند، و در اتحاد شوروی اقلیّت معنایی نداشت و براساس قانون اساسی مترقی شوروی همه مردم اتحاد شوروی از هر نظر با هم برابر بودند.
علاوه بر پیروان ادیان و عقاید کوچک، هفت جامعه مهم دینی و مذهبی هم در شوروی وجود داشت. مهم‌ترین آنها کلیسای ارتدوکس روس با بیش از 35 میلیون معتقد و دارای نزدیک به 8 هزار کلیسا بود.
در دوران طلایی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی مرزهای جمهوری‌ها و جمهوری‌های خودمختار مرزهای داخلی و اتحاد شوروی بودند و چون همه جمهوری‌ها با هم متحد و در چهارچوب مرزهای اتحاد شوروی قرار داشتند و تمام مردم اتباع اتحاد شوروی محسوب می‌شدند، در طول بیش از هفتاد سال بسیاری از اقوام وارد در ساختار جمعیتی اتحاد شوروی در مناطق مختلف جغرافیایی پخش شده و گاه دیده می‌شد یک شهر و منطقه بزرگ روس در داخل مولداوی و یا قزاقستان و یا اوکراین قرار گرفته است.
به طور مثال تا قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بیش از یک میلیون روس در جمهوری آذربایجان زندگی می‌کردند و سابقه سکونت آنها در آذربایجان به قبل از تأسیس اتحاد شوروی و به دوران تزارها می‌رسید.
همین وضعیت در قزاقستان و بلاروس و اوکراین و سایر جمهوری‌ها وجود داشت و متقابلاً سایر اقوام هم با مهاجرت به جمهوری فدراتیو روسیه، در این کشور زندگی می‌کردند.
در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی با تندروهای ناسیونالیست و ملی‌گرایان ارتجاعی مبارزه ایدئولوژیک می‌شد امّا دشمنان اتحاد شوروی که از همان روزهای اوّلیه تأسیس اولین کشور سوسیالیستی جهان مبارزه برای نابودی اتحاد شوروی را آغاز کرده بودند، به طور مداوم به احساسات ملی‌گرایانه و ایجاد جدایی قومی در این کشور دامن می‌زند.
در سال 1917 میلادی هنگامی که انقلابیون در آستانه پیروزی کامل بر رژیم دیکتاتوری تزاری بودند آمریکا و انگلستان اقدام به اعزام نیروهای مسلح برای کمک به ضدانقلابیون کردند و آمریکا 15 هزار نیروی مسلح و انگلستان 20 هزار نیروی مسلح از مرزهای اروپا ـ ترکیه و ایران به داخل روسیه اعزام کردند.
در تابستان سال 1918 علیرغم استقرار حکومت جدید متحدان آمریکا هم اقدام به اعزام نیرو کردند و ژاپن ـ ایتالیا و دیگر متحدان آمریکا هم برای خفه کردن نطفۀ انقلاب زحمتکشان به ضدانقلابیون (بازماندگان حکومت تزاری) پیوستند.
وینستون چرچیل که در آن زمان وزیر جنگ و هوانوردی انگلستان بود رهبری نیروهای متجاوز آمریکا ـ انگلستان و متحدان آنها را در حمله به انقلابیون اتحاد شوروی برعهده داشت.
«چرچیل» در کتاب خاطرات خود با وقاحت می‌نویسد:
«.... آیا متفقین با روسیه شوروی در جنگ بودند؟ بی‌تردید نه، ولی هر وقت یک روس شوروی (انقلابی) را می‌دیدند به او شلیک می‌کردند. آنها به عنوان مهاجم در خاک شوروی بودند و دشمنان حکومت شوروی را مسلح می‌کردند. راه‌های دریایی و بنادر آن کشور را مسدود و کشتی‌هایش را غرق می‌کردند.
ما با جدیت دنبال سرنگونی حکومت جدید (شوروی) بودیم که نقشه آن در واشنگتن و لندن کشیده شده بود. البته چون دخالت نظامی شرم‌آور بود اسم جنگ را نمی‌آوریم!» تجاوز آمریکا، انگلستان و متحدان آنها به اتحاد شوروی در اولین سال‌های تأسیس موفقیّت‌آمیز نبود، امّا آمریکا و متحدانش از پای ننشستند و تا آخرین روزهای حیات اتحاد شوروی به تلاش‌های بی‌امان خود برای متلاشی کردن شوروی ادمه دادند.
مبارزه تبلیغاتی گسترده ضدشوروی حتی قبل از دخالت نظامی آغاز شد.
هنوز سال 1918 میلادی به پایان نرسیده بود که اصطلاح «خطر سرخ» و حمله «کمونیست‌ها به تمدن جهانی» آغاز شد. مجلس سنای آمریکا که متشکل از نمایندگان کمپانی‌های نفتی و شرکت‌های تسلیحاتی و بانکداران یهودی است، در ماه‌های فوریه و مارس 1919 یک کمیسیون فرعی بازجویی تشکیل داد که در آن از «داستان‌های وحشتناک بلشویکی!» قصه‌ها سرهم می‌شد! «فردریک لوئیس شومان» تاریخ‌نگار جنگ سرد می‌نویسد: «هدف از تشکیل این کمیسیون و بازی‌هائی که درون آن انجام شد، این بود که اتحاد شوروی را نوعی تیمارستان بزرگ جلوه دهند که درون آن عده‌ای بردگان پست و ذلیل تحت کنترل گروهی از آدم‌کشان دیوانه قرار گرفته‌اند، دیوانگانی که هدفشان نابودی کلیه آثار تمدن و بازگرداندن ملّت‌ها به دوران توحش است!»
روزنامه‌ها و نشریات آمریکایی و اروپایی و رادیوها جنگ روانی عظیمی را علیه اتحاد شوروی شروع کردند که بعدها با پیشرفت تکنولوژی و شروع عصر رادیو ـ تلویزیون‌های ماهواره‌ای ابعاد این جنگ تبلیغاتی وسیع‌تر شد.
وسایل ارتباط جمعی آمریکایی نظیر رادیوی آزاد اروپا و روزنامه‌ها و نشریات این کشور و متحدانش داستان‌های وحشتناکی از اوضاع داخلی شوروی پخش می‌کردند تا به مردم جهان بقبولانند کمونیست‌ها افرادی فاقد اخلاق و جنایتکار هستند.
حتی کشیش‌ها در کلیساهای آمریکا و اروپای غربی علیه اتحاد شوروی موعظه می‌کردند و در کتاب‌های سرگرمی کودکان و کتاب‌های درسی دبستان‌ها تا پایان دانشگاه مطالب ضد شوروی گنجانیده می‌شد.
واقعیت غیرقابل تردید و تکذیب تاریخی این است که امروزه کشورهای سراسر اروپا آزادی و استقلال و حیات خود را مدیون رشادت و از خودگذشتگی مردم اتحاد شوروی و به ویژه روسیه هستند. هنگامی که آلمان نازی بسیاری از کشورهای اروپا را تسخیر کرده و مستعمرات اروپائیان در آفریقا و آسیا را تصرف کرده و سرگرم تصرف بقیه نقاط اروپا و سلطه بر آسیا بود، و سراسر انگلستان زیر بمباران شبانه‌روزی آلمان‌ها قرار داشت، اتحاد شوروی با هزینه سنگین 27 میلیون کشته توانست آلمان نازی را از متصرفاتش خارج کرده و استقلال و آزادی را مجدداً به کشورهای اروپایی برگرداند، همان کشورهایی که آزادی خود از یوغ آلمان نازی را مدیون روسیه شوروی هستند امروزه با ایالات متحده همراه شده‌اند تا مقدمات فروپاشی روسیه را هم فراهم بیاورند.
یک روز پس از حمله آلمان نازی به اتحاد شوروی «ترومن» رئیس جمهوری آمریکا اظهار داشت: «اگر ببینیم شوروی در حال پیروزی است باید به آلمان کمک کنیم و اگر آلمان در حال پیروزی بود به شوروی کمک کنیم تا هرچه بیشتر یکدیگر را بکشند و در پایان هر دو سقوط کرده و نابود شوند!
از 1918 میلادی تا دوره مک کارتیسیم در دهه 1950 و تا دوران ستیزه‌جویی رونالد ریگان در دهه 1980 میلادی مردم در چهار گوشه جهان تحت آموزش و تبلیغات ضدکمونیستی و ضدشوروی قرار داشتند.
آمریکا با بزرگنمایی خطر اتحاد شوروی بسیاری از مناطق مهم و استراتژیک جهان از دریای کارائیب گرفته تا خاورمیانه را تحت کنترل خود درآورد.
هر کجا که مورد طمع آمریکا قرار می گرفت اوّل مردم و دولتمردان آن منطقه به داشتن تمایلات کمونیستی متهم می‌شدند و پس از مدتی تبلیغات و ایجاد زمینه روانی، آمریکا بدان حمله می‌کرد و یا در آن کشور دست به کودتای نظامی می‌زد و دست نشاندگان خود را روی کار می‌آورد.
«جان فاستر دالس» یکی از معماران اصلی سیاست خارجی تجاوزکارانه آمریکا می‌گوید: «کمونیزم تهدیدی برای سرمایه‌سالاران و ثروت‌های ایشان محسوب می‌شود، و برای ما (آمریکا) دو نوع انسان در جهان وجود دارد: نوع اوّل انسان‌های  معتقد به دیانت مسیحی هستند که از اقتصاد بازار آزاد پشتیبانی می‌کنند، و نوع دوّم دیگرانی که پشت سر شیطان (شوروی) قرار گرفته‌اند!»
به موازات این تبلیغات، آمریکا تا زمان فروپاشی اتحاد شوروی هرگونه سرمایه‌گذاری شرکت‌های آمریکایی در این کشور را ممنوع و حتی در مواقع اضطراری که شوروی نیاز به گندم و محصولات کشاورزی داشت از صدور این محصولات به اتحاد شوروی جلوگیری می‌کرد تا سبب بروز قحطی و گرسنگی و نارضایتی در اتحاد شوروی گردد.
در تبلیغات پر حجم رسانه‌های آمریکایی به احساسات ملی‌گرایانه در میان مردم شوروی دامن زده می‌شد و برای مثال در حالی که گرجستان فاقد هرگونه منابع انرژی و کانی‌های زیرزمینی بود و روسیه سخاوتمندانه سوخت و انرژی این جمهوری را تأمین می‌کرد، به گرجی‌ها گفته می‌شد که روسیه سرگرم غارت منابع و ثروت‌های گرجستان است(!) در حالی که تنها منبع درآمد گرجستان کشت مرکبات بود!
به وسیله رادیو اروپای آزاد و شبکه‌های رادیو ـ تلویزیونی وابسته به وزارت امور خارجه آمریکا و سازمان اطلاعاتی ـ جاسوسی CIA به طور مرتب و شبانه‌روزی به مردم اتحاد شوروی گفته می‌شد اگر بتوانند از سلطه حکومت آزاد شده و به دنیای سرمایه‌داری بپیوندند همه آنها میلیونر و حتی میلیاردر خواهند شد!
طوری در مورد جهان غرب صحبت می‌شد که اکثریت مردم شوروی که کشورهای غربی را از نزدیک ندیده بودند تصور می‌کردند کشورهای غربی همان بهشت موعود هستند و مردم کشورهای غربی غرق در نعمت و ثروت و رفاه زندگی می‌کنند!
اگر از منظر «درشت بینی» به علت شوروی ستیزی آمریکا نگاه کنیم متوجه می‌شویم که مجتمع‌های عظیم نظامی ـ تسلیحاتی ـ سیاسی ـ اطلاعاتی آمریکا همواره برای بقای خود به یک دشمن فرضی نیاز دارند!
با وجود «دشمن» معلوم است که دشمنان دشمن باید هر روز بیش از روز قبل به جنگ افزارهای پیشرفته و پیچیده مجهز شوند. این کار شرکت‌های اسلحه‌سازی را ثروتمندتر از بسیاری کشورهای جهان می‌سازد.
اگر هم دشمن وجود نداشته باشد کارگردان‌های مجتمع‌های نظامی و اطلاعاتی و سیاسی آمریکا یک یا چند دشمن می‌سازند و سپس سرگرم مبارزه با آن می‌شوند!
ایالات متحده آمریکا در هر ساعت (60 دقیقه) بیش از 60 هزار دلار صرف هزینه‌های نظامی می‌کند!
مدیران و صاحبان این شرکت‌ها مجموعه‌ای هستند که مرتباً پست‌هایشان میان مدیریت شرکت تسلیحاتی یا مدیریت‌های وزارت امور خارجه و کاخ سفید جابجا می‌شود!
اعضای محترم (!) این باشگاه ثروت و قدرت مردان نیک نفسی هستند که برای صلح جهانی (!) تلاش می‌کنند و البته همیشه با همکاری رسانه‌های وابسته به خود به پرورش حس ترس و ترویج وحشت از دشمن فرضی می‌پردازند! این دشمن فرضی که برای منافع امپریالیستی آمریکا و متحدانش لازم است یک روز اتحاد شوروی است و وقتی شوروی نباشد روسیه جای آن را می‌گیرد!
اکنون بیش از یک سال است به کشورهای تازه استقلال شوروی سابق و کشورهای اروپای شرقی که تا سال 1991 در مدار شوروی قرار داشتند خطر روسیه گوشزد می‌شود که گویی مسکو در اندیشه احیای اتحاد شوروی و دست‌اندازی به این جمهوری‌هاست! هیاهو و سروصدای تبلیغاتی آمریکا که این کشور را پیشگام در حفاظت از حقوق بشر(!) می‌نامد نمی‌تواند جنایات این کشور در گوشه و کنار جهان را از دید مردم مخفی کند.
اکنون که 40 سال از پایان جنگ ویتنام می‌گذرد هنوز انفجار بمب‌های عمل نکرده آمریکا در این کشور قربانی می‌گیرد.
در تاریخ آمریکا مشاهده می‌کنیم که این کشور متجاوز حتی یک روز بدون جنگ نداشته است.
ماجرای 11 سپتامبر و فرو ریختن ساختمان تجارت جهانی که منجر به کشته شدن تعدادی آمریکایی و اتباع دیگر کشورها در نیویورک گردید دستآویز حمله همه جانبه و وسیع نظامی آمریکا به عراق شد. آمریکا با خونخواهی کشته شدگان حمله تروریستی به برج‌های نیویورک خاک عراق را به توبره کشید و علاوه بر کشتار مردم عراق، زیربناهای این کشور اسلامی را با خاک یکسان کرد.
استفاده از گلوله‌های حاوی اورانیوم ضعیف شده و سلاح‌های ممنوعه در این جنک کثیف سبب گردیده است تا هنوز نوزادان ناقص‌الخلقه در عراق متولد می‌شوند.
سردمداران آمریکا از رئیس جمهور گرفته تا رهبران کنگره و فرماندهان نظامی مرتب هشدار می‌دهند که ایالات متحده از جان شهروندان خود در تمام نقاط جهان حمایت می‌کند و در پاسپورت‌های آمریکایی این جمله چاپ شده است که: «دارنده این پاسپورت تحت حمایت دولت آمریکا می‌باشد!»
همانطور که متذکر شدیم آمریکا به خونخواهی کشته شدن چند صد آمریکایی و غیرآمریکایی در حملات تروریستی 11 سپتامبر اقدام به لشگرکشی گسترده به عراق  و افغانستان کرد که در این حملات تاکنون بالغ بر یک میلیون نفر غیرنظامی جان خود را از دست داده‌اند، امّا در برابر کشتار بیرحمانه روس‌های جدا افتاده از سرزمین مادری به دست نژادپرستان و نئونازی‌ها در اوکراین بجای محکوم کردن این جنایات، جمهوری فدراتیو روسیه را به خاطر حمایت از مردم روس و روس تباران ساکن اوکراین محکوم می‌کند.
در طول ده ماه گذشته بیش از 5 هزار غیرنظامی روس تبار که بیشتر آنها زنان و کودکان هستند جان خود را براثر حملات ارتش اوکراین و میلیشیاهای نژادپرست مسلح اوکراینی از دست داده‌اند. خانه و کاشانه مردم مناطق روس نشین منهدم و بالغ بر نیم میلیون نفر آواره شده‌اند.
ایالات متحده آمریکا با نفوذ در سازمان‌های بین‌المللی اجازه حمایت سازمان‌های انسان‌دوستانه از این آوارگان را نمی‌دهد، و روسیه را به خاطر ارسال مواد غذایی و دارو به این آوارگان محاصره اقتصادی کرده است. در بینش حکام واشنگتن آوارگان روس دارای حقوق انسانی نیستند و نباید از آنها حمایتی صورت بگیرد.
لبه تیغ حملات تبلیغاتی آمریکا و متحدانش متوجه استقلال طلبان مناطق شرقی اوکراین است و در کمتر رسانه غربی به حقایق مربوط به مظلومیّت کشته شدگان ـ مجروحین و آوارگان مناطق شرقی پرداخته می شود.
به طوری که اشاره شد مناطق شرقی اوکراین از دوران قبل از انقلاب اکتبر 1917 مناطقی روس‌نشین بوده است. اصولاً اگر به تاریخ مراجعه شود مشخص می‌گردد «کیف» اولین پایتخت روسیه بوده و کشور امروز اوکراین کشوری معجول متشکل از سرزمین‌های روسیه و لهستان و چند کشور پیرامونی است.
متأسفانه در جریان جنگ جهانی دوم نیز که اتحاد جماهیر شوروی مورد تهاجم وحشیانه آلمان نازی قرار داشت بسیاری از اوکراینی‌ها با دشمن اتحاد شوروری همکاری می‌کردند، امّا پس از پایان جنگ جهانی دوّم «مسکو» این خیانت بزرگ را  نادیده گرفت و سرمایه‌گذاری‌های بزرگ زیربنایی در اوکراین سبب شد این جمهوری کاملاً ویران شده به یکی از پیشرفته‌ترین جمهوری‌های وارد در اتحاد شوروی تبدیل شود.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که با دسیسه‌های ایالات متحده و شرکای غربی وی و همکاری جنایتکاران داخلی نظیر بوریس یلتسین صورت گرفت، آمریکایی‌ها سرمست از پیروزی در جنگ سرد و فروپاشی اتحاد شوروی گام دوّم را برای تکه تکه کردن روسیه برداشتند و با ایجاد مناقشات قومی در جمهوری‌های قفقاز روسیه و حتی ارسال سلاح و مهمات و نفوذ دادن تروریست‌ها از طریق کشورهای تازه استقلال یافته نظیر گرجستان کوشیدند روسیه را که دارای امکانات عظیم بالقوه برای تبدیل مجدد به یک قدرت عظیم جانشین اتحاد شوروی بود تجزیه کنند، به ویژه آنکه شرایط اقتصادی روسیه پس از فروپاشی شوروی روز به روز به نارضایتی اجتماعی دامن می‌زد.
با روی کار آمدن «ولادیمیر پوتین» شرایط روسیه پس از یک دوران فترت تغییر جهت داد و روسیه جدید ققنوس‌وار از زیر خاکسترهای شوروی سابق ظهور کرد.
ایالات متحده آمریکا از توسعه و رشد روسیه در دوران ریاست جمهوری پوتین به شدت ناراضی است.
در این دوران تجدید حیات، روسیه توانست بر مشکلات اقتصادی خرد کننده که روسیه را تا آستانه فروپاشی اقتصادی پیش برده بود فائق آید و به جنگ و ناآرامی دخلی در مناطق آشوب زده چچن و اینگوش خاتمه دهد. آرامش داخلی و رشد اقتصادی سبب گردید تا رهبران کرملین نظام تک قطبی مورد نظر ایالات متحده را که هدف از پایه‌گذاری آن حاکم کردن آمریکا بر سرنوشت کل جهان است به چالش بکشند و با سیاست خارجی هدف‌گذاری شده مجدداً به صرافت احیای روابط استراتژیک با  متحدان خود در دوران اتحاد شوروی سابق بیفتند.
روسیه در مدت کوتاهی موفق شد تا حدودی جایگاه خود را به عنوان یک قدرت جهانی احیا کند، که این امر به هیچ وجه مطلوب طراحان سیاست‌های امپریالیستی و تجاوزکارانه مقیم واشنگتن نبود. ایالات متحده آمریکا تشکیلات تحقیقاتی بزرگی متشکل از متفکرین، تئوریسین‌ها، طراحان جنگ‌های روانی و تبلیغاتی، نیروهای زبده اطلاعاتی و نظامیان برجسته حتی با ملیّت‌های ضدآمریکایی را برای طراحی تجزیه روسیه و تغییر نقشه جغرافیایی جمهوری روسیه کبیر تدسیس کرده است که بسیار مخفی و دور از دسترس رسانه‌ها می‌باشد.
یک دیپلمات برجسته آمریکایی اخیراً در مصاحبه‌ای با نگارنده این سطور اعلام کرد درگیری آینده میان روسیه، کانادا، کشورهای اسکاندیناوی و ایالات متحده آمریکا بر سر ذخایر عظیم و غنی نفت و گاز در اقیانوس منجمد شمالی خواهد بود که همه این کشورها مدعی بخش‌هایی از این سرزمین‌های رنج زده هستند که با افزایش دمای هوا روز به روز از سطح یخ‌های آن کاسته می‌شود و روس‌ها در اقدامی عجولانه بخش‌هایی از کف آب‌های یخ زده را به عنوان مرزهای روسیه نشانه‌گذاری کرده‌اند!
ایالات متحده اگرچه بزرگترین قدرت نظامی جهان است امّا نمی‌تواند ریسک برخورد نظامی با یک قدرت بزرگ هسته‌ای دارای 5000 کلاهک  هسته‌ای را بپذیرد. امّا اگر این کشور بزرگ به ده‌‌ها کشور کوچک تقسیم و تضعیف گردد، می‌توان گام به گام آن را خلع السلاح هسته‌ای کرد و سپس با این کشورهای کوچک حاصل از تقسیم ارضی روسیه به سادگی به توافقات مورد نظر واشنگتن رسید!
یکی از دلایل عمده فروپاشی اتحاد شوروی، درگیر شدن مسکو در جنگ افغانستان بود.
جنگ طولانی افغانستان انرژی اقتصادی و نظامی اتحاد شوروی را به تحلیل برد.
همزمان ایالات متحده که خود زیرکانه موجبات دخالت نظامی شوروی در افغانستان را فراهم آورده بود، به همین بهانه اتحاد شوروی را تحریم اقتصادی کرد و حتی اجازه واردات گندم و مواد غذایی مورد نیاز این کشور را نداد.
آمریکا و متحدانش در پیمان تجاوزکارانه «ناتو» که بدون پرده‌پوشی خواستار فروپاشی و نابودی اتحاد شوروی بودند از طریق محمدرضا شاه پهلوی (شاه ایران) که مجری مطامع آمریکا در منطقه بود ژنرال داودخان رئیس جمهوری افغانستان را بارها به ایران کشاندند و با دادن وعده کمک‌های اقتصادی و نظامی به داودخان و با تبلیغات فراوان اینطور وانمود کردند که افغانستان در حال تبدیل شدن به یک پایگاه آمریکایی است!
همزمان از طریق مرزهای شمالی افغانستان اقدام به ایجاد ناامنی در مرزهای جنوبی اتحاد شوروی کردند تا شوروی از امنیت مرزهای جنوبی خود به وحشت بیفتد.
سپس در چند نوبت کودتای نظامی حکومت افغانستان بین طرفداران غرب و شرق دست به دست شد و آمریکائیان طوری صحنه چینی کردند تا اتحاد شوروی چاره‌ای جز دخالت مستقیم نظامی در افغانستان نداشته باشد.
در حقیقت گودال و مرداب عمیقی را تدارک دیدند و سپس شوروی‌ها را به این گودال مرگ کشاندند!
اکنون همین سناریوی امتحان شده را در مورد اوکراین به اجرا گذاشته‌اند.
اوکراین از نظر مذهبی (کلیسای ارتدوکس) از نظر نژادی، از نظر تاریخی، از نظر فرهنگی، زبانی و اجتماعی با روسیه بسیار نزدیک است.
یکبار دیگر اشاره می‌کنم اولین پایتخت روسیه شهر «کیف» بوده است که امروزه پایتخت اوکراین می باشد. تمام ساختمان‌های تاریخی موجود در سراسر اوکراین در دوران حکومت روسیه براین سرزمین ساخته شده‌اند.
در طول صدها سال تاریخ مشترک اوکراینی‌ها و روس‌ها خانواده‌های مشترک تشکیل داده‌اند.
کسانی که مثل نگارنده هم در روسیه و هم در اوکراین بوده‌اند به خوبی می‌دانند که در بسیاری از خانواده‌های روس دیده می‌شود یکی از زوجین اوکراینی است، همچنین در خانواده‌های اوکراینی.
در تاریخ معاصر «نیکیتا خروشچف» که یک اوکراینی بود به دبیر اوّلی حزب کمونیست اتحاد شوروی (رهبری شوروی) رسید و با آنکه بیش از 80   درصد مردم اتحاد جماهیر شوروی روس‌ها بودند، هیچکس نسبت به رهبری یک اوکراینی اعتراض نکرد.
در دوران زمامداری نیکیتا خروشچف اقدامات نابخردانه زیادی صورت گرفت که یکی از آنها ایجاد تغییرات جغرافیایی در اتحاد شوروی بدون در نظر گرفتن جغرافیای انسانی بود.
نیکیتا خروشچف که یک نفر اوکراینی بود شبه جزیره کریمه را که تقریباً تمام جمعیت آن را روس‌ها تشکیل می‌دادند و بخشی از خاک روسیه بود، از روسیه مجزا و به اوکراین منظم کرد، در آن زمان اعتراضات عظیمی در این شبه جزیره صورت گرفت و روس‌ها نسبت به انضمام سرزمین پدری خود به اوکراین دست به تظاهرات گسترده زدند، امّا نیکیتا خروشچف برای آرام کردن مردم اظهار داشت چرا باید اعتراض شود، همه ما در اتحاد شوروی زندگی می‌کنیم و ملّت شوروی هستیم نه اوکراینی یا روس! در حقیقت علیرغم این اشتباه تاریخی خروشچف هیچ مشکل دیگری در این شبه جزیره پیش نیامد و مردم که با اظهارات خروشچف آرام شده بودند به زندگی مسالمت‌آمیز خود ادامه دادند اقلیت کوچکی از اوکراینی‌ها در این شبه جزیره با روس‌ها کار و زندگی می‌کردند و اکثر خانواده‌ها متشکل از زوج‌هایی بود که یکی از آنها اوکراینی یا روس بودند.
امّا وقتی آمریکا تصمیم به کشاندن اوکراین به جرگه کشورهای عضو پیمان تجاوزکارانه ناتو گرفت سعاتت مردم این شبه جزیره را هدف مطامع خود قرار داد.
آمریکایی‌ها که خود را پرچمدار و مدافع حقوق بشر در جهان معرفی می‌کنند و احترام به رأی مردم را اصل در حکومت‌های دمکراتیک می‌دانند یک سال قبل علیه حکومت قانونی اوکراین که با رأی اکثریت مردم این کشور زمام امور را در دست گرفته بود دست به کودتا زدند و با ایجاد اغتشاش و دامن زدن به احساسات  ناسیونالیستی اوکراینی‌ها را علیه روس‌ها شوراندند!
در وسایل ارتباط جمعی غربی که اوکراین را آماج تبلیغات دروغ قرار داده بودند گفته می‌شد در صورت قطع هرگونه ارتباط با روسیه و وارد شدن به اتحادیه اروپا و ناتو درهای خوشبختی و رفاه اقتصادی به روی آنها باز خواهد شد و این روسیه است که مانع خوشبختی آنها شده است.
آنها میلیون‌ها روس تبار ساکن کریمه و بخش‌های شرقی اوکراین را عوامل مسکو (!) معرفی و اوکراینی‌ها را علیه روس‌ها می‌شوراندند. با کمک دستگاه‌های اطلاعاتی ـ جاسوسی آمریکا و انگلستان و متحدان ناتویی آنها گروهک‌های نژادپرست تندرو و دارای تمایلات فاشیستی تشکیل شدند که به خانه‌های روس‌ها حمله می‌کردند و دست به قتل همسایگان روس خود و غارت اموال آنها می‌زدند!
ایجاد نفرت نژادی در میان ساکنان اوکراین و متهم کردن رئیس جمهوری قانونی اوکراین به وابستگی به روسیه مرتب به مردم اوکراین گوشزد می شد.
ماه‌ها مردم را در میدان مرکزی کیف (میدان استقلال) گرد آوردند و وزیر خارجه وقت آمریکا و سناتورهای آمریکایی به این میدان آمدند و با اظهارات مداخله جویانه خود و با زیر پا گذاشتن قوانین بین‌المللی ومحلی آشکارا روسیه را به رویارویی کشاندند.
هدف ایالات متحده آمریکا فقط دور کردن اوکراین‌ها از برادران روسی‌اشان نبود، آنها مایل بودند با ایجاد آتش جنگ و درگیری میان اوکراین و روسیه این دو جمهوری شوروی سابق را به نقطه بدون بازگشت بکشانند و افغانستان جدیدی برای روسیه ایجاد کنند تا همان اثری که مداخله نظامی اتحاد شوروی در افغانستان برای مسکو به ارمغان آورد، مجدداً در مداخله نظامی روسیه در اوکراین تکرار شده و موجبات فروپاشی روسیه را فراهم بیاورد. کشته شدن روس‌های مقیم مناطق شرقی اوکراین و بالا گرفتن احساسات ضدروسی که توسط تبلیغات گسترده وسایل ارتباط جمعی وابسته به وزارت خارجه آمریکا و سی ـ آی ـ ا تبلیغ و تشدید می‌شد، مردم این مناطق را ناچار به تقاضای جدایی از اوکراین و در دست گرفتن سرنوشت خدا کرد.
این کار مطابق با سازوکارهای قانونی و منطبق بر اصول پذیرفته شده قوانین بین‌المللی و سازمان ملل و با انجام رفراندوم سراسری در شبه جزیره کریمه و مناطق روس‌نشین شرقی انجام شد، امّا ایالات متحده آمریکا و متحدانش در سازمان آتلانتیک شمالی که از ابتدا صحنه‌آرایی این اتفاقات را برعهده داشتند بجای محترم شمردن رأی مردم، مرحله بعدی اقدامات ضد روسي خود را آغاز کردند.
ابتدا با تهاجم گسترده تبلیغاتی به کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق که دارای اقلیت‌های روسی هستند و به کشورهای پیرامونی روسیه خطر تکرار رویداد اوکراین در کشورهای آنان را بزرگنمایی کرده و به بهانه حمایت از این کشورها در برابر روسیه، اقدام به ارسال تجهیزات نظامی و جنگنده‌های تهاجمی و بمب افکن‌هایی با قابلیت حمل سلاح اتمی و اعزام ناوگان اتمی به دریای سیاه نموده و نیروهای ناتو را در اطراف روسیه مستقر کردند!
گسترش ناتو به بهانه اوکراین در حالی صورت می‌گیرد که براساس توافقات سالت (تحدید سلاح‌های هسته‌ای شوروی و آمریکا) آمریکا در چند نوبت مذاکرات جورج بوش و گورباچف متعهد شده بود در برابر انحلال پیمان ورشو، سازمان تجاوزکارانه ناتو را نه تنها گسترش ندهد، بلکه آن را تبدیل به یک سازمان غیرنظامی بشردوستانه کند!
اکنون آمریکا سرمست از تخریب روابط تاریخی و برادرانه دو ملت روس و اوکراین به دنبال تخریب روابط روسیه با سایر جمهوری‌های تازه استقلال شوروی سابق و همسایگان این کشور است. ایالات متحده برای یک بحران طولانی در روابط اوکراین با جمهوری فدراتیو روسیه برنامه‌ریزی کرده است، تا بهانه برای تحریم اقتصادی روسیه و مضمحل کردن اقتصاد این کشور وجود داشته باشد.
همچنین ایالات متحده با باز کردن شیرهای نفت عربستان سعودی که امتیاز اکثر چاه‌های نفت آن متعلق به شرکت آمریکایی ارامکو است بهای نفت را به کمترین قیمت در 5 سال گذشته رسانده است و امیدوار است با این اقدام درآمدهای ارزی روسیه را که وابسته به فروش نفت و گاز است به میزانی برساند که جوابگوی مخارج جاری دولت روسیه نباشد.
مجموعه این اقدامات با این هدف صورت گرفته است تا مشکلات داخلی و خارجی منجر به فروپاشی دولت روسیه شود.
در این شرایط دامن زدن به احساسات ملی گرایانه در جمهوری‌های خودمختار روسیه می‌تواند مکمل طرح‌های ضد روسی آمریکا باشد.
بنابراین در حالی که روسیه درگیر مشکلات آمریکا ساخته اوکراین است، جای تعجّب نخواهد بود که به زودی شاهد اعلام خلافت اسلامی داعش در جمهوری‌های مسلمان‌نشین روسیه و گسترش اقدامات تروریستی و بروز مشکلات امنیتی داخلی در روسیه باشیم.
قدر مسلم آمریکا اجازه حل مسالمت‌آمیز بحران اوکراین را نخواهد داد و علاوه بر آن بحران‌های مشابه نیز برای روسیه به وجود خواهد آورد. در حال حاضر ایالات متحده آمریکا با استفاده از تندروها و مزدورانی که از کف خیابان‌های نیویورک و میلان و رم و لندن و تروریست‌های پاکستانی ـ افغانی ـ چچنی و عرب گرد آورده است سرگرم تشکیل هسته‌های نظامی و آموزش آنها در اردوگاه‌هایی در جنوب عربستان و اردن و مناطق نظیر جزیره دیه‌گو گارسیا است تا این گروه‌های آموزش دیده را به مناطق آسیب‌پذیر روسیه که مستعد اغتشاشات قومی و مذهبی هستند اعزام کند.
یک دیپلمات سابق ایالات متحده که سال‌ها در اتحاد شوروی خدمت کرده و هم اینک دوران بازنشستگی خود را می‌گذراند به نگارنده اظهار داشت:
«هنگامی که اتحاد شوروی فرو پاشید و به 15 جمهوری شدیداً گرفتار و مقروض و دارای مشکلات عدیده اقتصادی ـ سیاسی و اجتماعی تبدیل گردید، و حتی بعضی از جمهوری‌ها از نظر سطح درآمد ملی و سرانه در ردیف کشورهای توسعه نیافته و فقیر آفریقا قرار گرفتند، واشنگتن کار را تمام شده می‌دید و یک اشتباه تاریخی را مرتکب شد که به روسیه زمان برای تنفس و جمع و جور کردن اوضاع را داد.
در حالی که ما در دوران حکومت بوریس یلتسین می‌توانستیم همانطور که در دوران تزارها بخشی از روسیه (الاسکا) را خریدیم و به ایالات متحده منضم کردیم، تمام سلاح‌های هسته‌ای روسیه را خریداری کنیم. حتی یلتسین حاضر به خروج از جزایر کوریل در اقیانوس آرام و واگذاری بسیاری از جزایر روسیه در اقیانوس منجمد شمالی در ازای دریافت کمک‌های مالی شده بود (!) امّا چون در واشنگتن تصور می‌کردند با آشفتگی اوضاع اقتصادی روسیه و جنگ داخلی چچن روسیه در حال متلاشی شدن است کار نابودی روسیه را نیمه کاره رها کردند!
اکنون ایالات متحده از قدرت گرفتن مجدد روسیه در دوران ولادیمیر پوتین به شدت ناراضی است و می‌کوشد همانطور که اتحاد شوروی را در جنگ سرد شکست داد و موجبات فروپاشی آن را فراهم آورد، نقشه روسیه را هم دگرگون نماید...»
جمهوری فدراتیو روسیه با مساحت 400/075/17 کیلومتر مربع بزرگترین کشور جهان (دو برابر ایالات متحده آمریکا) و شامل 21 جمهوری خودمختار ـ 49 استان ـ 6 ناحیه و 10 منطقه ملّی است.
سه چهارم جمعیت روسیه شهرنسین هستند. سه منطقه که در آنها سایر اقوام جمعیت ببیشتری نسبت به روس‌ها دارند عبارت است از اورال ـ قفقاز و سیبری شرقی.
ساکنان منطقه اورال را بیشتر اقوام ترک زبان تشکیل می‌دهند که بازماندگان مهاجمان خانات قازان (تاتارستان امروزی) هستند در مناطق قفقاز هم اقوامی چون لزگی‌ها ـ تاتارها ـ آوارها ـ چچن‌ها ـ اینگوش‌ها ـ گرجی‌ها ـ آذری‌ ها  و نظایر آنها هستند.
در سیبری شرقی اقوام یاکوت ـ بوریات و تووینی سکونت دارند. ناحیه قفقاز که دارای کوهستان‌های سر به فلک کشیده و دست نایافتنی است موزه‌ای از اقوام کهن جهان دیده می‌شود، اقوامی که از سیبری حرکت کردند و در اروپا و آسیا تا هندوستان پخش شدند.
پس از فروپاشی اتحاد شوروی به تحریک سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا، که افرادی را در عربستان و پاکستان و افغانستان آموزش داده بودند، جنبش‌های تروریستی به اصطلاح استقلال طلبانه در این منطقه شکل گرفت و جمهوری خودمختار چچن ـ اینگوش تجزیه شد. چچن‌ها که وهابیون سعودی در آنها نفوذ کرده بودند و از طرف غربی‌ ها حمایت تسلیحاتی می‌شدند استقلال خود را از اینگوش‌ها اعلام و خواستار جدایی از روسیه شدند. در این زمان سی ـ ای ـ ا پایگاه‌هایی را در گرجستان و آذربایجان برای حمایت از چچن‌ها تأسیس و ضمن حمایت تسلیحاتی و آموزش خرابکاری اقدام به اعزام جنگجویان از عربستان و پاکستان و افغانستان و امارات متحده عربی و قطر به این منطقه کرد و جنگ خونینی را به مردم این منطقه و روسیه تحمیل نمود.
اکنون همین سناریو مجدداً در حال شکل‌گیری است و سازمان‌های جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا و عربستان سعودی و چند کشور اروپایی و منطقه خلیج فارس با دستچین کردن تروریست‌هایی که امتحان خوبی در دوران همکاری با داعش در سوریه و عراق داده‌اند، طرح روشن کردن آتش جنبش‌های استقلال‌طلبانه و اقدامات تروریستی و ایجاد جنگ داخلی در جمهوری‌های خودمختار و استان‌ها و نواحی دارای اختلافات نژادی و مذهبی با روس‌ها در داخل جمهوری فدراتیو روسیه را دنبال مي‌كنند.
بنابراین آتشی که در اوکراین توسط غرب روشن شده است ممکن است در بعضی مقاطع زمانی موقتاً خاموش شود، امّا مجدداً شعله‌های آن از زیر خاکستر نفرت‌های نژادی زبانه خواهد زد و برای سالیان طولانی تنش‌های قومی و نژادی و درگیری‌های مرزی نه تنها در شرق اوکراین، بلکه در شرق اروپا را ناظر خواهیم بود.



حقایقی در مورد اوکراین


اوکراین دومین جمهوری بزرگ اتحاد شوروی پس از جمهوری فدراتیو روسیه، و مرکز مهم کشاورزی و تولید گندم و غلات اتحاد شوروی بود.
مردم اوکراین در طول تاریخ تحت حکومت روسیه زندگی کرده بودند، و علائق عمیق فرهنگی و نژادی بسیاری آنها را با روسیه پیوند می‌داد.
نخستین پایتخت روسیه شهر «کیف» بود که جمعیت روس تبارهای ساکن کیف تقریباً برابر اوکراینی‌ها بود.
کشور روسی کیف (اوکراین کنونی) در دوران شاهزاده روسی یاروسلا، دورانی طلایی را طی کرد. در این ایام (تا سال 1054 میلادی) کیف دارای 800 هزار شهروند روسی بود و وسعت آن از پاریس کنونی بیشتر بود.
هنرمندان روسی کیف و صنعتگران آن در سراسر اروپای آن زمان زبانزد جهانیان بودند.
صنعتگران روس مشتمل بر ارابه‌سازان ـ کشتی‌سازان ـ سفالگران ـ زرگران و جواهرتراشان ـ لعاب کاران ـ کاشی سازان ـ معماران و .... با کار و تلاش خود شهر کیف را به زیباترین شهر اروپا تبدیل کردند که امروزه آن آثار باقیمانده «کیف» را به یک موزه عظیم به وسعت یک شهر تبدیل کرده است.
در این ایام امیرنشین روسی «کیف» بر مستملکات زیادی نظیر مینسک (پایتخت کنونی بلاروس)، نووگورود، روستوف و حتی مناطقي از فنلاند سیطره داشت. شاهزاده یاروسلا که داستان زندگی انوشیروان دادگر پادشاه باستانی ایران را شنیده بود، دستور داد تا در برابر کاخ او زنگ بزرگی نصب گردد تا رعایای فقیر و افرادی که مورد اذیت و آزار قدرتمندان قرار می‌گیرند با به صدا درآوردن آن زنگ شاهزاده را مطلع کرده و به حضور او بار یافته و شکایت خود را مطرح نمایند.
او همچنین دستور داد تا مجلسي از نمایندگان مردم اعم از اشراف زادگان، ثروتمندان، زمین‌داران، کشاورزان و صنعتگران و سایر طبقات جامعه در «کیف» تشکیل شود که اولین مجلس روسیه محسوب می‌شود و آن را «دوما» می‌نامیدند.
روسیه به پایتختی «کیف» در زمان مرگ شاهزاده یاروسلاو سرزمین وسیعی بود که از کوه‌های اورال تا سواحل شمالی دریای خزر و دریای سیاه و خلیج فنلاند گستردگی داشت. در سال 1223 میلادی مغول‌ها به روسیه حمله کردند و «کیف» را نابود ساختند.
یک راهب فرانسوی که بعدها از «کیف» عبور کرده است در یادداشت‌هایش می‌نویسد: «از کیف دیگر چیزی باقی نمانده است. جمجمه‌ها و اسکلت مردگان بر روی زمین افتاده و کیف که تا قبل از هجوم مغولان چون نگینی بر تارک اروپا می‌درخشید به گورستان بزرگی تبدیل شده و مردم «کیف» در اسارت مغولان هستند.
در سال 1240 میلادی سراسر منطقه تا لهستان، مجارستان و لیتوانی به تصرف مغولان درآمده بود.
در این موقع که مغول‌ها در کیف حکومت می‌کردند، شاهزاده «ایوان» شهرک بی‌اهمیت مسکو را به مرکزی برای ایجاد مقاومت علیه مغولان تبدیل کرد.
ایوان اوّل فرزند شاهزاده دانیل و نوه الکساندر نووسکی با گردآوری میهن‌پرستان و افزایش قدرت خود، موفق شد مردم را علیه مغول‌ها متحد سازد.
در این زمان «مسکو» که دارای شبکه‌ای رودخانه‌های مهم بود که به دریای بالتیک ـ دریای سفید ـ دریای خزر ـ دریای سیاه و دریای «کارا» راه داشتند موقعیت استراتژیک ویژه‌ای پیدا کرد.
با متحد شدن روس‌ها به مرکزیت مسکو، مغول‌ها که نیروی کمتری داشتند با چالشی جدی روبرو شده و برای مقابله با روش‌ها با حاکم لیتوانی متحد شدند!
در سال 1378 میلادی شاهزاده دیمتری (نوه ایوان) که توانسته بود سپاه یکصدوپنجاه هزار نفری تشکیل دهد در نبردی خونین بر مغول‌ها پیروز شد و سراسر روسیه و شهر روسی کیف (اولین پایتخت روسیه) را آزاد کرد.
در این نبرد خونین ده‌ها هزار نفر از سپاهیان روس به خاطر آزاد کردن مردم کیف از اسارت مغول‌ها جان خود را از دست دادند.
(این فداکاری روس‌ها در جریان جنگ دوّم جهانی هم تکرار شد و سربازان روسیه با تحمل تلفات بسیار زیاد موفّق به آزادسازی «کیف» و شهرهای واقع در اوکراین از دست نازی‌ها شدند.)
در دوران حکومت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی مرزهای جمهوری‌های متحد مرزهای داخلی بود و به همین دلیل هرگاه برای سهولت در جابجایی جمعیّت و یا ارائه خدمات و یا اتصال جاده‌ها و راه‌آهن و نیازهای دیگر جغرافیایی و یا انسانی و خدماتی لازم بود، بخش‌هایی از جمهوری‌‌ها با جمهوری‌های همسایه جابجا می‌شد.
باید توجه داشت که بسیاری از بخش‌های کنونی اوكراين نظیر مناطق شرقی در طول تاریخ متعلّق به روسیه بوده است.
پس از تشکیل اتحاد شوروی، لنین بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بخش‌هایی از خاک روسیه تزاری را به اوکراین ـ لیتوانی ـ استونی ـ لهستان و فنلاند داد و حتی بدهی کشورهای فقیر به روسیه را بخشید. (از جمله قراردادهای فیمابین روسیه تزاری و بریتانیای کبیر در مورد تقسیم منافع ایران را ملغی و بانک روسی را که در ایران فعالیت می‌کرد به ایران واگذار کرد و همچنین نیروهای مسلح تزاری موسوم به سپاهیان قزاق را که در ایران بودند به روسیه برگرداند. لنین در سال 1921 میلادی قرارداد مودت میان ایران و اتحاد شوروی را امضاء کرد که براساس آن کلیه امتیازات استعماری که در رژیم تزاری روسیه از ایران اخذ شده بود را ملغی اعلام کرد.)
به همین دلیل مشاهده می‌شود که تقریباً یک چهارم جمعیت اوکراین را روس‌ها تشکیل می‌دهند که در مناطق شرقی این کشور زندگی می‌کنند. در سال‌های اخیر، به ویژه پس از توطئه آمریکا در راه‌اندازی انقلاب‌های رنگی در گرجستان و اوکراین به منظور جذب این کشورها به پیمان تجاوزکارانه «ناتو» گروه‌های نئونازی سازمان داده شده توسط سازمان‌های اطلاعاتی غرب به عملیات ایذائی علیه روس‌ها دست زدند تا با به خطر انداختن امنیّت روس‌تبارها آنها را وادار به مهاجرت از سرزمین آباء و اجدادی خود کنند. هم زمان دولت اوکراین زبان روسی را که زبان بیش از یک چهارم مردم این کشور بود غیرقانونی اعلام کرد.
مردم اوکراین در طول تاریخ حداقل از یکهزار سال قبل به این طرف تحت حکومت روسیه زندگی کرده بودند و علائق نژادی و فرهنگی تنگاتنگ آنها را با روسیه و روس‌ها پیوند می‌داد.
بسیاری از خانواده‌‌های اوکراینی متشکل از شوهر و یا زن روس بودند، امّا توطئه‌های غرب برای وابسته کردن اوکراین به مدار غرب آتش جنگ داخلی را در این کشور نو استقلال روشن کرد. ایالات متحده با قلدری و زیرپا گذاشتن قوانین بین‌المللی و نادیده گرفتن سازمان ملل متحد در هر نقطه جهان که مایل باشد اقدام نظامی می‌کند و در سراسر اروپا به ویژه در آلمان، ایتالیا، انگلستان و ترکیه سلاح‌های تهاجمی هسته‌ای انبار کرده است.
در اقیانوس آرام ناوگان متجاوز اتمی مستقر نموده و ده‌ها هزار نظامی در پایگاه‌هایش در ژاپن حضور دارند.
به بهانه کشته شدن چند آمریکایی به عراق و افغانستان لشکرکشی می‌کند و خاک این کشورهای مستقل را به توبره می‌کشد.
در برابر تجاوز متحد خود (رژیم اشغالگر صهیونیستی) به جنوب لبنان و جولان سوریه سکوت و از اشغال 60 ساله فلسطین توسط باندهای جنایتکار صهیونیستی در مجامع بین‌المللی حمایت صریح می‌کند.
امّا وقتی بیش از پنج هزار نفر زن و کودک و غیرنظامی روس در مناطق شرقی اوکراین کشته می‌شوند از روسیه می‌خواهد که چشمان خود را ببندد و از مردم روس دفاع نکند!
حزب جنگ در آمریکا باید بداند روسیه کشوری همانند عراق و یا افغانستان نیست. دندان‌های هسته‌ای روسیه نه تنها ایالات متحده، بلکه هم‌پیمانان جنایتکار آن را هم تکه تکه خواهد کرد.
روسیه هیچ اقدام غیرقانونی در اوکراین انجام نداده است. مردم لوهانسک و دونتسک که همگی روس هستند در یک رفراندوم آزاد به جدایی از اوکراین و تشکیل دولت ملّی خودرأی داده‌اند.
این اتفاق دقیقاً مطابق با هنجارهای خود جوامع غربی و آنچه آمریکا تبلیغ می‌کند، بوده است.
تنها اقدام غیرقانونی در اوکراین، کودتای عوامل سی ـ آی ـ ا علیه دولت قانونی این کشور و روی کار آوردن «پتروشنکو» سرمایه‌دار آمریکایی  اوکراینی‌الاصل در این کشور است که مواضع ضد روسی دارد.
اکنون آخرین سند دست داشتن سی ـ آی ـ ا در حوادث اوکراین هم رو شده است.
آمریکایی‌ها رئیس جمهور سابق گرجستان را که یک تبعه آمریکا است و در این کشور به دنیا آمده و تا زمان انقلاب رنگی گرجستان و سقوط ادوارد شواردنادزه در ایالات متحده زندگی می‌کرد و هرگز گرجستان را  ندیده بود، و پس از برکناری مجدد به آمریکا برگشته بود این بار به اوکراین فرستاده‌اند تا به عنوان مشاور ویژه پروشنکو در دولت اوکراین خدمت کند! «میخائیل ساکوشویلی» که در سال 2003 رئیس جمهور گرجستان بود و اکنون به جرم کشتار مردم در تظاهرات تفلیس تحت تعقیب قضایی می‌باشد پنهان نمی‌کند که به عنوان یک دلال اسلحه به اوکراین آمده است.
ساکاشویلی 44 ساله می‌گوید در مقام مشاور عالی رئیس جمهور اوکراین نیازهای این کشور به سلاح‌های آمریکایی و راه‌های نوسازی ارتش اوکراین با استانداردهای ناتو را بررسی خواهد کرد.
از قرائن برمی‌آید در حالی که اروپایی‌ها از بروز یک جنگ تمام عیار ویرانگر در اروپا به وحشت افتاده‌اند، حزب جنگ در آمریکا به دنبال ایجاد جنگی طولانی در این منطقه است.