دوشنبه

عزاي گوشت !

اين هفته شعر من بود از براي گوشت
گويم قصيده‌اي پي مدح و ثناي گوشت
از نرخ و قيمتش چوبپرسي بگويمت:
در آسمان بجوي، از اين پس بهاي گوشت
عمريست من به ديزي آبگوشت، عاشقم
چون گربه‌اي معو بكشم از قفاي گوشت
ديزي دمر فتاده و بسته است كارتونك
گشته سياه، چهره او از جفاي گوشت
من حاضرم كه نيم منش را به من دهند
تا جان خسته را بنمايم فداي گوشت
ديزي به دست دارم و گردم به دور شهر
همچون «پليس» ز پي رد پاي گوشت
هر صبح و عصر، صفحه روزنامه‌ها پر است
از شرح حال گوشت و يا ماجراي گوشت
مسجد و مجالس روضه، ز مرد و زن
هستند نوحه‌گر همگي از فناي گوشت





 وام خريد مواد غذايي!

 سابق بر اين مردم براي خريد خانه و آپارتمان و اتومبيل از بانك‌ها وام مي‌گرفتند و صاحبخانه و صاحب اتومبيل مي‌شدند.
حاليه به لطف خدمات پي‌ درپي دولت‌هاي سابق و لاحق ديگر خانه‌دار شدن و صاحب اتومبيل شدن و خريدن كالاهاي اساسي به يك رويا تبديل شده و بسياري در تهيه قوت لايموت خود مانده‌اند، و با پنج ـ شش سر عائله و مستأجري و يك ميليون تومان حقوق از پس تغذيه خود و خانواده اشاره هم برنمي‌آيند، عليرغم اظهارات مقامات محترم دولت در خصوص كاهش تورم، قيمت‌ها روز به روز بالا مي‌روند كه نمونه آن گراني گوشت در هفته‌هاي گذشته است.
با اين اوصاف به نظر مي‌رسد بانك‌ها بايد به مردم براي خريد گوشت و نان و مرغ هم وام‌هاي درازمدت بدهند!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر