دوشنبه

دانشگاه جهانيان!

























حاج آقا احمدي‌نژاد يا به قول خانم فاطمه رجبي: «پديده هزاره سوم!» پس از هشت سال خدمات بي‌وقفه به امت هميشه در صحنه رفت و منزل به ديگري پرداخت...
بطوري كه مي‌دانيد در جمهوري اسلامي همه كارگزاران و كارمندان و بيمه‌شدگان تأمين اجتماعي و پرسنل‌ نيروهاي مسلح و غيره و غيره پس از طي دوران خدمت بازنشسته مي‌شوند و روزها در حالي كه خانم خانه ليست بلندبالايي دستشان داده، مي‌روند ميدان ميوه و تره‌بار براي اجراي فرامين منزل!
بعد هم ساعات باقيمانده رور زا در پارك‌ها گده كرده و با ساير بازنشستگان به مرور خاطرات گذشته مي‌پردازند!
بر ما گذشت نيك و بد اما تو روزگار
 فكري به حال خويش كن اين روزگار نيست!
وليكن سياست‌پيشگان و بزرگان اگر دندانهايشان هم بريزد و از پا هم بيفتد و زبانم لال ويلچرنشين شده ويا به كلي هوش و حواسشان را از دست بدهند باز هم دست از خدمت به امت هميشه در صحنه نشسته و دور و بر بازنشستگي نمي‌روند!
حتي عده‌اي از عزيزان به قدري شيفته خدمت هستند كه عزرائيل را جواب كرده و حاليه در وقت اضافه سرگرم خدمت مي‌باشند.
يكي از خدمتگزاران استثنايي تاريخ ايران كه خدماتش از زمان مادها به اين طرف بي‌سابقه بوده است حاج آقا احمدي‌نژاد (پدر و داماد حاج آقا رحيم مشايي) است كه پس از هشت سال خدمت همه جانبه به دليل نقص قانون اساسي كه اجازه بيش از دو بار رئيس‌جمهور شدن را به علاقمندان خدمت به امت جمهوري اسلامي نمي‌دهد، ناچار از خدمت دست كشيد، ولي از آنجا كه در جمهوري اسلامي گونه مسئولان بازنشسته شدني نيستند كوشيد راه تازه‌اي براي خدمت گشوده و با تأسيس دانشگاه موسوم به ايرانيان، سطح سوات (!) و دانش ايرانيان را تا مدارج بالاي دكتري و پروفسوري ارتقا دهد|!
آنطور كه ما عقلمان قد مي‌دهد حاج آقا احمدي‌نژاد در اينجا هم بي‌سياستي و بي... خود را كاملاً نشان داد، و زماني اقدام به تأسيس «دانشگاه ايرانيان» كرد كه روزهاي پاياني عمر سياسي خود را مي‌گذراند و به قول معروف كرك و پشمش ريخته بود و آن قدرت سابق را (كه حتي آمريكا را به وحشت انداخته بود!) نداشت و كار به جايي رسيد كه يك مجمع فرهنگي و يك شوراي صدور جواز دانشگاه كه در سلسله مراتب قدرت جمهوري اسلامي چندان مورد توجه اخبار شبكه‌هاي تلويزيون داخلي نبود اين دانشگاه را «غيرقانوني» اعلام و اجازه تأسيس آن را نداد! در حالي كه اگر آقاي احمدي‌‌نژاد يكي دو سال قبل از پايان دوره شيرين رياست جمهوري اسلامي فكر كار و كاسبي بعد از رياستش را كرده بود، همان موقع كه با مشت محكم توي دهن آمريكا مي‌زد توي دهن مخالفان دانشگاهش هم مي‌زد و دكان خودش را راه مي‌انداخت و تا حالا كلي هم دانشجو از دانشگاه ايشان فارغ‌التحصيل شده بودند!
بهرحال كاري است كه شده و آّبي است كه ريخته و يا بايد حاج آقا احمدي‌نژاد صبر كند خودش و يا يكي از عزيزانش دوره بعدي رئيس‌جمهور اسلامي شوند و در اولين اقدام و تصميم كابينه مجوز راه‌اندازي دانشگاه حاج آقا را صادر كنند و يا قيد دانشگاه را زده و «مهدكودك» و يا دبستان و يا آموزشگاه سوادآموزي براي بيسوادان تأسيس كرده و به كادرسازي و آموزش نيروهاي آينده و مديران دولتي مبادرت بفرمايند!
پيشنهاد بهتري هم داريم. همانطوري كه ملاحظه مي‌شود در جمهوري اسلامي قدر و ارزش نيروهاي نخبه و كارآمد را نمي‌دانند و مثلاً به جاي آنكه از حاج آقا «بابك زنجاني» به خاطر دور زدن توأمان تحريم‌ها و دولت و ملت تقدير، و همانطور كه به معاون اول (حاج محمدرضا رحيمي) مدال داده شد، به ايشان هم مدال بدهند، وي را به خاطر چهار پنج ميليارد يوروي ناقابل به زندان مي‌اندازند! در حالي كه جاي يك چنين شخصي كه با 60 كيلوگرم وزن توانسته دو سه تن پول (ارز خارجي ـ يورو) را يك تنه بلند كند (كاري كه با ليفت‌تراك و بولدوزر نمي‌شود كرد!) در رأس يك مؤسسه بزرگ مالي و اقتصادي است!
حداقل بايد رئيس بانك جهاني و يا صندوق بين‌المللي پول شود تا پول‌هاي اين دو نهاد مالي جهاني را هم بالا كشيده و استكبار جهاني را هم مثل ما به فلاكت بيندازد!
ما اگر كاره‌اي بوديم مجوّز دانشگاه «حاج‌آقا احمدي‌نژاد» را با 3 سوت صادر مي‌كرديم، چون ايشان در گذشته براي علم و دانش و دانشگاه و مدارج علمي ارزش‌گذاري كرده و در جريان كشف مدرك جعلي‌ دكتراي مرحوم كردان و همين حاج آقا رحيمي (مجرم و محكوم پرونده بيمه) مدارك دانشگاهي را بي‌ارزش و خطاب به نمايندگان مجلس كه پيگير ماجرا بودند فرمودند كه خود شخص مهم است نه سوات و مدركش! (نقل به مضمون)
بهرحال ما از اين برخورد زشت با دانشگاه حاج‌آقا احمدي‌نژاد كلي افسرده و مأيوس شديم.
حقش هست كه حاج‌آقا احمدي‌نژاد هم (انشاالله!) دلش به درد بيايد و از اين ناسپاسي‌ها دلسرد شده و مهاجرت كنند و بروند در «ونزوئلا» يا «پرو» يا «گينه بيسائو» و نظاير اين كشورها يك دانشگاه به نام «دانشگاه جهانيان» راه بيندازند!
همگان اطلاع دارندكه ايشان در طول هشت سال رياست جمهوري اسلامي كردن مرتب از «مديريت جهاني» صحبت مي‌كردند و خيلي علاقمند به در دست گرفتن اداره جهان بودند، بطوري كه بسياري از بازرگانان زحمتكش عضو اطاق بازرگاني مايل بودند ايشان را به عنوان صادرات غيرنفتي به خارج بفرستند تا از وابستگي كشور به درآمدهاي نفتي كاسته شود!
حتي سياسيون هم از منظر ديگري به اين قضيه (قضيه به اين هوا!) نگاه مي‌كردند و به درستي مي‌گفتند بهترين راه مبارزه با استكبار جهاني و نابودي دشمنان اروپايي و امريكايي و ساير شركا و عوامل و اذناب آنها اين است كه مديريت جهاني را ايشان (حاج آقا احمدي‌نژاد) در دست بگيرد تا با اقدامات مديريتي خود در سه سوت ارزش دلار و يورو را با «پهن» گاو و «كود» گوسفندي برابر كرده و چنان نرخ بيكاري وگراني و تورم و ركود و معضلات اجتماعي و فرهنگي و غيره و غيره را بالا ببرد كه بطور كلي اين كشورهاي استكباري كه در حال حاضر قدرت برتر اقتصادي  جهان هستند «آچمز» شده و به گذايي بيفتند!
بهرحال اگر پيشنهاد ما براي تأسيس «دانشگاه جهانيان»‌ توسط حاج آقا احمدي‌نژاد مورد توجه حضرتشان قرار بگيرد و آن را راه بيندازند مي‌توانند براي شروع دوره‌هاي مختلف كارشناسي و دكترا در رشته‌هاي اقتصادي و سياسي و مديريتي و حتي عاطفي و خانوادگي تأسيس كرده و در اين رشته‌ها دانشجو پذيرش كند.
در بخش اقتصادي مي‌توان نحوه كنار گذاشتن هر نوع برنامه‌ريزي و آينده‌نگري و كلنگي كردن سازمان‌هاي مرتبط با برنامه و بودجه و تبديل پول ملي به زباله و استفاده از كارگران ساختماني در سمت‌هاي بالاي اقتصادي و تصميم‌گيري‌هاي كلان مالي و پولي آموزش داده شود.
همچنين چگونگي دور زدن تحريم‌ها با استفاده از راننده‌ مدير بانك مركزي و يا يك شش كلاس سوادي را مي‌شود در دو واحد درسي كنجانيد!
فروش نفت و دريافت تمرهندي و دمپايي پلاستيكي به جاي پول از خريداران بين‌المللي هم از واحدهايي است كه دانشجويان بايد حتماً بگذرانند!
خوشبختانه براي اين نوع آموزش‌ها «استاد» به اندازه كافي داريم و جاي نگراني نيست.
در دروس سياسي هم مي‌‌توان به دانشجويان چگونگي كنار آمدن و دوستي و رفاقت با نوكران و دست‌نشاندگان استكبار جهاني و همزمان مشت محكم زدن به دهان خود استكبار را به دانشجويان آموزش داد. البته نحوه جر دادن قطعنامه‌هاي سازمان ملل بايد در كارگاه‌هاي عملي آموزش داده شود و دانشجويان حداقل يك واحد پاره پوره كردن قطعنامه را بطور عملي بياموزند.
در آموزش‌هاي روانشناسي هم دانشجويان مي‌توانند چگونگي غرق شدن در توهم و خود بزرگ‌بيني و خودشيفتگي و «هاله نور» زدگي را در چند واحد بگذرانند!
ما سوژه براي ايجاد انواع دانشكده در اين دانشگاه (دانشگاه جهانيان) زياد داريم، اما براي جلوگيري از اطاله كلام به همين بسنده مي‌كنيم كه يك كمي هم مي‌تواند دروس عاطفي در برنامه درسي دانشجويان گنجاند تا در مواقعي كه برادر و پسري از دست مي‌رود و به ديار باقي مي‌شتابد چطور خواهر ـ مادر او را تسلي بدهند و صميمانه در آغوش خود غرق كنند تا از داغ مصيبت‌ وارده به آنها كاسته شود.
باقي طلبتان!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر