کنفوسیوس |
کنفوسیوس حکیم عظیمالشأن
چینی به شاگردان خود تعلیم میداد که: «به فقیرترین اشخاص چنان نزدیک شوید که به
پادشاه و رهبر مملکت» و به مردم میآموخت: «کلبۀ دهقانان را چون قصر پادشاهان
بدانید» وی از ظلم و ستم حاکمان کشور و سازش و تسلیم و ظلمپذیری مردم به خشم میآمد
و روزی گفت: «حکام و رؤسای مملکت درندهخو و ستمکارند، مردم اسیر خرافات و نادانیاند
و سخنان من چون دانههای برفی که بر سطح دریایی آرام فرو ریزد، اثری از خود به جای
نمیگذارند!»
یکبار هنگامی که با
شاگردانش از کوهی بالا میرفت، پیرزنی را دیدند که در قبرستانی، زار میگریست....
هنگامی که از وی سبب اندوهش را پرسیدند، گفت: «ببری آدمخوار پدرشوهرم، بعد شوهر و
حالا پسرم را کشته و خورده است...»
کنفوسیوس و شاگردان
همراهش پرسیدند: «پس چرا در چنین جای خطرناکی زندگی میکنی؟» جواب داد: «زیرا در
اینجا حاکم ظالمی نیست!»
آنگاه کنفوسیوس رو به
شاگردانش کرد و گفت: «عزیزان من! به خاطر بسپارید که حاکم ظالم، از حیوانات
آدمخوار بدتر و جنایتکارتر است!»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر