منت خدای ایزد عالیجناب راکه اهل کتاب نمود من بیکتاب را
نامه سرگشاده خدمت جلالتمآب حاج آقا دکتر محمود احمدینژاد به منظور استمداد از «معجزه هزاره سوم!»با درود و آرزوی رستگاری،
جناب حاج آقا دکتر محمود احمدینژاد!
اگر همه امت همیشه درصحنه پس از تصدی مسئولیت بلدیه طهران توسط سرکارعالی، و ایجاد دوربرگردانهای مخاطرهآمیز در بزرگراهها، و یا بعد از پیروزی خارقالعاده و محیرالعقول آن جلالتمآب در انتخابات استثنایی ریاست جمهوری با نام و کنیه شما و حتی اسم مسقط الرأس جنابعالی(آرادان) آشنا شدند، نگارنده از زمانی که شما طفل معصوم پنج ـ شش سالهای بودید خدمتتان ارادت قلبی داشتهام درآن ایام که شما و خانواده محترم و متدین و زحمتکشتان از روستای «آرادان» به تهران کوچ کشیده بودید«نارمک» حاشیه شهرتهران محسوب میشد و محله کوچکی درحال شکل گرفتن بود.شرق نارمک خیابان شیرمرد، غرب نارمک خیابان دردشت، جنوب نارمک خیابان تهران نو و شمال آن به کوی کالاد محدود میشد. مناطق وسیع بیابانی وخالی ازسکنه، بهطوری که درمیدان رسالت فعلی سربازان مانور و تمرین تیراندازی انجام میدادند و از توقفگاه شرکت واحد به بعد را ده نارمک مینامیدند…
من تمام تاریخ نارمک را مو به مو و با دقت و مستند درکتابی یک هزار صفحهای آوردهام و ضمن معرفی مشاهیر نارمک اعم از هنرمندان برجسته و اساتید فرهنگی و قهرمانان ورزشی و غیره و ذالک صفحاتی را هم به جنابعالی اختصاص دادهام …
درآن ایام که شما در میدان هفتاد و دو نارمک سکونت داشتید، هنوز راهی از جلوی دبستان حجازی به خیابان سامان(شهید بختیاری فعلی) وجود داشت و بنده هم درآن سوی خیابان سامان درست روبروی این معبر که از کنار نانوایی سنگکی میگذشت سکونت داشتم و به اصطلاح مشرف به میدان ۷۲ و محل سکونت شما و خانواده محترم و خانواده عموجانتان بودم.
حتماً آن محیط را به یاد دارید… نانوایی سنگکی خراسانی، حمام فرد ایران، آرایشگاه روبروی حمام، آقا نبی کفاش و… دریک کلام بنده بچه محل شما بودم،(بچه که چه عرض کنم چون ازجنابعالی بزرگتر بوده و هنوز هم هستم!) بچه محلها را یادتان میآید؟ مرحوم علی سیاه، شریفی، دریانی، نبیالله نصیری(نبی ترکه) ناصر و نادر بادوام و و و… دبستان جنابعالی هم روبروی تلفنخانه بود.(دبستان سعدی) کنار آن هم یک سینمای روباز تابستانی متعلق به مرحوم تبریزی بود.(کی فکر میکرد این کودک ضعیفالجثه روزی رئیسجمهوری اسلامی خواهد شد؟!)
نداند بجز ذات پروردگارکه فردا چه بازی کند روزگار!
بههرحال درنارمک شخصیتهای برجستهای سکونت داشتند مثل مرحوم استاد شهیدی و یا محمد نصیری قهرمان المپیک، یا حاجآقا فعلی که کشتیگیر برجستهای چون مرحوم تختی را پرورش داد، یا ناصر گیوهچی قهرمان دیگر المپیک، مرحوم حبیبالله بلور و دهها استاد فرهنگی و قهرمان ورزشی و هنرمند سینما و خوانندگان برجسته موسیقی و…
نگارنده تاریخ نارمک را درفصل اول کتاب قطوری مزیّن به نام مبارک آن جلالتمآب آوردهام و درفصول بعدی کتاب شرح کاملی ازخدمات شما در دوران ریاست جمهوری داده و الغرض نشان دادهام صفتی که حاجیهخانم «فاطمه رجبی» در بدو روی کار آمدنتان به کار بُرد و بچه محل سابق ما را «معجزه هزاره سوم» نامید الحق و الانصاف زیبنده شما بوده وآنچه درهشت سال خدمات بیشائبه و بیبدیل خود به امت همیشه درصحنه جمهوری اسلامی و جامعه جهانی انجام دادید جز از یک معجزه و پدیدهای چون شما برنمیآمد، و از دوران مادها به این طرف بینظیر بود! من کاری به گفته دیگران ندارم، از نظر من شما آدم خوبی هستید و خدماتی که درطول هشت سال خدمتگزاری خود به امت همیشه درصحنه جمهوری اسلامی کردهاید هیچ رئیسجمهوری از زمان پیدایش بشر به این طرف نکرده است و گرد و خاکی که در دو دوره ریاست مطلقه خود برپا کردید حالا حالاها فرو نخواهد نشست.
رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دلاز کاروان چه ماند جز آتشی به محمل!
با توجه به همین دلایل نگارنده به عنوان یک روزنامهنگار و موّرخ قدیمی و مؤلف بیش از نود جلد کتاب سیاسی و تاریخی و چند هزار مقاله و مطلب و گزارش با حرام کردن سه سال از اوقات شریف عمر خود کتابی در اوصاف و خدمات عالیه حضرتعالی تألیف و تدوین و تحریر کردهام که مبتنی براسناد و اخبار معتبر و مستخرجه ازاظهارات مقامات عالیه حکومتی و مدیران جمهوری اسلامی و حتی خود جنابعالی و اطرافیانتان میباشد. هدف نگارنده از صرف عمر با ارزش برای نگارش کتابی در تفسیر و تشریح اوصاف و خدمات جنابعالی این بود که تا در قید حیات هستید از زحماتتان تجلیل شده و حتی به دست مبارکتان از این کتاب «رونمایی!» شود…
اما متأسفانه کتاب حروفچینی شده و صفحهبندی شده که با رنج و زحمت و مرارت آماده چاپ گردیده است، پشت سد اداره سانسور وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی گیر کرده، و با زبان بیزبانی میگویند چاپ و انتشار این کتاب نفیس موجب مطرح شدن مجدّد «معجزه هزاره سوم» است! من نمیدانم که چرا دراین مملکت همیشه «تاریخ» باید بعد از مرگ و نابودی «تاریخ سازان» نوشته شود؟!
همانطور که مستحضرهستید در دوران سلطنت سیوهفت ساله محمدرضا شاه پهلوی(دستنشانده و ژاندارم منطقهای آمریکا ـ انگلیس ـ فرانسه ـ آلمان ـ روسیه ـ هند ـ بنگلادش ـ بورکینافاسو ـ گینه بیسائو ـ جزایر وانووانو و…) همه گویندگان و خطبا و نویسندگان درتملق او و خاندانش میگفتند و مینوشتند، اما به محض آنکه دست و پای وی از سلطنت و دنیا کوتاه شد همان گویندگان ونویسندگان شروع به افشاگری و رسوا کردن محمدرضا شاه و خانوادهاش کردند! بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی در سینههای مردم عارف مزار ماست!
این امر منحصر و محدود به محمدرضا شاه نیست و تقریباً همه کتابهای تاریخی که درشرح بیوگرافی وخدمات و یا زبانم لال خیانت حکام جابر و یا کودن وعقبافتاده فکری و کوتولههای سیاسی نوشته شده است (بلانسبت سرکار) پس از سقوط و افتادن آنها در زبالهدان تاریخ بوده، و در واقع دیگر آن اموات محترم(!) فرصت پاسخگویی و یا ارائه توضیحات و تصحیح اشتباه مورخین و نویسندگان، را نداشتهاند!
خوشبختانه جنابعالی به عنوان رئیس جمهوری استثنایی درتاریخ ایران(از زمان مادها به این طرف!) هنوز در قید حیات تشریف دارید وچون خاری درچشم استکبار داخلی وجهانی و دشمنان جمهوری اسلامی از اروپا گرفته تا سراسر آسیا و آفریقا و آمریکا و اقیانوسیه فرو رفته تشریف دارید. ظاهراً به کتاب بنده که به نام مبارک شما مزیّن است(محمود، بچه نارمک!) مجوز انتشار نمیدهند تا باعث مطرح شدن مجدّد جنابعالی و راه افتادن دوباره «بگم ، بگم» نشود!
شایان ذکر است اینجانب هرگز قصد مطرح کردن دوباره شما را نداشته و ندارم چون جنابعالی اصلاً و ابداً نیاز به مطرح شدن توسط امثال بنده حقیر را ندارید و تا دنیا باقی است خاطره خدمات عالیه شما از ایجاد دوربرگردان در وسط اتوبانها گرفته تا ضایع کردن رقبای انتخاباتی درشوی تلویزیونی معروف به: «بگم، بگم» و پاره پوره خواندن قطعنامههای سازمان ملل وتصمیمات نهادهای بینالمللی و بیارزش خواندن دلارآمریکا به عنوان پول بدون پشتوانه(!) یا خاطره درآغوش گرفتن خواهر مادر هوگو چاوز و تسلی دادن به آنها و نشان دادن چهرهای مهربان وانسانی وعاطفی از رژیم (و خنثیسازی تبلیغات امپریالیستهای آمریکایی و استعمارگران انگلیسی و صهیونیستهای اسرائیلی و سایر کشورهای جهان علیه ایران) هرگز از یادها نخواهد رفت.
نگارنده دریک هزار صفحه کتاب(درقطع وزیری) همه مراتب لاهوتی و ناسوتی و خدمات بیشائبهاتان به امت همیشه درصحنه و جامعه جهانی را تقویم و تدوین کردهام تا مایه عبرت آیندگان شود حتی بیادبی نباشد به تهیهکنندگان کتاب ثبت رکوردهای جهانی«گینس» پیشنهاد دادهام تا نام حضرتعالی را به عنوان دارنده رکورد سفر یک رئیسجمهوربه نیویورک، برای شرکت دراجلاس سران کشورهای عضو سازمان ملل ثبت کنند!
اما متأسفانه هنوز موفق به کسب مجوز چاپ و انتشار این کتاب خواندنی و تاریخی و ماندگار نشدهام وعلیهذا مصدع اوقات گرانبهای حضرتعالی(که باید صرف مدیریت جهانی شود) شدم، و با روحیه آزادیخواهی و آزاداندیشی که درشما سراغ دارم به عنوان کسی که درانتخابات ریاست جمهوری روی حمیّت بچه محلی دوبار به شما رأی دادم(یکبار با شناسنامه و یکبار باالمثنی!) و سهم عمدهای در پیروزی شما درانتخابات داشتم تقاضا دارم به وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی اشارتی فرموده و موجبات انتشار کتاب بنده را فراهم نمائید.(خدا از بزرگی کم نکند شما را، خیر از موقعیت بینالمللیات ببری!)
زیاده عرضی نیست. سلام بنده را به حاجآقا رحیم مشایی، حاج آقا بقایی، حاج آقا رحیمی، حاج آقا مرتضوی و سایرعزیزان دولتهای نهم و دهم که خاطره خدمات آنها تا قرنها دراذهان امت همیشه در صحنه باقی خواهد ماند برسانید.
باقی بقایت
اسکندر دلدم
۱۵/۱۰/۱۳۹۳
کلان روستای غرق در آلودگیهای زیست محیطی معروف به شهر تهران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر