با محكوميت حاج محمدرضا رحيمي دست راست حاج محمود احمدی نژاد (معروف به معاون اول سابق) به پنج سال زندان و بالا آوردن حدود چهار ميليارد تومان وجه رايج جمهوري اسلامي، عدهاي از مخالفان دولت سابق و بعضي از روزنامههاي جناح مقابل نبش قبر كرده و با يادآوري سخنرانيهاي سابق حاج آقا رحيمي در مدح و ثناي حاج محمود آقا احمدينژاد ميخواهند با يادآوري عمق ارادت قلبي حاج آقاي رحيمي به رئيس جمهور سابق، حاج آقا احمدينژاد را به خالي كردن پشت يك چنين يار غار و رفيق شفيق و دلباختهاي متهم كرده و در لباس دلسوزي براي حاج آقا رحيمي، اظهارات سابق ايشان را نعوذبالله به چاپلوسي و تملقگويي منتسب كنند، كه البته ما اين را قبول نداريم و معتقديم محبت و عشق و عاطفه ميان رئيس و مرئوس موجب تراوش اين اظهارات عاشقانه بوده و بس، و نبايد هر كس جملات محبتآميزي از دهانش بيرون زد، او را به تملّقگويي و پاچهخواري متهم كرد.
كما اينكه الحمدالله مسئولين محترم، جملگي اهل
دين و مطالعات ديني هستند و بهتر از ما ميدانند كه بزرگان دين مبين اسلام و در
رأس آنها حضرت رسول اكرم پيامبر اعظم (ص) و اميرالمومنين حضرت علي (ع) چاپلوسي و
تملق را مذمت كرده و مرامت اسلامت را از چاپلوسي و تملق و زيرپا گذاشتن كرامت
انساني خود منع كردهاند.
حضرت علي(ع) ميفرمايد: «بپرهيز از اينكه كسي را
به آنچه در او نيست ستايش كني، زيرا اعمال و رفتار او حقيقت را آشكار ميكند و
دروغ تو آشكار ميشود!»
و در جاي ديگري ميفرمايد: بايد به صورت متملّق
خاك پاشيد.
اين چند روزه كه خبرهاي مربوط به محكوميت دست
راست و معاون اول حاج آقا احمدينژاد در روزنامههاي جناح مقابل داغ بود و ما آفتابه
موجود در دستمان را زمين گذاشته (!) و با اشتياق و ولع سرگرم خواندن اخبار مفاسد
اقتصادي پاكترين دولت تاريخ بوديم در لابلاي مطالب اين نشريات به فرازهايي از
سخنان شيرينتر از عسل (احلي من العسل!) حاج آقا محمدرضا رحيمي در دوران رفاقت اين
دو رئيس (احمدينژاد) و مرئوس (حاج رحيمي) رسيديم كه تكرار آنها براي ثبت در تاريخ
بيفايده نيست و براي جامعه مديران عبرتآموز است!
در جلسه توديع رئيس سابق ديوان محاسبات و معرفي
حاج آقا رحيمي به عنوان رئيس جديد، حاج محمدرضا در سخنراني پراحساس خود دولت احمدينژاد
را پاكدست و بينياز از محاسبات معرفي ميكند، و در حالي كه ديوان محاسبات وظيفه
نظارتي دارد و بايد دقيقاً بر حساب و كتاب دولت رسيدگي كند و مو را از ماست بكشد!
حاج محمدرضا تلويحاً گفت كه دولت حاج محمود احمدينژاد
آنقدر پاك و دست پاك و خلاصه همهجايش پاك و پاستوريزه است كه ديوان محاسبات نيازي
به محاسبه عملكرد مالي دولت نميبيند!
اين اظهارات كه از دوران مادها به اين طرف از
دهان هيچ رئيس ديوان محاسباتي بيرون نزده بود مورد اعتراض نمايندگان مجلس و شخصيتهاي
سياسي صاحب نام و حتي منتسبان جناح اصولگرا قرار گرفت و از جمله محمد خوشچهره از
نمايندگان سرشناس مجلس گفت: «... اظهارات نسنجيده و غيرمتعارف دستگاههاي نظارتي
از بخشهاي دولتي، جايگاه دستگاههاي نظارتي ملي را به دستگاههاي نظارتي دولتي
تقليل ميدهد!»
ساير نمايندگان مجلس هم در سخنان قبل و بعد از
دستور و مصاحبههاي مطبوعاتي خود به اظهارات عاطفي و محبتآلود رئيس ديوان (حاج
آقا رحيمي) اعتراض كردند. اما نوشابه باز كردن رئيس و مرئوس براي يكديگر ادامه
يافت و حاج آقا محمود احمدينژاد هم در برابر الطافات حاج محمدرضا هر فرصتي گير
آورد از تعريف و تمجيد معاون خود كم نگذاشت!
تعريف و تمجيدها كمكم به جاهاي باريك كشيد و دو
طرف شروع به بيان خاطرات مسافرتي خود كردند.
احمدينژاد در مسافرت به ونزوئلا، اكوادور، پرو،
نيكاراگوآ و ـ قراء و قصبات آمريكاي مركزي
و لاتين مورد توجه كوچك و بزرگ قرار گرفته و مردم اين بلاد عاجزانه از او ميخواستند
تا مديريت جهاني را بر عهده بگيرد و همانطور كه اقتصاد و فرهنگ و سياست و مديريت و
بهداشت و درمان و ساير امور را در ايران سر و سامان داده و مشكلات بيكاري و فقر و
گراني و هزاران معضل كوچك و بزرگ را به سرپنجه تدبير خود و حاج آقا رحيم مشايي و
حاج آقا بقايي و حاج آقا رحيمي و ساير شركاي كابينه حل و فصل كرده است آنها را هم
از اين مصايب نجات دهد!
حتي هنگامي كه كاروان انومبيلهاي هيئت
ايراني از خيابانهاي نيويورك عبور ميكرد
(به روايت خود حاج محمود آقا احمدينژاد) طفل معصوم يكي دو سالهاي كه در بغل
مادرش شيشه شيرش را ميمكيد، و به محض آنكه اتومبيل شيشه دودي پديده هزاره سوم را
ديد خطاب به مادرش گفت: مامان! مامان! محمود... محمود!!
حاج آقا رحيمي هم كه اين خاطرات را شنيد پس از
بازگشت از سفر سوريه طي سخنراني 17 خردادماه 1385 خود در اجلاس ساليانه مديران
ديوان محاسبات ركورد خاطرات حاج محمود احمدينژاد را شكست و اظهار داشت در سوريه
شخصي به او گفته است اگر قرار بود (نعوذبالله) پس از پيامبر، پيامبر ديگري بيايد
او حتماً احمدينژاد بود!
خلاصه اين قبيل اظهارات چندشآور اگرچه مورد
اعتراض نمايندگان مجلس و مطبوعات و متدينين بود اما بعضي اشخاص را چاق ميكرد،
بطوري كه در اواخر عمر دولت دهم در حالي كه پرونده بيمه روي ميز دادگاه بود و قضات
سرگرم رسيدگي به پروندههاي سوءاستفادههاي مالي معاون اول رئيسجمهور بودند، حاج
آقا احمدينژاد يك عدد نشان (مدال) درجه يك خدمت و لياقت را به سينه ستبر حاج
محمدرضا سنجاق كرد و صد سكه ناقابل طلا هم تقديم اين عنصر خدوم نمود!
ما از اين ميترسيم كه اين سنت ناپسند تعريف و
تمجيدهاي غلّوآميز و ناپسند در جامعه ما نهادينه شود و عدهاي فكر كنند كه راه
دريافت مدال درجه اول لياقت و يكصد سكه طلا اين است كه رئيس خود را به قول معروف
بليسند و مرتب تملّق و چاپلوسي وي را بگويند! متأسفانه فرهنگ و تاريخ ما مشحون از
چاپلوسيها و تملّقگوييهاي اغراقآميز است و تملّقگويي و پاچهخواري، هميشه
نزديكترين راه براي رسيدن به پست، مقام و ثروت و مكنّت بوده است!
برعكس كساني كه از اين صنعت ادبي(!) برخوردار
نبودهاند عليرغم استعداد و قابليّت و تخصص و غيره و غيره از رشد بازماندهاند!
هر آنكه بيخبر از فنّ ... شد دچار زندگي پست و نان خالي
شد!
در تاريخ ايران از عهد باستان به اين طرف، مشاهده
ميشود كه پادشاهان و حكامِ جابر و جنايتكار را قبله عالم، آفتاب عالمتاب و سايه
خدا و قطب عالم با عبارات كفرآميز ديگري مداحي كردهاند! مداحي و سرودن اشعار
چاپلوسانه شغل و حرفه اكثريت قريب به اتفاق شعرا و ادباي معروف بوده و ديوان كمتر
شاعري را ميتوان يافت كه به خاطر دريافت پاداش و صله، مجيز جنايتكاري را نگفته
باشد...
حضرت علي (ع) ميفرمايد: «آنكه ستايش كند تو
را به چيزي كه در تو نيست، در حقيقت تو را استهزا كرده است و اگر حاجت او را
برآورده كني، در استهزا و تمسخر تو تأكيد كند!»
سوئديها، مثل عبرتآموزي دارند كه حق مطلب را
درباره افراد چاپلوس بسيار عالي ادا ميكند.
سوئديها ميگويند: «تملّقگويي يعني اينكه فردي
براي يك استخوان خود را تبديل به سگ كند!!»
اين سخن هم از «ولتر» است: «آنهايي كه در زبان
بازي، مهارت به خرج ميدهند معمولاً نيّتهاي ناپاكي را در دل ميپرورانند!»
«كنفوسيوس» حكيم بزرگ چيني معتقد است: «چاپلوسي
و تملّق با كرامت انساني و اخلاق در يكجا جمع نميشود!»
اين حكايت را هم بخوانيد كه بسيار عبرتآموز است:
مرد چاپلوسي در ستايش و ثناي مولاي متقيّان حضرت
علي (ع) «افراط» كرد.
اميرالمؤمنين عليهالسلام خطاب به مرد چاپلوس
فرمودند:
«من كمتر از آنم كه بر زبان ميراني و بيشتر از
آنم كه در دل ميپنداري!»
اين فرمايش حضرت علي (ع) بايد آويزه گوش كساني
باشد كه همه روزه شاهد كُرنش و خم و راست شدن مراجعين خود و مستمع الفاظ و جملات
چاپلوسانه آنها هستند.
صاحبان قدرت بايد بدانند كه اين ستايشهاي
افراطي، متوجه پست و مقام آنها است و متملقان و چاپلوسان به ميز، پست، مقام، مال و
قدرت آنها احترام ميكنند و اگر در اين موقعيّت قرار نداشتند چه بسا كسي جواب سلام
آنها را هم نميداد!
كنفوسيوس حكيم عظيمالشأن چيني، جان مطلب را
درباره افراد چاپلوس بيان كرده است: «از گاو وحشي بترس كه پيش روي تو باشد و از
اسب چموش، هنگامي كه پشت سر آن باشي. اما از آدم چاپلوس هر جا كه هستي بترس!!!
«بشاردن» سياح معروف فرانسوي در خاطراتش مينويسد:
«شاه عباس به جهت تنبيه متملّقان درباري، امر كرد در مجلسي سر قليانها را به جاي
تنباكو از پشكل الاغ پر ساخته و آتش روي آنها قرار دادند!
پس از آنكه درباريان مشغول پك زدن به قليانها
شدند شاه عباس گاه و بيگاه ميگفت:
اين تنباكوها را حاكم همدان براي من فرستاده است!
كيفيت آن چگونه ميباشد؟
و هريك از درباريان حاضر در حالي كه به شدت سرفه
ميكردند در پاسخ با لحني چاپلوسانه جواب ميدادند:
«قربان! اين تنباكو فوقالعاده عالي و خوش عطر و
بو است و در جهان بهتر از اين پيدا نميشود!!»
در پايان اين بيت از حافظ را بخوانيد و به خاطر
بسپاريد كه:
مبوس جز لب معشوق و جام مي حافظ
كه
دست زهد فروشان خطاست بوسيدن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر