چهارشنبه

داستان فیدل

داستان فیدل
تلویزیون میهن mihantv.com : شاید نه از بهترین آدم های زمان بود و نه از بهترین رهبران سیاسی ی جهان. تا بد و خوب را چه بدانیم – تاریخ درباره ی او داوری خواهد کرد، همانگونه که تاریخ درباره ی فشارهایی که به ناروا بر او مردمش رفت داوری خواهد نمود، فشارهای سنگینی که بر تصمیم گیری های او تآثیر گذاشت.

فیدل کاسترو هرچه بود و هرکه بود انسانی بود، رهبری بود که توانست با کمترین امکان ها در برابر بزرگترین چالش ها قد برافرازد و کمر خم نکند و به نماد ایستاده گی ی یک مردم در برابر خواسته ها و اراده ی بزرگترین قدرت سیاسی و اقتصادی ی جهان برگزیده شود. فیدل کسی بود که توانست در یکی از به تباهی کشیده شده ترین کشورهای جهان، برای توده های به سختی و تنگدستی کشیده شده هم آموزش و پرورش رایگان را به ارمغان آورد و هم بهداشت رایگان را، آنهم همه در زیر چتر درهم کوبنده و پایان ناپذیر تحریم های آمریکایی.

ایران اسلام زده ی ما هم سال هاست که از رنج تحریم های آمریکا رنج می برد، رنجی که از سر بی سیاستی، دورویی، ریاکاری و لمپنیسم سران امروزه ی ایران بر مردم کشور ما تحمیل شده است. با این همه بسنجیم دستآوردهای نطام مثلا مقدس جمهوری ی اسلامی، با بیش از هزار و سی سد (صد) میلیارد دلار درآمد نفتی را و دستآوردهای کوبای بی نفت و گاز را در همین دو زمینه ی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان رایگان. کوبای امروز بهشت روی زمین نیست ولی آن دوزخ تنگدستان دیگر کشورهای لاتین هم نیست. آمریکا با آن همه توانایی های اقتصادی اَش، با آن همه ابرقدرتی ها و یکه تازی هایش در پهنه ی سیاسی و افتصادی ی جهان، کشوری است که چهل و اندی میلیون تن از مردمانش تنها از راه دریافت کوپن های خوراک سازمان های کمک رسان زندگی و گذران می کنند. میلیون ها آمریکایی از دریافت کمترین امکان های درمانی برخودار نیستند. با این همه، سیاست پیشه گان آمریکایی به جای بهبود بخشی ی زنده گی ی تنگدست ترین لایه های مردم کشور خویش، سدها و هزاران میلیون دلار هزینه ی برانداری ی فیدل کاسترو کردند زیرا کاسترو برای آنان نماد دشمنی با آزادی بود.
من بسیار دوست می دارم که آزادیخواهی ی آمریکا را باور بدارم و تا جان دارم در راه گسترش مردمسالاری ی آمریکایی در سراسر جهان – تا آنجا که در توان دارم-، کوشش نمایم. ولی تنها یکی پرسش مرا از شیفته ی آمریکایی زده گی شدن باز می دارد: همین نمونه ی دیکتاتوری و آزادی کُشی ی فیدل را می سنجم با یکی از آن ده ها نمونه ای که انشاء الله در آن نمونه فرشته ی آزادی ی آمریکایی به بند کشیده نشده است و از این رو آمریکا حتا یک پنس هم هزینه ی مبارزه با رهبران نازنین آن نکرده است: نمونه ی کشور دار و دسته ی مافیای سعودی را می گویم. آیا آزادی در کوبا بیشتر است یا در سرزمین مافیای خاندان سعود؟ بسنجید وضع حقوق بشر و به ویژه حقوق زنان در کوبای در بند و زنجیر را با کشورهای آزاد ِ عرب ِ دوست آمریکا را. حال از بی حقوقی ی برده گان کار و برقراری ی رژیم شناسنامه در کشورهای عربی ی خلیج پارس دیگر هیچ نمی گویم.
برای سیاست پیشه گان آمریکایی، آزادی های آمریکا پسندانه مهم تر از نان آدم ها است. فیلسوفان و جامعه شناسانی که لباده ی کارگزاری ی سرمایه داری ی آمریکایی را به تن کرده اند از ما می خواهند بپنداریم هرگاه آزادی ی انسان ها را در برابر نان و کار تاخت زدند، سرانجام کار به آنجا خواهد کشید که نان و کار را هم بازستانند. بی گمان هیچ چیز به اندازه ی آزادی ی آدمی ارزشمند نیست. من خود بر این باورم. ولی همه ی داده ها نشان می دهند که آزادی ی آمریکایی دسـتآوردی مگر برده گی برای انسان های پیرامونی نداشته و ندارد. راستی را چه کسی نان و کار را از بخشی از مردم انشاء الله آزاد آمریکا گرفته است؟ فیدل؟
پس از شنیدن خبر مرگ فیدل به تارنمای پارسی ی بی بی سی نگاهی می افکنم که آنجا از فیدل چه آورده اند. عکس های فیدل است با سران جمهوری. آن عکس ها نه برای سران تازه به دوران رسیده ی جمهوری اسلامی آبرو می آورد و نه از ارزش و اعتبار فیدل می کاهد. فیدل هرچه در توان داشت برای مردمش انجام داد. سران جمهوری ی اسلامی تا آنجا که توانسته اند مردم ایران را چاپیده اند. سران جمهوری ی اسلامی با درآمد افسانه ای هزار و سی سد میلیارد دلاری حتا آن درمانگاه های رایگان شیر و خورشید زمان پهلوی ها را از مردم ستانده اند.
فیدل رفت، ولی به باور من، داستان فیدل یکی از آن داستان هایی است که یادآوری آن در آینده ای نه چندان دور برای آمریکا افتخار آمیز نخواهد بود.


پ. مهرکوهی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر