دوشنبه

وضعیت اجتماعی کشور از زبان منابع رسمی دولت !


مدیرکل اجتماعی وزارت کش ور (حاج آقا رضا محبوبی) در جلسه کار گروه استان تهران (شنبه سی و یک مرداد نود و چهار) آمار نگران کننده ای از وضعیت اجتماعی مملکت ارائه کرد !
راستیاتش ما اول فکر کردیم آمار دلخراشی که مدیرکل اجتماعی وزارت کش ور ( ! ) ارائه داده است مربوط به سودان جنوبی، سومالی یا سوریه جنگ زده و چه بسا کشور دوست و برادر گینه بیسائو است، اما از کما که در آمدیم دیدیم خیر؛ مربوط به جمهوری اسلامی است !
مدیرکل وزارت کشور در ابتدای این جلسه گفت : " این آمارها واقعا نگران کننده است و من نمی توانم بسیاری از آمارها را بیان کنم چون خبرنگار در جلسه حضور دارد ! " (نمونه ای از تعهد دولت به آزادی مطبوعات و گردش آزاد اطلاعات !)
بر اساس آمار بهجت اثری که مدیر کل اجتماعی وزارت کش ور در این جلسه اعلام کرد : 
* هجده میلیون ایرانی در سکونتگاه های غیر رسمی زندگی می کنند !
* تا پایان امسال جمعیت حاشیه نشین شهرها ( روستائیانی که به شهرها سرازیر می شوند ) به سیزده میلیون نفر خواهد رسید !
* در تهران از هر سه ازدواج یکی به طلاق می انجامد، و در کل کشور این آمار پنج به یک است !
* جمهوری اسلامی دو میلیون و دویست و سی هزار زن سرپرست خانوار دارد.
* سالانه دویست هزار آسیب دیده در تصادفات رانندگی داریم ! (در ردیف مجروحین یک جنگ بزرگ !) 
* سالانه ششصد هزار زندانی جدید وارد زندان ها می شوند !
* یک میلیون و سیصد و پنجاه هزار نفر مصرف کننده الکل ( الکلی ) داریم، حتی آمار بیش از این است ! ( خدا را شکر که در جمهوری اسلامی مطابق شرع انور اسلام مصرف الکل حرام است، وگرنه آمار مصرف کنندگان الکل از تعداد امت همیشه در صحنه بیشتر می شد ! ) 
* معتاد جلوی خودروی پلیس مصرف میکند !
* اعتیاد جزو ده جرم نخست کشور است !
در همین جلسه آقای چیت چیان هم خبر بهجت اثر دیگری را به آمارهای شنیدنی مدیرکل وزارت کشور اضافه کرد و گفت : " شما یک سری به منطقه دوازده تهران بزنید که سیزده محله دارد. از محله عود لاجان تا دروازه غار . . .
متاسفانه در این محلات شاهد خرید و فروش بچه بودم؛ آنقدر وضع بحرانی است که بچه را در شکم مادر یک میلیون و هفتصد هزار تومان خرید و فروش می کنند !!
این مطالب تکان دهنده را مدیرکل امور اجتماعی وزارت کش ور در یک جلسه رسمی بیان کرده و البته چون خبرنگاران در جلسه بوده اند بنا به اظهار خودش خیلی چیزها را نگفته است !
جای آن دارد تلویزیون سرافراز ایران در کنار نمایش معضلات اجتماعی شرق و غرب و اکناف عالم و قاچاق کودک در شرق آسیا و مصرف مشروبات الکلی در غرب که بیست و چهارساعته در برنامه های خبری خود پخش می کند یک نگاهی هم به دروازه غار و سایر نقاط پایتخت و شهرستان های ایران داشته باشد !
به قول معروف کور خودمان و بینای دیگران نباشیم !!

رشد و ترقی چشمگیر بی سوادی در جمهوری اسلامی


حاج آقا عطاالله سلطانی صبور ( عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی ) آمار داده است که در مملکت هفتاد و پنج شش میلیونی ایران حدود ده میلیون بی سواد وجود دارد !
حاج آقا صبور با اشاره به وجود نه میلیون و ششصد هزار بیسواد در ایران می گوید این رقم برای کشوری مانند ایران فاجعه محسوب می شود !
با آماری که رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی داده است به زبان ساده یعنی از حدود هر هشت نفر ایرانی یک نفر بیسواد است! 
ما اول که این خبر را از لسان مبارک یکی از وکلای مجلس شنیدیم ذهنمان رفت به سراغ حاج آقا قرائتی رئیس نهضت سواد آموزی، و از خودمان یواشکی پرسیدیم پس این حاج آقا که سی و چند سال است بودجه کلانی گرفته تا به بی سوادها خواندن و نوشتن بیاموزد در این مدت چه می کرده، که با این روند بزودی تعداد بی سوادهای مملکت از کل جمعیت هم فراتر خواهد رفت؟!
اما خودمان ( بدون آنکه کسی کمکمان کند ! ) به اشتباهمان پی بردیم و فهمیدیم مردم عمدا و عالما نمی خواهند با سواد شوند و برای سواد آموزی پیش حاج آقا قرائتی نمی روند، و علت رشد آمار بی سوادها و عنقریب جلو زدن آنها از با سواد ها، خوشبختی و موفقیت بی سوادها در همه شئونات زندگی مادی و رفاهی و ترقی همه جانبه آنها است !
مردم وقتی می بینند اکثر فارغ التحصیلان دانشگاه هابیکار هستند و از پدر کارگر و یا بازنشسته خود پول تو جیبی می گیرند، و یا یک تحصیل کرده دانشگاه دیده، خیلی که شانس بیاورد و جایی استخدام شود نهایتا باید با یک حقوق اندک بخور و نمیر به سختی روزگار بگذراند، قید باسواد شدن را می زنند و سیره و روش زندگی بی سوادها را ملکه خود قرار میدهند !
باید گفت که شانس و امکان رشد و ترقی و رسیدن به سمت های بالا و دستیابی به قدرت و ثروت و مکنت برای بی سوادها صد البته بیشتر است و حتی در بعضی کشورها وزیر علوم و آموزش و پرورش هم سواد خواندن و نوشتن ندارند !
ما جوان که بودیم و جمعه ها میرفتیم لاله زار و کوچه ملی تا با یک بلیط دو تا فیلم ببینیم روی تابلوی ساندویچ فروش های لاله زار نوشته شده بود : " اول ساندویچ، بعد سینما ! " الان هم عزیزان باید توجه داشته باشند : " اول پست و مقام بالا، بعدا سواد خواندن نوشتن ! " 
در همین رسوائی های چند سال اخیر دیدید که بسیاری از عزیزان علیرغم نداشتن سواد خواندن و نوشتن دارای درجه دکتری ( فتوشاپی ) از سوربن و آکسفورد بودند! (حتی یکی از این بی سواد ها در دانشگاه چند سالی تدریس می کرد ! ) بسیاری هم بعد از آنکه مدیر و رئیس تشکیلاتی شدند از دانشکده زیر امر و نظر دستگاه تحت حاکمیت خود یک عدد دکتری می گیرند !
همانطور که می دانید بسیاری از دستگاه های دولتی و وابسته به دولت، یا شبه دولتی یک دانشکده هم برای تربیت کادر مورد نیاز خود تاسیس کرده اند و جالب اینکه افراد درس نخوانده در مدت ریاست و حاکمیت خود، از دانشکده تحت امر خودشان هم فارغ التحصیل می شوند !!
امیر ما که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به لطف و محبت یه باره دکتر شد !
بنابراین ما با نظر حاج آقا صبور که رشد بی سوادی در جمهوری اسلامی را فاجعه خوانده اند هم عقیده نیستیم، چون بی سوادی در این مملکت یکی از امتیازات پیشرفت و ترقی است !
تازه آنهایی هم که به اصطلاح با سواد محسوب می شوند با توجه به پائین بودن کیفیت آموزش در مملکت همچین با سواد هم محسوب نمی شوند !
یادم هست چند سال قبل خبرنگاری جلوی دانشگاه از تعدادی دانشجو در مورد فردوسی سوال می کرد، اکثرا می گفتند معماری است که میدان فردوسی تهران را ساخته است !
قدیما مثالی بود که مردم عامی می گفتند : " کچل ها خوش شانس هستند ! " حالیه با توجه به افتادن امور و جیفه دنیا به دست بی سوادها و نادانان باید گفت : " بی سوادها خوش شانس هستند ! " 
فلک دهد زمام امور را به دست نادانان / تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس !
در خاتمه باید بگویم اگر قرار است انسان با هزینه گزاف آموزش در این مملکت ( از جیب پدر بازنشسته ) درس بخواند تا پس از فارغ التحصیلی به علت نداشتن پارتی و وصل نبودن به دم افراد قدر قدرت بیکار و افسرده با سی سال سن همچنان نان خور پدر کارگر و یا بازنشسته باشد بهتر است این مخارج سنگین تحصیل را هم به خانواده تحمیل نکند و بیکار بیسواد باشد تا تحصیل کرده بیکار !!

پدیده ظریف !



ختم بخیر شدن مساله هسته ای و دور شدن خطر جنگ تا حدودی موجب خوشحالی مردم شده است و نام حاج آقا ظریف ( وزیر امورخارجه ) را در داخل و خارج مملکت رسانه ای کرده و بر سر زبان ها انداخته است، بطوری که اگر در گذشته شهر تاریخی اصفهان به خاطر وجود منار جنبان و سی و سه پل معروف بود و شناخته می شد امروزه اصفهان را به خاطر حاج آقا ظریف می شناسند !
من کاری به این که کدام طرف پیروز مذاکرات بوده و اینکه ما چه دستآوردی از این مذاکرات داشته یا نداشته ایم هم ندارم و فقط می خواهم بگویم در دنیای متمدن امروز و در قرن بیست و یکم انسان باید تربیت داشته باشد و درست صحبت کند، بویژه وقتی کسی به نمایندگی از یک کشور و یک ملت بزرگ سخن می گوید در واقع معرف فرهنگ و تمدن آن ملک و ملت است. 
در دوران حکومت حاج محمود دکتر احمدی نژاد با دنیا بد صحبت شد و نتیجه این بد صحبت کردن ( بی ادبی !) تحریم های همه جانبه و خرد کننده برای ایرانیان بود که ضرر و زیان های غیر قابل محاسبه ای برای کشور به ارمغان آورد که قابل جبران نیست. ( ادب آموز اگر می خواهی / که زمانه تو را ادب نکند ! )
ایستادن در پشت تریبون اجلاس سران کشورهای عضو سازمان ملل و صحبت کردن با گویش غیر دیپلماتیک ( چارواداری ! ) و یا در آمدن عبارات سخیف و بی ادبانه از زبان کسی که عنوان ریاست جمهور یک کشور و ملت را به دوش گرفته باعث وهن ایران و ایرانی شد !
آن ممه را لولو برد، آب را بریز اونجات ( ! ) دو کلمه از مادر عروس بشنو، و کاغذ پاره خواندن قطعنامه های سازمان ملل و عباراتی از این دست موجب شد جهان و جهانیان با دید منفی به جمهوری اسلامی که منادی اخلاق و ادب و فرهنگ در دنیا است نگاه کنند . . .
اما با رفتن حاج محمود دکتر احمدی نژاد و دارو دسته اش ( از جمله حاج متکی - وزیرخارجه محمود آقا احمدی نژاد ) ادب و متانت دیپلماتیک هم به دولت و وزارت خارجه بازگشت و حاج آقا ظریف که از نوجوانی در آمریکا زیست و تحصیل کرده و با تمدن و فرهنگ روز آشنا بوده و هست، و حاج آقایان عراق چی و تخت روان چی و کادر جدید وزارت خارجه که اکثرا سابقه سکونت و تحصیل و دوره دیدن در غرب را دارند گشاده رو، مودبانه و با متانت دیپلماتیک وارد مذاکره با غرب شدند و به هر حال بد یا خوب به کشمکش ها پایان دادند و به قول روضه خوان ها منبر را جمع کردند!
کار ظریف مرا به یاد نکته ظریفی در آداب کشور داری و روابط خارجی انداخت.
نکته ظریفی در آداب کشور داری و روابط خارجی است که اشتباه در گزینش فرستادگان اهل و دانا و آینده بین و نکته سنج، موجب بروز بسیاری حوادث و خون ریزی ها و جنگ های بی حاصل ویرانگر شده است ! 
از طرفی عکس آن هم صادق است. یک سفیر دانا و یک وزیر امور خارجه عاقل و با تربیت می تواند از بسیاری جنگ و جدل ها ممانعت کند. چون هر فرستاده ای جامع صفات یک ملت و چونی یک حکومت را نمایندگی می کند. حکیم بزرگ طوس در این خصوص می گوید :
به سوی توانا ، توانا فرست 
به دانا هم از جنس دانا فرست 
فرستاده را چون بود چاره ساز 
به اندرز کردن نباشد نیاز

فقر و بی عدالتی جاده صاف کن ورود امپریالیسم !

من همیشه گفته ام و نوشته ام که آمریکا در ایران رو دست خورد.
آمریکا وقتی مطمئن شد شاه دیگر امکان ماندن ندارد اوپوزیسیون متمایل به خود را حمایت کرد و قبول کرد نهضت آزادی و به اصطلاح ملی گرایان متمایل به غرب ( و به شدت ضد چپ ها و اتحاد شوروی ) روی کار بیایند و رژیم جدید در حوزه و حیطه منافع حیاتی غرب باقی بماند !
رهبر انقلاب اسلامی هم برای جلوگیری از برخورد ارتش شاه با مردم و زودتر به پیروزی رسیدن انقلاب مهدی بازرگان را به نخست وزیری گمارد که در حقیقت ژنریک دکتر شاپور بختیار با عیار بالاتر مذهبی بود !
بعد مساله ملاقات وابستگان دولت بازرگان با مقامات آمریکائی و بوس و کنارهای آنها با برژینسکی و دیپلمات های انگلیسی و آمریکائی پیش آمد و بازرگان رسما اعلام کرد انقلاب پایان یافته و روابط با غرب و آمریکا و متحدانش بر منوال سابق خواهد بود و . . .
اما ناگهان ورق برگشت و آمریکا که خوشحال بود تغییر رژیم با خوشی و خرمی پایان یافته و علیرغم رفتن شاه، جمهوری تازه تاسیس اسلامی همچنان تحت نفوذ و در دایره منافع حیاتی آمریکا مانده است رودست خورد و با استعفای بازرگان، در واقع بند نافی که ایران و آمریکا را به هم پیوند می داد گسسته شد !
افرادی تحت عنوان دانشجویان پیرو خط امام از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و دیپلمات های آمریکائی را گروگان گرفتند.
بازرگان و اعضای بلند پایه و متنفذ کابینه اش کوشیدند با رایزنی و ترساندن رهبران روحانی و مردم از عکس العمل آمریکا موجبات آزادی سریع دیپلمات ها و رفع تصرف سفارت را فراهم سازند اما رهبر انقلاب اسلامی در پیامی به متصرفین اعلام کردند که خوب جائی را گرفته اید و محکم نگاه دارید.
همچنین در اظهارات قابل تعمق دیگری اظهار داشتند که این کار ( تصرف سفارت آمریکا ) انقلاب دوم است !
بازرگان که تصور نمی کرد روحانیون علاقه ای به مدیریت کشور و آمادگی این کار راداشته باشند با بلوف استعفا نزد رهبر انقلاب رفت تا امام خمینی را تحت فشار گذاشته و شرط ادامه کار خود و دولتش را آزادی گروگان های آمریکائی و رفع تصرف سفارت قرار دهد، اما رهبر انقلاب با استعفای او موافقت کرد و شورای انقلاب را که روحانیون برجسته ای نظیر آیت الله بهشتی، آیت الله خامنه ای، آیت الله موسوی اردبیلی، آیت الله رفسنجانی، آیت الله مهدوی کنی و عده دیگری از پیشگامان انقلاب بودند مسئول اداره کشور کردند و به این ترتیب کلاه بزرگی سر آمریکا رفت و از آمریکا در ایران قطع ید شد.
آمریکا از همان روزها به لطایف الحیل دنبال برگرداندن آب رفته به جوی بوده و هست و جمهوری اسلامی هم بخوبی می داند که آمریکا گروه خونش با گروه خون رژیم ایران نمی خواند و تلاش می کند جمهوری اسلامی را استحاله و گام به گام از درون و بیرون متلاشی کند.
اولین دلیل به آتش کشیدن و نابود کردن سوریه قطع نفوذ ایران در منطقه و نابودی راه ارتباطی ایران به جنوب لبنان است.
اولین دلیل تاسیس داعش توسط ترکیه و عربستان قطع نفوذ ایران در عراق و در آوردن حکومت عراق از دست شیعیان عراق است.
آمریکا با آنکه به خوبی می دانست ایران دنبال تولید سلاح هسته ای نیست و اصلا توان این کار را هم ندارد، هسته ای شدن جمهوری اسلامی را بهانه تحریم های غیر انسانی و خرد کننده قرار داد تا اقتصاد جمهوری اسلامی را متلاشی و مردم تحت فشار را علیه رژیم ایران بشوراند !
اکنون با به اصطلاح توافقنامه هسته ای به دنبال یافتن راه های نفوذ جدیدی است تا با ژست دوستی و بهبود روابط مسیر تازه ای برای نابودی جمهوری اسلامی بگشاید.
آنچه مسلم است و از تاریخ روابط امپریالیستی و نگاه از بالای آمریکا بر می آید، آمریکا نه می بخشد و نه فراموش می کند !!
اما باید توجه داشت هر چه ترفندهای آمریکا به روز و پیچیده، و هرچه لوازم در دست آن کارساز باشد تا زمینه داخلی برای تغییر و همراهی با آمریکا و نقشه هایش وجود نداشته باشد، موفق نخواهد شد.
یکی از موارد مهم و موثر در صاف کردن مسیر ورود بیگانگان و مسلط شدن آنها بر سرنوشت ملک و ملت وجود بی عدالتی و ستمگری در جامعه و کشور است که باعث می شود مردمان به سودای رهائی از ظلم و جور و جهل و جنایت به سوی بیگانگان آغوش بگشایند.
" ارسطو " خطاب به شاگرد جوان جهانگشای خود می گوید که : " ستم مایه کوتاهی عمر حکومت است. اگر پادشاهی از عدالت بیزاری جوید، ویرانی سرزمینش از بیداد حتمی است، چون اساس ملک آباد و آرامش حاکم از عدالت است !
" عدالت " بی شک از واژگان قابل توجه در کشورداری است و عمود و عماد مملکت داری و حکومت است که اگر نباشد فروپاشی چنین حکومتی قطعی است و انقراض بسیاری از حکومت ها، به سبب نظام غیر عادلانه طبقاتی و احکام فرمایشی با مردمی ترسو و جبن و تسلیم پذیر است که بی غیرتی را فرهیختگی و صبر نام می نهند.
باید توجه داشت که در طول تاریخ بسیاری از کشورها و حکومتگران همیشه از دشمنانی که در پوشش دوست جلو آمده اند ضربه خورده اند، و بسیاری از دشمنان چون با ادامه دشمنی به اهداف و امیال خود نرسیده اند به لباس دوست در آمده اند !
و به راستی که چه اوراقی از دشمنان دوست نما در تاریخ پر نشده است، شیخ مصلح الدین سعدی در گلستان می گوید : " دشمن چو از همه حیلتی فرو ماند، سلسله دوستی بجنباند، پس آنگه به دوستی کارهایی کند که هیچ دشمنی نتواند ! " 
پس به هوش باشید آمریکایی که اکنون می خواهد دست دوستی به شما بدهد و در لباس دوست جلو بیاید دنبال انجام کارهایی است که تاکنون به عنوان دشمن در به انجام رساندن آنها ناموفق بوده است !
ایجاد عدالت اجتماعی و اقتصادی، رونق و توسعه رفاه اجتماعی، ایجاد نشاط و شادی و امید به زندگی و آینده، توسعه اقتصادی و افزایش در آمد سرانه، تامین کار و مسکن و بهداشت عمومی و پایان دادن به پدیده زشت فامیل سالاری - غارت بیت المال - فساد اداری و مبارزه فرهنگی با مفاسد اخلاقی و اجتماعی و احترام به آزادی های مصرحه مردم در قانون اساسی و شریک ساختن مردم در تمام زمینه هایی که به سرنوشت ملک و ملت مربوط می شود تنها راه بستن منافذ ورود مجدد استعمارگران و امپریالیست ها به کشور است !

کتابخانه پاک دست ها

حضرت آیت الله محسنی اژه ای ( سخنگوی قوه قضائیه ) در نشست خبری بیست و پنج مردادماه از جمله در مورد بابک زنجانی ( همکار دولت نهم و دهم در دور زدن تحریم ها و چپاول دارایی های ملک و ملت ! ) فرمودند که : " این پرونده بسیار سنگین است و اوراق زیاد و مستندات پیوستی بسیار دارد" 
وی افزود : " دویست و نه جلد پرونده با ملزومات است. که هر جلد حداقل دویست صفحه است ! " 
با توجه به زندانی شدن معاونین رئیس جمهور سابق و پسر آقای رفسنجانی و در دست بررسی بودن پرونده سایر زعمای قوم که پرونده هر یک دویست سیصد جلد کتاب و مثنوی هفتاد بند کاغذ می شود، پیشنهاد می گردد یک کتابخانه عظیم برای نگهداری این کتاب های مهیج و خواندنی و سرگرم کننده (پرونده های قضائی) تاسیس گردد تا ضمن گسترش فرهنگ کتابخو انی (!) علاقمندان بعدی و کسانی که در آینده قصد خدمت به مردم را دارند با مراجعه به این کتابخانه و مطالعه پرونده دست پاک ها (!) با ریزه کاری های دزدی و غارت و چپاول و انواع پدرسوختگی آشنا شوند !!

یکشنبه

دو ملیتی ها و سه ملیتی های داخلی !

سال گذشته سر و صدای زیادی در مورد بعضی دولتمردان جمهوری اسلامی به راه افتاد که: ایها المومنون ( ! ) چه نشسته اید که جمعی از مدیران برجسته رژیم در حالی که فریاد مرگ بر انگلیس و مرگ بر آمریکا و مرگ بر غرب و شرق و شمال و جنوب سر می دهند توی هر جیب خود پاسپورت یکی از ممالک کفر و استکبار جهانی را دارند و به اصطلاح دو ملیتی و سه ملیتی و جهان وطن هستند !
همچنین روزی نامه های اصولگرا نظیر کیهان با تاسف خبر از اقامت و تحصیل بیش از سه هزار آقازاده ( فرزندان مدیران و مسئولین عالیرتبه رژیم ) در انگلستان دادند !
حتی بعضی از گویندگان و خطبا و منتقدین حضور اینهمه آقازاده در دیار کفر و استکبار جهانی را برای منافع ملی و امنیت کشور مضر و خطرناک اعلام کرده و این مطلب را پیش کشیدند که یحتمل سرویس های خفیه کشور دوست و برادر انگلستان از طریق گول زدن این آقازاده ها به آقاهای آنها نفوذ کرده ند و به اسرار کشور دست پیدا کند. 
به هر حال موضوع کش پیدا کرد و کار به مجلس شورای اسلامی کشیده شد و بعضی نمایندگان مجلس سئوال کردند : چگونه است در حالی که روابط ایران و انگلستان فریز شده و انگلستان در تهران کنسول و کنسولگری ندارد و به ایرانیان ویزا نمی دهد این آقازاده ها در لندن اقامت و پذیرش دانشگاه گرفته اند و آقاهاشون هم به اتفاق منزل سالی چند بار راحت و بدون دغدغه جهت سرکشی به آقازاده به لندن می روند ؟! 
این جنجال همچنان در حال کش آمدن بود که موضوع فرار حاج آقا خاوری رئیس کل دست پاک بانک ملی که علاوه بر داشتن تابعیت جمهوری اسلامی چندتا تابعیت دیگر هم داشت پیش آمد و خاوری که خاور و مادر پول های بانک را چاپیده بود ( ! ) با پاسپورت کانادائی از کشور گریخت . . . به دنبال حب جیم خوردن خاوری نمایندگان دلسوز مجلس که در همه حال به فکر منافع ملی و صیانت از حقوق امت همیشه در صحنه هستند دست به کار شدند و با ارائه یک طرح دو فوریتی خواستار اخراج مدیران عالیرتبه و مسئولین بلند پایه چند ملیتی از هیئت دولت و مراکز حساس مملکت شدند، و استدلالشان هم این بود که چون دست پاکی به یک رویه در این مملکت تبدیل شده، ممکن است این دو - سه ملیتی ها هم که فریاد مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس می دهند و فریاد مرگ بر استکبارشان گوش فلک را پر کرده است فردا، پس فردا با حجم زیادی از دارایی های مملکت فلنگ را ببندند و به دامن استکبار پناه ببرند و به ما بخندند !! 
به هر حال بازار نطق های پیش از دستور و طبق دستور در مجلس و انتقادات 
روزی نامه های منتقد دولت بسیار گرم بود و نمایندگان مجلس همچنان قضیه راکش می دادند و خواستار برخورد با دو - سه ملیتی ها و برگردانده شدن سه هزار آقازاده از لندن بودند که ناگهان همه صدا ها خاموش شد و سر و صدای قضیه خوابید و در کمال تعجب این طرح از دستور کار مجلس شورای اسلامی خارج گردید!! 
اما چه شد و چه اتفاقی پیش آمد که نمایندگان محترم مجلس که سفت به موضوع چسبیده بودند یکمرتبه سر قضیه را ول کردند و موضوع را کش ندادند، بقیه را از زبان حاج آقا غلام علی جعفر زاده ایمن آبادی ( نماینده مردم همیشه در صحنه رشت در مجلس ) بشنوید . . . 
نماینده شجاع رشت در خصوص فراموش شدن این طرح می گوید : " . . . من احتمال می دهم حذف این طرح از دستور کار مجلس با اعمال فشار از جانب برخی افراد و مسئولان شاخص بوده است، چرا که خودشان دارای تابعیت مضاعف هستند و نمی توانند چنین طرحی را بررسی کنند . . . 
بی شک در مجلس هم کسانی حضور دارند که دارای تابعیت از دو کشور بطور همزمان هستند و جزو دو تابعیتی ها محسوب می شوند" 
بنابراین ساده است فکر کنیم در برابر طرح دو فوریتی مجلسیان برای رو کردن تابعیت دو گانه مدیران دولتی، دولتی ها هم تهدید به رو کردن دست دو تابعیتی های مجلس کرده باشند و به این ترتیب طرفین در دقیقه نود با نتیجه مساوی از رقابت کنار کشیده اند !! 
یک احتمال دیگر هم وجود دارد و آن اینکه دیده اند اگر بنا را بر اخراج دو تابعیتی ها و سه تابعیتی ها بگذارند مملکت با کمبود و حتی نبود مدیر و مسئول عالیرتبه و والا مقام مواجه می شود و مجبور خواهیم شد علاوه بر واردات مهر و چادر مشکی و تسبیح و جانماز از چین، منبعد مدیر و مسئول هم از چین وارد کنیم، و با توجه به اینکه چین محصولات تقلبی و بی کیفیت به ما صادر می کند کیفیت مدیران وارداتی هم بهتر از همین چند ملیتی های داخلی نخواهد بود !! 
به هر تقدیر طرح بایگانی شده و دو - سه ملیتی ها سرگرم خدمت به امت همیشه در صحنه هستند و هر وقت هم لازم باشد در حالیکه پاسپورت انگلیسی و سایر ممالک استکباری در جیب مبارک دارند فریاد گوشخراش و دشمن شکن مرگ بر انگلیس و مرگ بر استکبار سر می دهند !

شنبه

رو کردن دست یکدیگر !

ماجرای پاک تراشی جنگل های گردنه حیران و تقسیم خانوادگی و عادلانه زمین ها بین اعضای فامیل و وابستگان نمایندگان مجلس و تنی چند از افراد با نفوذ تبدیل به آبرو ریزی جدیدی شده و هر طرف دیگری را به زمین خواری و غارت منابع طبیعی و ثروت های ملی متهم می کنند !
نماینده اردبیل در مجلس نماینده آستارا را به توپ بسته، و نماینده آستارا نماینده اردبیل و اقوامش را متهم می کند !
کمال الدین پیر مؤذن، نماینده اردبیل با توزیع برگه هایی میان خبرنگاران پارلمانیفهرستی از زمین خواران را که در آن اسامی فامیل و نزدیکان و فرزند و فک و فامیل نماینده آستارا در مجلس شورای اسلامی وجود دارد منتشر کرد !
به مصداق مثل معروف که می گوید : " زدی ضربتی، ضربتی نوش کن ! " حاج آقا نعیمی رز ( نماینده آستارا ) هم دست نماینده اردبیل را رو کرد و پای مسئولان شهرستان را هم به میان کشید و گفت : این افراد برای آنکه در آینده رد صلاحیت نشوند، سند املاک را به نام همسر و فرزندان و اقوام درجه یک خود زده اند !!
خلاصه یک هفته ای است در گیری این دو نماینده در مجلس ( که در مقاطعی به درگیری لفظی هم کشیده شد ! ) کلیه اخبار و اتفاقات داخلی و جهانی را تحت الشعاع قرار داده، و همه منتظرند تا در نتیجه این درگیری طرفین برای رو کم کنی ( ! ) ناگفته های دیگری هم رو شود !
این آبروریزی ها آنهم از سوی نمایندگان مجلس که عصاره فضائل ملت هستند کار درستی نیست و نمایندگان محترم باید به جای رو کردن دست یکدیگر و سوژه درست کردن برای تلویزیون های ماهواره ای و بلندگوهای استکباری دست در دست یکدیگر داده و برادرانه پای سفره ای که پهن شده است بنشینند و به قدر اشتهای خود لقمه بزنند !
به مال مفت رسیدی هلاک کن خود را / که این معامله کم اتفاق می افتد !!
افشای فساد اقتصادی و مالی و زمین خواری و گردنه خواری و خواری های دیگر نمایندگان مجلس به هیچ وجه پسندیده نیست و نباید به صفحات مطبوعات و جراید کشیده و موجب آبروریزی شود، زیرا در شرایطی که دنیا جمهوری اسلامی را به خاطر فساد دولتی توی بوق کرده است همین مانده که به فساد پارلمانی هم متهم شویم!
نمایندگان مجلس ( عصاره های فضائل ملت ) رفته اند مجلس که ناظر بر اعمال دولتی ها باشند و از منافع مملکت و ملت پاسبانی کنند، وقتی خود نمایندگان هم به زمین خواری و فساد مالی و اقتصادی بپردازند، به قول معروف : " وای اگر از پس امروز بود فردائی ! " 
در ماجرای بازرگان جوان شهرام مجمع الجزایری فاش شد که عده ای از نمایندگان ریز و درشت مجلس از او پول گرفته بودند !
حتی رئیس مجلس وقت گفت خوب کاری کردم گرفتم، به کسی هم ربطی ندارد !
در همین پرونده زنجان بابکی هم اسم مبارک چند نماینده و فرزندانشان نزدیک بود رسانه ای شود که بخیر گذشت !
یعنی نماینده شدن از این خطرات شیرین هم دارد و نمایندگان محترم در معرض ابتلا به مفاسد اقتصادی و مالی و زمین خواری و بیماری های مشابه هستند و این شتری است که دیر یا زود جلوی در خانه هر نماینده و یا هر مقام دولتی خواهدخوابید ( ! ) و خوبیت ندارد که در عالم رفاقت و همکاری افراد دست یکدیگر را رو کنند، و هیچ کس نباید فکر کند از دیگری آتو در دست دارد، چون شرائط طوری است که همه از هم آتو دارن ( ! ) پس بهتر است همه گزینه ها همچنان سربسته و زیر میز باشد و دست ها رو نشود !

جمعه

آیا " بودا " کمونیست بود ؟!



" بودا " را باید پر رهرو ترین شخصیت فرهنگی و فرهنگ ساز جهان نامید، زیرا اگر جمعیت بودائیان چین و هند و ژاپن، تایلند، برمه، کامبوج، ویتنام و لائوس و نپال و تبت و بوتان و سریلانکا و سایر نقاط دور و نزدیک را جمع بزنیم بیش از نیمی از جمعیت جهان آموزه های " بودا " را به کار می بندند و الگوی رفتاری خود قرار می دهند . . . 
مطالعه دقیق آئین بودا نشانگر آن است که متشابهات بسیاری بین آموزه های بودا با آموزه های مزدک و مانی ( پیام دهندگان باستانی ایران ) وجود دارد ، و در ادیان بعد از بودا هم مشاهده می شود بسیاری از دستورات انسان ساز و فرهنگ ساز مصلحین جهانی مشابه دستورات " بودا " می باشد ! 
دین پژوهان و متخصصان تطبیق ادیان و علوم دینی تطبیقی معتقد به تاثیر گرفتن ادیان از یکدیگر هستند . . . 
بودائیان جهان اعتقادی به رسالت بودا از سوی خداوند ندارند و خود بودا هم هرگز جعل عنوان نکرده و خود را فرستاده ( رسول خدا ) نخوانده است. 
در تمام آثار تاریخی و مذهبی بودائیان ، او را شاهزاده ای متولد تبت معرفی کرده اند که روزی برای مشاهده زندگی رعایا از قصر مجلل و با شکوه پدر خارج می شود و وقتی وضعیت ناگوار زندگی فلاکت بار مردم عادی و استثمار شده توسط ملاکین را می بیند تصمیم می گیرد به قصر برنگردد و در میان توده مردم عادی بماند و به راهنمائی و آموزش آنها بپردازد، زیرا همانطور که خود بودا می گوید توده ها به منزله مواد خامی هستند که حاکمان در جهت امیال و خواسته های خود به آنها شکل می دهند ، و رهبران فکری جامعه باید حقوق طبیعی و قانونی انها را به ایشان بیاموزند تا تن به استثمار و استعمار ندهند و در پی احقاق حقوق خود باشند ! 
اما پیروان سایر مکاتب و مسلک ها و ادیان و مذاهب برای تمسخر و تخفیف دادن بودائیان، آنها را بت پرست و بودا را به منزله بت معرفی می کنند ! 
گاهی انسان وقتی عمیقا آموزه ها و جملات بودا را مطالعه می کند به نظرش می رسد آموزه های بودا زیر بنای ایدئولوژی های عدالت خواهانه و مبنای فلسفه های انسانگرا و ضد استثماری و سرمایه سالاری و چراغ راه پدید آورندگان اندیشه های برتر مارکسیستی، کمونیستی و سوسیالیستی بوده است. 
اکنون به آموزه هائی از میان جملات ثبت شده و به یادگار مانده از بودا توجه کنید : 
* پاک باشید و روح و جسم خود به اعمال غیر انسانی آلوده نسازید. 
* هیچ انسانی بر انسان دیگر برتری ندارد مگر در فضیلت هایی که کسب کرده است ! ( انسان ها فقط در دانش و علم و صحت عمل بر یکدیگر برتری دارند. ) 
* انسان باید همنوعان خود را در شادی هایش سهیم سازد و در غم و ادبار آنها شریک باشد . 
* دروغ سرچشمه همه خباثت ها و بدی هاست، هرگز دروغ نگوئید. 
* مردم آزاری نکنید و انسان دیگری را نیازارید که بدترین اعمال آزردن دیگران (مردم آزاری) است. 
* به یک دیگر عشق بورزید، همنوع خود را دوست داشته باشید و هرگز قتل نکنید زیرا قتل گناهی نابخشودنی است و مستوجب سنگین ترین مجازات. 
* به حیوانات آسیب نرسانید و حقوق حیوانات را رعایت کنید چون وجودشان در این جهان لازم است و اگر لازم نبود آفریده نمی شدند. 
* طبیعت ( آب، خاک، جنگل ) و هرچه در آن است را تمیز و پاکیزه نگه دارید، هرگز درختان و گیاهان را نابود نکنید چون زنده هستند و حق زندگی کردن دارند. 
* کار بد نکنید، خاطره کار بد مثل سایه تا ابد با شماست و آزارتان می دهد 
* حیوانی را که به شما خدمت کرده است در سالخوردگی رها نکنید. 
* انسانی که کار خوب را برای دریافت پاداش انجام می دهد انسان خوبی است، اما انسانی که بدون چشمداشت پاداش کار خوب می کند انسان واقعی است ! 
* به آسمان تیره نگاه کنید و از خود بپرسید این همه گوهر درخشان چطور آفریده شده اند و هدف از خلقت این جهان چیست ؟ 
* هرآنچه برخود نمی پسندید برای همنوع خود نیز نپسندید، و هر خوبی را که برای خود می خواهید برای دیگران هم مسئلت کنید. 
* نیکوکار باشید و باشروع هر روز تازه و دمیدن آفتاب یک کار خوب برای جامعه انجام دهید. 
* یک زن بیشتر اختیار نکنید و تا پایان عمر به او وفادار باشید. 
* کودکان را خوب تربیت کنید چون آنها ادامه ما هستند (بودا می گوید انسان نمی میرد بلکه فرزندانش ادامه او هستند !) 
* هیچکس نمی تواند سعادتمند باشد، مگر آنکه همه سعادتمند باشند. 
*با هیچ کس دشمنی نکن و با همه کس متواضع باش و هیچ متواضع را حقیر مشمار. 
* از مال اندوزی و حرص و آز بپرهیزید و از نعمات طبیعی به اندازه نیازهای ضروری استفاده کنید. 
* از سوء ظن و فکر بد در مورد دیگران پرهیز کنید چون مثل آتش به وجودتان می افتد و شما را می سوزاند !
به بطالت شادمان مباش و بر بخت اعتماد مکن و از فعل نیک پشیمان مشو.


ترکیه عامل اصلی طوفان ریزگردها !


با کم ترین وزش باد آسمان استان های غربی و جنوبی ایران غرق در گرد و غبار (ریزگردها) می شود و تراکم غبار و گرد و خاک بقدری بالا می رود که به قو ل معروف چشم چشم را نمی بیند.
دامنه این ریزگردها به استان مرکزی و گاه حتی تهران غرق در دود اگزوز اتومبیل ها هم می رسد !
کارشناسان بی اطلاع حفاظت از محیط زیست و دستگاه های ذیربط فقط بلد هستند بگویند این گرد و غبار از کشور دوست و برادر عراق می آید و باید برویم در عراق مالچ پاشی و درختکاری کنیم !
حقیقت این است که کشور صهیونیستی ترکیه با ساختن یک سلسله سدهای عظیم روی رودخانه هایی که تامین کننده آب دجله و فرات در عراق و سوریه هستند از خروج آب از این کشور جلوگیری می کند و همانطور که افغانستان ( قدرت برتر منطقه ! ) آب هیرمند را با گردن کلفتی به روی ایران بسته و موجب خشک شدن دریاچه هامون و نابودی روستاهای اطراف آن شده است، ترکیه هم از رسیدن آب به عراق و سوریه جلوگیری می کند و مانع شده که حداقل چهل میلیارد متر مکعب آب به سمت بین النهرین برود و نتیجه اش، توفان های گرد و خاک شده که عراق ، سوریه و ایران را به خفقان انداخته است.
ترکیه به رویاروئی با ایران و عراق پرداخته، از داعش حمایت همه جانبه مالی و تسلیحاتی و اطلاعاتی می کند، کردها را که اصیل ترین قوم ایرانی هستند قتل عام می کند، دست در دستان خونین اسرائیل و عربستان گذاشته و از تجاوز عربستان به یمن و بحرین حمایت کرده است و علاوه بر آنچه گفته شد اردوغان ابن یزید ( ! ) آب را هم به روی مردم بین النهرین بسته و موجب بروز بحران زیست محیطی و توفان های شن و خاک در منطقه و ایران شده است.
در عوض سالی چند میلیون ایرانی وطن پرست ( ! ) به آناتالیا و بدروم و استانبول و سایر شهر های عشق و حال خیز ترکیه می روند و دلارهای نفتی کشورشان را به اقتصاد ترکیه ( ژاندارم امپریالیزم در منطقه ) تزریق می کنند !
دولت استکبار ستیز جمهوری اسلامی هم نفت و گاز ارزان قیمت به ترکیه می دهد و درهای کشور را بروی محصولات نامرغوب ترکیه، آنهم با تعرفه ترجیحی، باز کرده و اقتصاد این کشور ( متحد اسرائیل در منطقه ) را چاق می کند تا هزینه های دخالت های تجاوزکارانه در منطقه و مقابله با ایران و ساختن سد بر روی آب های خروجی از این کشور تامین گردد و گرد غبار آن به چشم مردم ایران رود !
شایان ذکر است کشور دوست و برادر افغانستان هم همین عمل شنیع را با جمهوری اسلامی انجام داده و برخلاف قوانین بین المللی ناظر بر روان آب های مشترک بین کشورها و برخلاف معاهده موجود میان ایران و افغانستان در خصوص حق آبه ایران از هیرمند که بین دو دولت به امضاء رسیده ( با امضای امیرعباس هویدا و داوودخان ) آب هیرمند را با گردن کلفتی به روی ایران بسته است !
دریاچه هامون به علت خشکی آب هیرمند خشک شده و دریاچه ای که نبض حیات استان های سیستان و بلوچستان بود به سرچشمه بروز گرد و خاک تبدیل گردیده و در نتیجه حرکت شن های روان و توفان ریز گردها و بروز بحران زیست محیطی مردم بومی ناچار به ترک دیار آبا اجدادی و مهاجرت به مناطق دیگر شده اند !
علت این است که ابرقدرت افغانستان ( ! ) در حالیکه ما سرگرم مبارزه با استکبار جهانی و زدن مشت محکم به دهان و دندان و باسن آمریکا بودیم از سرگرم بودن ما استفاده کرده و علاوه بر ساختن سد عظیم کجکی و چند سد کوچک و بزرگ دیگر، مسیر حرکت آب به سوی ایران را هم منحرف ساخته است !

چهار میلیون کشته در تهران !


زلزله دو هفته قبل در جواد آباد ورامین آنطور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفت و زنگ های خطر را به صدا در نیاورد.
تمام جمعیت تهران روی خطوط گسل زندگی می کنند و تهران یکی از خطرناک ترین مناطق مسکونی جهان است.
از سال هزار و هشتصد سی میلادی ( هزار و دویست و نه شمسی ) هیچ زلزله پر قدرتی در تهران نیامده است، اما به دلیل قوانین سست و سهل انگارانه ساختمان سازی مطمئنا عواقب خوبی در انتظار ساکنان این کلانشهر بی در و پیکر نیست، و روند زندگی در تهران بدون بروز مشکلات عظیم ادامه نخواهد یافت. . .
برآورد می شود در صورت بروز یک زلزله هفت ریشتری، در همان موج اول حادثه چهار میلیون تهرانی جان خود را از دست بدهند.
خطرناک ترین گسل تهران در دامنه البرز جنوبی از غرب تهران شروع می شود و به شرق تهران می رسد که از قضای روزگار گرانترین مناطق مسکونی شمال شهر تهران جملگی روی این گسل خطرناک که تا مشا ادامه دارد قرار گرفته اند !
جای تعجب است شهرداری اجازه می دهد روی گسل خطرناک شمال شهر تهران، حتی برخلاف نص صریح قانون، در ارتفاع بالاتر از هزار و هشتصد متر برج سازی کنند !
کوه های شمال تهران ( البرز جنوبی ) تنها جاذبه طبیعی تهران و حوزه آبریز پایتخت کم کم شبیه زور آباد کرج می شود و در برابر چشم مسئولین حفاظت از محیط زیست و شهرداری قانون شکنان با سنگ شکن و مته های هیدرولیکی کوه را می تراشند و روی گسل زنده شمال تهران برج سازی می کنند !
یکی از مهندسان عالیرتبه ساختمان برایم تعریف کرد در یکی از بازدید هایش متوجه باز بودن دهانه گسل شده که سازندگان سعی داشته اند آن را هر طور هست با نخاله و ضایعات ساختمانی پر کنند !
حتما شعر مولوی یادتان هست که هرکس بالاتر می نشیند موقع سقوط دست و پایش زودتر و بیشتر می شکند !!
بنا بر این کوه خواران و گسل خواران زلزله را جدی بگیرند و دست از غارت منابع طبیعی و انفال بردارند و اگر از شهرداری و سازمان های مسئول نمی ترسند، حداقل از زلزله بترسند و از روی گسل ها پائین بیایند !!

پسر اردوغان و یک مطرب ترکیه ای هم تحریم ها را دور زده اند !



امیر عباس سلطانی عضو کمیته تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی در مصاحبه با روزنامه " زمان " ترکیه گفته است : " بیشتر اموال گمشده بابک زنجانی نزد رضا ضراب در ترکیه است . . . " 
رضا ضراب یک جوان تبریزی است که به تابعیت ترکیه در آمده و با خواننده و رقاصه معروف ترکیه ای " ابرو گوندش " ازدواج کرده و دارای یک فرزند از این خواننده ترکیه ای معروف است.
پدر و خانواده رضا ضراب در زمان جنگ ایران و عراق زندگی خود را در ایران جمع کردند و به ترکیه گریختند تا از بلایای جنگ خانمانسوز برادران عراقی علیه ایران در امان بمانند!
پدر رضا صراف در استانبول صرافی باز کرد و با صراف های دوبی و تهران روابطی بهم زد و از طریق جابجائی ارز به ثروت قابل توجهی دست یافت. وی در دوران حکومت احمدی نژاد با حمایت دولت جمهوری اسلامی در آذربایجان ایران تقریبا با دست خالی و حمایت های دولت و بانک ها یک کارخانه ذوب آهن تاسیس کرد و آورده او از ترکیه معلوم نیست از سرمایه خودش بوده، یا همین پولهایی که بابک زنجانی نزد رضا صراف داشته است؟! ( به هر حال جا دارد در مورد دارایی های پدر رضا صراف هم تحقیقی صورت بگیرد ! ) 
چند روز بعد از دستگیری بابک زنجانی در تهران، دادستانی استانبول اعضای باند مافیائی بزرگی متشکل از مقامات سیاسی و اقتصادی و آقازاده های ترکیه ای را دستگیر کرد که رضا ضراب و طغرل اردوغان ( پسر رجب اردوغان ) هم در میان دستگیر شدگان بودند !
پسر رجب ترکه در همان ساعات اولیه دستگیری آزاد شد ، ولی رضا ضراب چند هفته ای در بازداشت ماند و در بازجوئی های اولیه اعتراف کرد که کارگزار بابک زنجانی در ترکیه بوده است !
اکنون بقیه اظهارات امیر عباس سلطانی : " با توجه به اطلاعاتی که در دست داریم بابک زنجانی و رضا ضراب جدا از هم نیستند و بخش اعظم اموال بابک زنجانی که ایران به دنبال آن است پیش رضا ضراب است. در این پرونده زنجانی تنها نبوده و یک مافیای قوی پشت سر اوست که در روند رسیدگی به پرونده مانع ایجاد می کند. 
وی با اشاره به اینکه ثروت بابک زنجانی پنج میلیارد دلار است گفت : " این پول به ترکیه انتقال پیدا کرده و در چرخه اقتصادی ترکیه است، به همین دلیل احتمال همکاری مقامات ترکیه برای بازگرداندن این پول ضعیف است ! " 
عضو کمیته تحقیق و تفحص مجلس همچنین گفت : " این تحقیق و تفحص نباید محدود به بابک زنجانی شود،باید از همه کسانی که در این پرونده نام آنها برده شده است مثل رضا ضراب ( صراف ) تحقیق شود اما خانواده او توسط دو تن از نمایندگان مجلس از من خواستند که نامی از او نبرم، اما در مورد او سند داریم ! "
( پایان نقل قول ) 
* من فروردین سال جاری با دو تن از خبرنگاران روزنامه زمان در استانبول شام خوردم و در آن جلسه شنیدم که خانم ابرو گوندش همسر رضا ضراب یا صراف در چند ماه اخیر ( پس از دستگیری بابک زنجانی ) ناگهان صاحب مستغلات و هتل و سهام و سرمایه های زیادی شده و همسرش که هوا را پس دیده ثروت زیادی را به این خواننده ترکیه ای و خانواده اش منتقل کرده است !
به این ترتیب به نظر می رسد این خواننده و مطربه ترکیه ای هم در دور زدن تحریم ها نقشی داشته و سهمی برده است !!

هتل اوین با سوئیت های لاکچری !

فاطمه بهرمانی معروف به هاشمی رفسنجانی (آبجی مهدی هاشمی) در مصاحبه با روزی نامه شرق گوشه هائی از ایام اقامت آقاداداش در اوین را شرح داده و از جمله فاش ساخته که آقا مهدی شب اول ورود به اوین را در سوئیت حاج ممد رضا رحیمی (معاون اول دست پاک احمدی نژاد) گذرانده است ! 
با خواندن این مطلب انسان مشکوک می شود نکند حاج مهدی در راه رفتن به زندان اوین آدرس را اشتباه رفته و به جای زندان اوین سر از هتل پنج ستاره اوین (هایت سابق) که در همان نزدیکی است در آورده است، که از قضا حاج ممد رحیمی هم در آنجا لاکچری سوئیت داشته و دیداری بین دو جناح روی داده است !!
در غیر اینصورت باید نتیجه گرفت که در زندان اوین علاوه بر آن بندهایی که شهرت جهانی دارند و مخصوص زندانیان و مجرمان خطرناک فرهنگی و مطبوعاتی و هنری مرتبط با بیگانگان (!) است، سوئیت های مجهز و مدرن و لوکس (بقول ما خارجی ها لاکچری !) هم جهت مجرمین اختلاسی و اقتصادی و ربایندگان بیت المال وجود دارد تا عزیزان پورسانت بگیر و مختلسین رقم بالا سختی و مرارت ایام حبس را بتوانند تحمل کنند !
ساخت سوئیت در زندان نشان دهنده آینده نگری مسئولان و مدیران محترم است و نشان می دهد با توجه به بی در و پیکر بودن اوضاع پیش بینی کثیف شدن دست های پاک دولتی ها و آقازاده ها را از قبل کرده و برای چنین روزهایی چنین سوئیت هایی را تدارک دیده بوده اند ! (عاقل آن است که اندیشه کند پایان را !)
با توجه به پیشرفت هایی که در پیش است (!) یحتمل پای مقامات ارشدتری هم عنقریب به اوین باز شود، و چه خوب است علاوه بر سوئیت های موجود ویلاهای مجهز به استخر و سونا و زمین تنیس و گلف هم برای زندانیان یقه سفید در لیست انتظار ساخته و آماده گردد !
مطلب جالب دیگر در مصاحبه فاطی خانم رفسنجانی داشتن ارتباط تلفنی حاج مهدی با اهل بیت و خانواده محترم و بزرگ هاشمی از زندان بود که مشت محکمی به باسن احمد شهید نماینده و ناظر ویژه سازمان ملل در موضوع حقوق بشر است که مرتب از در دسترس نبودن امکانات رفاهی برای محبوسین در زندان های ایران نق و نوق میزند!
تماس تلفنی از داخل سوئیت و استفاده از اینترنت در سوئیت (زندان) های ایران نشان می دهد استاندارد زندگی در زندان های ایران از استانداردهای زندگی در بسیاری کشورهای اروپائی بالاتر است و اگر مشکل ویزا و اقامت نبود بسیاری از مردم سوئد و دانمارک تقاضای زندانی شدن در ایران را می دادند !!
در پایان حاجیه فاطمه (آباجی حاج مهدی هاشمی) گفته است در شب اول ورود مهدی به سوئیت حاج ممد رحیمی (معاون اول دست پاک احمدی نژاد) معاون زندانی احمدی نژاد دو تا درخواست از مهدی داشته و مطرح کرده که یکی رو نمیگویم، و دومی برای کمک به انجام امور بازنشستگی اش بوده است !
بنده وارد جزئیات این مورد آخر نمی شوم ولی از قرائن برمی آید که آقا مهدی همچنان از نفوذ بالایی برخوردار است، بطوری که ممد رحیمی بجای دست زدن به دامان احمدی نژاد و تقاضای کمک از وی، دست به دامن حاج مهدی شده تا پس از خروج از زندان مشکل بازنشستگی او را حل کند !
با توجه به اینکه ممد رحیمی به سه سال و حاج مهدی به ده سال زندان محکوم شده است، چطور رحیمی به این نتیجه رسیده که مهدی زودتر از او سوئیت را ترک می کند الله اعلم به حقایق الامور !

یکشنبه

شرایط برتر زندگی در جمهوری اسلامی


بلندگوهای استکباری اعم از چند صد رادیو و چند صد تلویزیون و صدها روزنامه و صدها هفته نامه و شبکه های گسترده و فراگیر مجازی که دسته جمعی از آمریکا و کشورهای اروپائی و بخصوص عربستان پول و دستور می گیرند با تبلیغات مسموم سعی می کنند نشان دهند جمهوری اسلامی با مشکلات اقتصادی خرد کننده ای مواجه است، فی المثل دولت پول ندارد یا جوانان بیکار هستند و امید به آینده ندارند، آمار طلاق بیشتر از ازدواج است، اتوبوس های ساخت جمهوری اسلامی یک در میان آتش می گیرند، هواپیماهای ایران صدو چهل بلند نشده سقوط می کنند، مسکن دولتی مهر افتتاح نشده کلنگی شده است، جاده های ایران بیشتر از دو جنگ جهانی قربانی می گیرند، آب آشامیدنی در بسیاری از نقاط یا اصلا وجود ندارد یا آلوده به نجاست (فاضلاب) است، اعصاب مردم خراب و آمار کتک کاری و مراجعه به پزشکی قانونی بالا است، در فرودگاه جده شرطه ها به حجاج بیت الله الحرام تجاوز می کنند، محیط زیست ویران و نابود شده، دریاچه ها خشک شده اند، جنگل ها نابود شده و رودخانه ها به کانال انتقال فاضلاب تبدیل شده اند، در هوای شهرهای بزرگ همه چیز وجود دارد بجز اکسیژن، دزدی حرام و غیر قانونی و مستوجب مجازات اما اختلاس و رشوه خواری و پورسانت گرفتن جزو امتیازات مدیریتی است، انواع بیماری از ایدز گرفته تا تب کنگو و ابولا و شقاقولوس مردم را مبتلا کرده و و و . . .
اما این بلند گوهای استکباری یک چیز را نادیده گرفته و به عمد آن را مطرح نمی کنند و از کنار آن می گذرند و آن اول : " دگردیسی و جهش ژنتیکی " و دوم : " ورزشکار شدن امت همیشه در صحنه " است !
بطوری که دانشمندان می گویند انسان بدون تنفس اکسیژن و در هوای آلوده به گازهای سمی نمی تواند زنده بماند، یا با خوردن مواد غذائی مسموم و سمی ریق رحمت را سر می کشد و الی غیرالنهایه. . .
اما خوشبختانه امت همیشه در صحنه با جهش ژنتیکی و آسیب ناپذیر شدن، نه تنها در هوای سمی شهرها خفه نمی شود و همچنان مرگ بر آمریکا می گوید بلکه با خوردن روغن صنعتی پالم و روغن موتور بجای روغن سالم و خوردن سبزی و میوه آبیاری شده با فاضلاب بیمارستانی و گوشت ماموت و بوفالوی تاریخ مصرف گذشته وارداتی و نوشیدن آب آلوده به فاضلاب و شیر و لبنیات تقلبی و آب لیموی تهیه شده از اسید سیتریک و برنج سیانوری هندی و سایر سموم کشنده . . .الحمدالله به کوری چشم استکبار جهانی همچنان سر پا است و در سفرهای استانی مثل دوران جاهلیت دنبال موکب رئیس روسا مانند قهرمانان دوو استقامت چهار نعل می دود !
دومین موفقیتی که بلندگوهای استکباری نادیده گرفته اند همین ورزشکار شدن امت همیشه در صحنه است که در این سالها آنقدر دنبال پیدا کردن کار و یک لقمه نان و یا پیدا کردن اطاق خالی، یا تخت خالی در بیمارستان دولتی برای بستری شدن و مردن (!) و یا در سفر های استانی رئیس جمهور و وزرا به دنبال اتول آنها دویده اند که همگی یه جورایی قهرمان دو میدانی و چاله میدانی محسوب می شوند !
ضمنا اینکه می گویند جوانان در جمهوری اسلامی امکان پیشرفت ندارند هم تبلیغات دروغ استکبار جهانی برای زیر سئوال بردن پیشرفت های جوانان ما است و کافی است به اسامی جوانان و نوجوانانی که همراه پدر بزرگوارشان از روستاها به شهر آمده و بدون داشتن سواد خواندن و نوشتن با استفاده از امکانات اقتصادی ( اختلاس به پشتوانه حمایت ابوی یا پدر زن ) در سالهای اخیر میلیاردر دلاری شده اند نگاهی انداخته شود تا معلوم شود امکان ترقی و پیشرفت جوانان در جمهوری اسلامی خیلی بیشترتر از آمریکا و اروپا می باشد ! (نمونه این جوانان موفق : زنجان بابکی و م - ه) 
بقیه مطلب را خودتان بنویسید، و زیر این مطلب اضافه کنید فقط لطفا فحش و حرف بد نزنین که خانواده نشسته !!!

مردم نان حلال خور و شریف !


مسافری که از فرودگاه عازم منزل بود در تمام طول مسیر به این فکر بود که چطور راننده تاکسی فرودگاه را دو دره کند و بدون دادن کرایه تاکسی حب جیم را بخورد و متواری شود ! 
آخر نزدیک مقصد و پیاده شدن فکر بکری به خاطرش رسید و به راننده گفت : " یک اسکناس صد دلاری از جیبم افتاده عقب ماشین و نمی توانم پیدایش کنم، لطفا جلوی یک دکه سیگار فروشی توقف کنید تا فندکی بخرم شاید زیر نور فندک صد دلاری را ببینم و پیدا کنم !
راننده اطاعت کرد و جلوی اولین دکه ایستاد؛ به محض توقف تاکسی مسافر رند ساکش را که کنار دستش روی صندلی عقب بود برداشت و پیاده شد تا بگریزد اما هنوز از تاکسی دور نشده بود که راننده تاکسی گاز را تا آخر گرفت و متواری شد ( راننده به عشق صد دلاری زودتر گریخته بود !! )

وضعیت خوب زندان ها


محکومی را برای گذراندن ایام محکومیت به زندان معروفی که شنیدن نامش رعشه بر اندام محکومین می اندازد می بردند.
محکوم بخت برگشته که می دانست مسئولین زندان همه نامه های زندانیان را قبل از خروج از زندان می خوانند، با افراد خانواده چنین قرار گذاشت : 
" بیائید یک رمز تعیین کنیم، اگر نامه ای که از طرف من دریافت می کنید با خودکار آبی نوشته شده بود، بدانید هر چه نوشته ام درست و صحیح است؛ اما اگر با خودکار قرمز نوشته شده بود بفهمید که سراپا دروغ نوشته ام و اوضاع بسیار بد و شرایط صد در صد بر عکس است ! " 
یک ماه بعد خانواده اولین نامه اش را که با خودکار آبی نوشته بود دریافت کردند : " اینجا همه چیز عالی است، بهداشت و نظافت عالی در حد هتل پنج ستاره، غذا در سطح بهترین رستوران های شهر . . .
نه کتک در کار است،نه ناخن زندانی را می کشند،نه کسی را شکنجه می دهند . . . روزنامه و مجله و اینترنت پر سرعت داریم، تلویزیون داریم، زمین چمن برای هواخوری و ورزش در اختیارمان است و و و . . . خلاصه همه چیز داریم فقط خودکار قرمز به هیچ وجه گیر نمی آید !!

چالش های اساسی جمهوری اسلامی

اگرچه به نظر می رسد جمهوری اسلامی از گردنه و پیچ خطرناک مذاکرات هسته ای گذشته و خطر حمله نظامی آمریکا و متحدانش را از سر گذرانده است اما همچنان مواجه با چالش های تهدید کننده ای است و باید حداقل از پنج گردنه صعب العبور دیگر بگذرد !
این تهدیدات و چالش های کلیدی و مخاطره آمیز که در حال حاضر بر سر راه جمهوری اسلامی قراردارند عبارتند از : 
1 - چالش خشکسالی فزاینده و بی آبی
2 - چالش دروغ !
3 - چالش بیکاری و بیکارگی 
4 - چالش جنسی 
5 - چالش اولویت های اشتباه 
ما به ترتیب در این مقاله چالش های پیش رو و تهدید آمیز را به اختصار تشریح می کنیم :

الف : چالش بی آبی 
****************
در مورد بی آبی باید گفت که اطلاعات موجود بسیار نگران کننده است .
بر اساس نتایج به دست آمده از شبیه سازی های انجام شده توسط IPCC, تغییرات اقلیمی در ایران پیامدهای زیر را به دنبال خواهد داشت : 
- متوسط بارش باران نه درصد کاهش خواهد داشت.
- متوسط هوای کشور یک درجه سانتیگراد افزایش خواهد یافت.
- تعداد بارش های سنگین و سیل ساز خطرآفرین تا چهل درصد افزایش خواهد یافت.
- تعداد روزهای داغ ( دمای بیش از سی درجه سانتیگراد ) در اکثر نقاط ایران افزایش یافته و این افزایش در جنوب شرق کشور ( استان های سیستان و بلوچستان و کرمان ) بیش از مناطق دیگر خواهد بود.
- میزان سرانه ذخایر آبی کشور تا حدود هزار و سیصد متر مکعب کاهش خواهد یافت.
- با افزایش هر یک درجه سانتیگراد دمای کشور ، معادل سیزده میلیارد متر مکعب منابع آبی کشور از طریق تبخیر از دسترس خارج می شود و این تهدید بزرگی برای منابع آبی است. 
- با توجه به اینکه نود درصد تولید برق آبی ( تولید برق از سدهای کشور ) در حوضه های کارون و کرخه انجام می شود، با کاهش بارش و روان آب ها در این دو حوزه مهم، کاهش چشمگیر تولید نیروگاههای برقآبی طی سالهای آینده قطعی است.
- با کاهش بارندگی و افزایش خشکسالی و پایان یافتن ذخایر آبی تولید محصولات کشاورزی و دامی هم کاهش یافته و کشور از لحاظ تامین نیازهای غذایی دچار مشکل خواهد شد.

دوم : چالش دروغگویی !
*****************
در این مورد متاسفانه تاکنون هزینه های زیادی پرداخته شده و با ادامه دروغگویی پرداخت خواهد شد.
وقتی با یکدیگر روراست نیستیم، اعتماد کاهش پیدا می کند؛ وقتی اعتماد کاهش پیدا کرد، هزینه های معاملاتی افزایش پیدا می کند، وقتی هزینه های معاملاتی افزایش پیدا کرد سرمایه گذاران حاشیه سود کمتری از فعالیت های اقتصادی و اجتماعی خود دریافت می کنند و چشمه خلاقیت، نوآوری، ثروت آفرینی و ایجاد مطلوبیت اجتماعی خشک می شود . . .
اگر دقت کنیم می بینیم کم فروشی و کم کاری نوعی دروغ است، تهمت از جنس دروغ است، پیمان شکنی، اختلاس، رشوه خواری، اخاذی، ریاکاری، تبلیغات کذب، تقلب در کار و تولید و بسیاری دیگر از زیر شاخه های دروغ که به عرف و هنجار تبدیل شده است در آینده پیش رو آفات زیادی به ارمغان می آورد و از چالش های خرد کننده اجتماعی در جمهوری اسلامی می باشد.

سوم : چالش بیکاری 
***************
براساس تعریف دولت هر کس در هفته حداقل یک ساعت کار کند بیکار محسوب نمی شود!
هر ابلهی می داند که با یک ساعت کار نه نیازی برطرف می شود و نه خانواده ای تامین می گردد !
اگر بخواهیم تعریف واقع بینانه ای از کار و بیکاری ارائه کنیم، باید بگوئیم که نیمی از ایرانیان بیکارند؛ به این خاطر که خیلی از افراد، بویژه زنان تحصیل کرده اصولا از یافتن کار ناامید شده و از بازار کار خارج شده اند، از آنهایی که هنوز مصرانه در جستجوی کار هستند هم خیلی قادر به یافتن کاری در حدی که بتوانند معیشت خود را آبرومندانه تامین کنند و برای آینده خود منبع مالی مطمئنی داشته باشند نیستند !
با افزایش جمعیت و افزایش فارغ التحصیلان دانشگاهی روز به روز به تعداد لشگر بیکاران افزوده می شود و دولت باید گوش به زنگ وقوع یک معضل جدی اجتماعی و فوران آتشفشانی باشد، که هم اکنون دود آن از قله بیکاری بلند شده و با چشم غیرمسلح دیده می شود !

چهارم : چالش جنسی ( خجالتی )
**************************
چالش بزرگ دیگر جمهوری اسلامی جنسی و یا خجالتی است !
چرا خجالتی ؟!
برای اینکه خشکسالی، بی آبی، بی برقی، بیکاری، کود اقتصادی، پیر شدن جمعیت و بسیاری از معضلات کوچک و بزرگ دیگر خجالت ندارد و می شود آنها را مطرح کرد اما بحران خانواده و مسائل اخلاقی مبتلابه جامعه چیزی نیست که بتوان به راحتی بیان و مطرح کرد!
نسبت طلاق و ازدواج در کشور از یک طلاق به ازای ده ازدواج به یک طلاق در برابر هر پنج ازدواج رسیده است که آمار نگران کننده ای است.
همچنین براساس یک برآورد کارشناسی به ازای هر طلاق رسمی در کشور دو طلاق عاطفی صورت می گیرد !
طبق اظهار نظر وزارت ورزش و جوانان بین بیست و پنج تا سی درصد جوانان زندگی مجردی دارند. 
تعداد دخترانی که از سن ازدواجشان گذشته چهار و نیم میلیون نفر و آمار زنان بیوه به یک و نیم میلیون نفر رسیده است.
یازده تا سیزده میلیون جوان در سن ازدواج قرار دارند که به دلیل مخارج گران و هزینه های سرسام آور زندگی مشترک نظیر اجاره خانه و تامین خورد و خوراک قادر به ازدواج نیستند.
تامین یک جهیزیه کامل برای خانواده های ایرانی بین چهل تا یکصد میلیون تومان هزینه دارد، در حالی که متوسط در آمد یک خانواده ایرانی یک و نیم میلیون تومان در ماه است.
با ادامه این روند واضح است که جامعه ایران با چه عواقبی روبرو خواهد شد.

پنجم : اولویت گذاری های اشتباه
************************
آینده یک کشور را مسائلی رقم می زند که توسط مدیران ارشد آن کشور " اولویت " گذاری شده و سپس مدیریت می شوند.
از میان چالش هایی که مطرح شد از همه خطر آفرین تر اولویت گذاری های اشتباه است !
زمانی که مدیران و مسئولین امور قادر به تشخیص اولویت ها نیستند آنقدر اولویت گذاری می کنند که اولویت های ضروری فراموش می شوند !
کشوری که صد مسئله و اولویت دارد، یعنی اولویت ندارد و دچار روزمرگی و بی برنامه گی است، و این مهم ترین چالش جمهوری اسلامی است !