من همیشه گفته ام و نوشته ام که آمریکا در ایران رو دست خورد.
آمریکا وقتی مطمئن شد شاه دیگر امکان ماندن ندارد اوپوزیسیون متمایل به خود را حمایت کرد و قبول کرد نهضت آزادی و به اصطلاح ملی گرایان متمایل به غرب ( و به شدت ضد چپ ها و اتحاد شوروی ) روی کار بیایند و رژیم جدید در حوزه و حیطه منافع حیاتی غرب باقی بماند !
رهبر انقلاب اسلامی هم برای جلوگیری از برخورد ارتش شاه با مردم و زودتر به پیروزی رسیدن انقلاب مهدی بازرگان را به نخست وزیری گمارد که در حقیقت ژنریک دکتر شاپور بختیار با عیار بالاتر مذهبی بود !
بعد مساله ملاقات وابستگان دولت بازرگان با مقامات آمریکائی و بوس و کنارهای آنها با برژینسکی و دیپلمات های انگلیسی و آمریکائی پیش آمد و بازرگان رسما اعلام کرد انقلاب پایان یافته و روابط با غرب و آمریکا و متحدانش بر منوال سابق خواهد بود و . . .
اما ناگهان ورق برگشت و آمریکا که خوشحال بود تغییر رژیم با خوشی و خرمی پایان یافته و علیرغم رفتن شاه، جمهوری تازه تاسیس اسلامی همچنان تحت نفوذ و در دایره منافع حیاتی آمریکا مانده است رودست خورد و با استعفای بازرگان، در واقع بند نافی که ایران و آمریکا را به هم پیوند می داد گسسته شد !
افرادی تحت عنوان دانشجویان پیرو خط امام از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و دیپلمات های آمریکائی را گروگان گرفتند.
بازرگان و اعضای بلند پایه و متنفذ کابینه اش کوشیدند با رایزنی و ترساندن رهبران روحانی و مردم از عکس العمل آمریکا موجبات آزادی سریع دیپلمات ها و رفع تصرف سفارت را فراهم سازند اما رهبر انقلاب اسلامی در پیامی به متصرفین اعلام کردند که خوب جائی را گرفته اید و محکم نگاه دارید.
همچنین در اظهارات قابل تعمق دیگری اظهار داشتند که این کار ( تصرف سفارت آمریکا ) انقلاب دوم است !
بازرگان که تصور نمی کرد روحانیون علاقه ای به مدیریت کشور و آمادگی این کار راداشته باشند با بلوف استعفا نزد رهبر انقلاب رفت تا امام خمینی را تحت فشار گذاشته و شرط ادامه کار خود و دولتش را آزادی گروگان های آمریکائی و رفع تصرف سفارت قرار دهد، اما رهبر انقلاب با استعفای او موافقت کرد و شورای انقلاب را که روحانیون برجسته ای نظیر آیت الله بهشتی، آیت الله خامنه ای، آیت الله موسوی اردبیلی، آیت الله رفسنجانی، آیت الله مهدوی کنی و عده دیگری از پیشگامان انقلاب بودند مسئول اداره کشور کردند و به این ترتیب کلاه بزرگی سر آمریکا رفت و از آمریکا در ایران قطع ید شد.
آمریکا از همان روزها به لطایف الحیل دنبال برگرداندن آب رفته به جوی بوده و هست و جمهوری اسلامی هم بخوبی می داند که آمریکا گروه خونش با گروه خون رژیم ایران نمی خواند و تلاش می کند جمهوری اسلامی را استحاله و گام به گام از درون و بیرون متلاشی کند.
اولین دلیل به آتش کشیدن و نابود کردن سوریه قطع نفوذ ایران در منطقه و نابودی راه ارتباطی ایران به جنوب لبنان است.
اولین دلیل تاسیس داعش توسط ترکیه و عربستان قطع نفوذ ایران در عراق و در آوردن حکومت عراق از دست شیعیان عراق است.
آمریکا با آنکه به خوبی می دانست ایران دنبال تولید سلاح هسته ای نیست و اصلا توان این کار را هم ندارد، هسته ای شدن جمهوری اسلامی را بهانه تحریم های غیر انسانی و خرد کننده قرار داد تا اقتصاد جمهوری اسلامی را متلاشی و مردم تحت فشار را علیه رژیم ایران بشوراند !
اکنون با به اصطلاح توافقنامه هسته ای به دنبال یافتن راه های نفوذ جدیدی است تا با ژست دوستی و بهبود روابط مسیر تازه ای برای نابودی جمهوری اسلامی بگشاید.
آنچه مسلم است و از تاریخ روابط امپریالیستی و نگاه از بالای آمریکا بر می آید، آمریکا نه می بخشد و نه فراموش می کند !!
اما باید توجه داشت هر چه ترفندهای آمریکا به روز و پیچیده، و هرچه لوازم در دست آن کارساز باشد تا زمینه داخلی برای تغییر و همراهی با آمریکا و نقشه هایش وجود نداشته باشد، موفق نخواهد شد.
یکی از موارد مهم و موثر در صاف کردن مسیر ورود بیگانگان و مسلط شدن آنها بر سرنوشت ملک و ملت وجود بی عدالتی و ستمگری در جامعه و کشور است که باعث می شود مردمان به سودای رهائی از ظلم و جور و جهل و جنایت به سوی بیگانگان آغوش بگشایند.
" ارسطو " خطاب به شاگرد جوان جهانگشای خود می گوید که : " ستم مایه کوتاهی عمر حکومت است. اگر پادشاهی از عدالت بیزاری جوید، ویرانی سرزمینش از بیداد حتمی است، چون اساس ملک آباد و آرامش حاکم از عدالت است !
" عدالت " بی شک از واژگان قابل توجه در کشورداری است و عمود و عماد مملکت داری و حکومت است که اگر نباشد فروپاشی چنین حکومتی قطعی است و انقراض بسیاری از حکومت ها، به سبب نظام غیر عادلانه طبقاتی و احکام فرمایشی با مردمی ترسو و جبن و تسلیم پذیر است که بی غیرتی را فرهیختگی و صبر نام می نهند.
باید توجه داشت که در طول تاریخ بسیاری از کشورها و حکومتگران همیشه از دشمنانی که در پوشش دوست جلو آمده اند ضربه خورده اند، و بسیاری از دشمنان چون با ادامه دشمنی به اهداف و امیال خود نرسیده اند به لباس دوست در آمده اند !
و به راستی که چه اوراقی از دشمنان دوست نما در تاریخ پر نشده است، شیخ مصلح الدین سعدی در گلستان می گوید : " دشمن چو از همه حیلتی فرو ماند، سلسله دوستی بجنباند، پس آنگه به دوستی کارهایی کند که هیچ دشمنی نتواند ! "
پس به هوش باشید آمریکایی که اکنون می خواهد دست دوستی به شما بدهد و در لباس دوست جلو بیاید دنبال انجام کارهایی است که تاکنون به عنوان دشمن در به انجام رساندن آنها ناموفق بوده است !
ایجاد عدالت اجتماعی و اقتصادی، رونق و توسعه رفاه اجتماعی، ایجاد نشاط و شادی و امید به زندگی و آینده، توسعه اقتصادی و افزایش در آمد سرانه، تامین کار و مسکن و بهداشت عمومی و پایان دادن به پدیده زشت فامیل سالاری - غارت بیت المال - فساد اداری و مبارزه فرهنگی با مفاسد اخلاقی و اجتماعی و احترام به آزادی های مصرحه مردم در قانون اساسی و شریک ساختن مردم در تمام زمینه هایی که به سرنوشت ملک و ملت مربوط می شود تنها راه بستن منافذ ورود مجدد استعمارگران و امپریالیست ها به کشور است !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر