" تعبیر وارونه یک رویا " نام یک سریال وارونه از فریدون جیرانی بود که ظاهرا به منظور نشان دادن اقتدار و عظمت نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی و اشراف مثال زدنی آنها به نقشه ها و توطئه های استکبار محلی و منطقه ای و جهانی ساخته شده ، اما باید گفت که این سریال حتی سه ریال هم نمی ارزد !!
در واقع نمایش این سریال که می خواست قدرت نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی در مبارزه با دو جاسوس و تروریست پیر و از کار افتاده صهیونیست ( یک پیرزن و یک پیرمرد بیمار و درب و داغان ! ) و دو تروریست منگل و عقب افتاده ذهنی و اسیر احساسات شخصی ( یک دختر از خانه فرار کرده و یک جوان کم هوش و نیمه منگل هموطن ! ) را نشان بدهد به خاطر بی اطلاعی سناریست از روش کارهای اطلاعاتی و امنیتی و شخصیت کارشناسان و ماموران سیستم، نتیجه عکس داده و سریال مضحکی برای شوخی و خنده تماشاگران از کار درآمد !
اندیشمندان و قدما و عقلا گفته اند بهترین راه خراب کردن یک شخص حقیقی یاحقوقی و یا یک تشکیلات دفاع بد و تبلیغ وارونه است ! ( شاید به همین خاطر اسم این سه ریال را تعبیر وارونه گذاشته اند ! )
در جمهوری اسلامی گفته می شود نیروهای جان بر کف وزارت اطلاعات ( سربازان گمنام ) دارای چنان اقتداری هستند که " ریگی " را در هوا شکار می کنند و پائین می آورند و به دست عدالت می سپارند، حتی گفته میشود دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی در ردیف یکی دو دستگاه اطلاعاتی اول جهان است !
حتی در زمان دستگیری " ریگی " در داخل هواپیمای قرقیزستانی و پائین آوردن هواپیما در خاک ایران خبرگزاری انگلیسی رویترز در گزارشی آذعان کرد که نیروهای اطلاعاتی و امنیتی ایران در منطقه برتری مطلق و دست بالا را دارند؛ اما در این سریال ( که سه ریال هم نمی ارزد !! ) کارگردان سعی دارد نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی را آدم هایی غرق در مشکلات خانوادگی، افرادی ساده لوح، پرخور و شکمباره و بی تعهد به حفظ اسرار امنیتی ( که مسائل حساس مرتبط با امنیت ملی و کشور را با افراد خانواده در میان می گذارند ! ) نشان بدهد که دسته جمعی از یک دختر جوان فراری از خانه که توسط موساد اجیر شده رودست می خورند !
مامورانی دست و پا چلفتی که چند نفری در حال شنود و تعقیب و مراقبت و پشت سر سوژه هستند و دختر جوان تروریست پی در پی افراد را می کشد و میرود جلو!
تمام صحنه ها و رویداد ها فکاهی است مثلا در یک جا مامور ارشد اطلاعاتی تازه داماد خود را با نهایت عصبانیت تشر میزند که چرا برخلاف اصول امنیتی توقف کرده و شیشه اتومبیل را پائین داده است، و در صحنه ای دیگر مامور آموزش دیده و کار کشته اطلاعاتی همین عمل خلاف را انجام می دهد !
یا جاسوس نفوذی در سازمان انرژی اتمی ( محسن روانبخش ) دستش رو شده و برای دستگاه اطلاعاتی کشور مسجل شده که از سازمان انرژی هسته ای جاسوسی کرده و آنوقت اجازه می دهند از کشور خارج و با همسر دوم به فرانسه برود !
دستگاه اطلاعاتی بورکینافاسو هم این کار را نمی کند ( چون تضمینی برای بازگشت او نیست )
در دوران جنگ سرد و رقابت شدید آمریکا با اتحاد شوروی ساختن فیلم های جاسوسی ( اطلاعاتی - امنیتی ) توسط هالیوود یکی از وسایل عمده تبلیغات علیه اتحاد شوروی بود و وزارت امور خارجه آمریکا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا CIA کمپانی های سازنده این فیلم ها را پشتیبانی مالی و فکری می کردند و هدف این بود که به جهانیان برتری اطلاعاتی و اقتدار امنیتی و عملیاتی آمریکا را تلقین کنند تا مردم جهان تصور کنند آمریکائی ها انسان هایی استثنائی و شکست ناپذیر هستند که بر تمام تحولات اطلاعاتی - جاسوسی و امنیتی دنیا اشراف و تسلط کامل دارند و یک نفر آمریکائی قادر است یک تنه با ماموران سازمان اطلاعاتی و امنیتی ابرقدرت شوروی KGB در بیفتد و دستگاه KGB را فشل و ماموران آنها را نابود و نقشه های آنها را نقش بر آب کند !
همچنین انگلیسی ها یک سری فیلم های جاسوسی تحت عنوان : " جیمز باند مامور 007 " ساختند که به خاطر به کار گیری تروکاژ ها و تکنولژی پیشرفته و استفاده از نویسندگان و سناریست های مطلع از امور اطلاعاتی و جاسوسی ( تحت نظارت " یان فلمینگ " جاسوس کهنه کار سازمان اطلاعاتی انگلستان MI6 کار می کردند ) موفقیت جهانی پیدا کرد و نام دستگاه اطلاعاتی انگلستان را به عنوان برترین سازمان اطلاعاتی عملیاتی دنیا تثبیت کرد.
اما در جمهوری اسلامی بودجه عظیمی را در اختیار یک کارگردان فیلمفارسی ساز داده اند تا با نشان دادن افرادی ساده لوح و عصبی و گرفتار مسائل خانوادگی و پرخور که از کوچک ترین آموزش های مرتبط با مسئولیت خود بی بهره ا ند موجبات وهن سربازان گمنام و نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی و خنده و تفریح مردم فراهم گردد ! ( سرپرست تیم، سوژه تحت تعقیب و مراقبت را به اتاق بازجوئی می آورد و کل ماجرا را برایش تعریف می کند، بعد هم او را می فرستد برود تا موضوع را به دختر همکارش لو بدهد و باعث لو رفتن کل قضیه و کشتار های بعدی شود - ما که خیلی خندیدیم !! )
دست پخت فریدون جیران ( تعبیر وارونه یک رویا ) نمایش وارونه اقتدار نیروهای اطلاعاتی و سربازان گمنام و در حقیقت مجموعه ای از سوتی دادن ها و اشتباهات نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و عملیاتی بود که مانند یک مجموعه نمایشی فکاهی ( از نوع نمایش های مستر بین ! ) باعث انبساط خاطر و تفریح و خنده تماشاگران شد !!
جیمز باند ایرانی این سه ریال ( ! ) شخصی به نام امیر جعفری است که سابقه بازی در فیلم ها و سریال های فکاهی اش دو چندان بر تفریح و خنده بینندگان می افزود، بویژه اغراق در عصبانیت و اشتباه گرفتن چهره جدی با چهره ای عصبی و پرخاشگر !
سراسر و دقیقه به دقیقه این سریال مضحک قابل انتقاد است.
در بیشتر صحنه ها بارندگی شدید نشان داده می شود، آنهم در تهران بی باران و غرق در خشکسالی !
در بخش پایانی سریال جیمزباند جمهوری اسلامی ( مامور دو صفر زیر صفر ! ) کارت شناسائی و مدارک و اسلحه خود را تحویل رفیق بازنشسته خود می دهد و پای پیاده از طریق کوه و تپه و ماهور رهسپار ارمنستان می گردد و پس از چند روز راهپیمائی بدون برخورد با ماموران مرزی و مانع و رادعی وارد خاک کشور بیگانه شده و بدون داشتن گذرنامه و ارز خارجی با دست بلند کردن جلوی یک اتوبوس عبوری ( اتو استاپ ) سوار شده و وارد پایتخت این کشور می شود !
این قسمت توهین به شعور مخاطب است !
مگر رفتن به یک کشور خارجی رفتن از کرج به ساوجبلاغ است که گذرنامه و ویزا لازم نداشته باشد و بتوان بدون عبور از گذرگاه های رسمی وارد خاک یک کشور بیگانه شد؟!
این آقای کارگردان ( آقا فریدون ) دیده در سری فیلم های جیمزباند، از مامور 007 کارهای محیرالعقولی بر می آید خواسته انجام کارهای خارج از توان انسان توسط مامور دو صفر زیر صفر فیلم خود را با راهپیمائی در کوه و بیابان و تپه و ماهور آنهم با کت و شلوار و کفش معمولی نشان دهد ( ! ) و به همین خاطر جیمزباند ایرانی پای پیاده چند روز بدون احساس خستگی در کوه و کمر راه میرود و خود را به کشور ارمنستان می رساند ! ( باور کنید قاطر هم این توانائی را ندارد، شتر شاید ! )
از ضعیف نشان دادن و وهن سربازان گمنام و دستگاه اطلاعاتی که بگذریم نوبت به توهین به سازمان انرژی اتمی میرسد !
ما تا به حال شنیده بودیم در این سازمان فاخر جمهوری اسلامی نخبگان و دانشمندان و فرهیختگان مشغول کار هستند اما در سریالی که آقافریدون ساخته مشاهده می شود افرادی بی ایمان و منفعل و عاشق مسلک و سست بنیان استخدام شده اند که مانند نوجوانان احساسی دنبال عشق و عاشقی و امور خاله زنکی هستند !
در سازمانی که بالا ترین ضریب امنیتی را دارد و در گذشته کارشناسان آن موفق شده اند به سادگی میکرو چیپس های ویرانگر کار گذاشته شده توسط سرویس های بیگانه در قطعات وارداتی به نیروگاه اتمی و تاسیسات اتمی را کشف کنند کارمند جاسوس عاشق پیشه ( محسن روانبخش ) به سادگی و راحت و آسوده وسایل جاسوسی را به داخل سازمان می برد و فلاش مموری را به کامپیوتر رئیس خود وارد می کند و اطلاعات کامپیوتر را تخلیه کرده و با خود از اداره خارج می کند !
ایضا سازمان انرژی اتمی آنقدر بی در و پیکر است که هر کس بخواهد شب و نصفه شب وارد و خارج می شود و حتی نگهبانی هم وجود ندارد که سوال و جوابی بکند! ( در حالی که حتی در ایستگاه های اتوبوس شرکت واحد هم چند مامور امنیتی و نگهبان وجود دارد تا خدای ناکرده کسی بدون کارت زدن وارد نشود ! )
چه خوب بود آقا فریدون جیران به ساخت همان فیلمفارسی های گذشته اکتفا می کرد و دامنه خرابکاری هایش را به تلویزیون نمی کشاند و یا حداقل قبل از ارتکاب این فیلم دو سه تا فیلم مشابه خارجی خوش ساخت را تماشا می کرد و یک حداقلی را یاد می گرفت !
فیلم خارجی پیش کش ! حداقل : " روز شیطان " یا به " رنگ ارغوان " ساخت داخل را می دید و چیزی یاد می گرفت !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر